امام حسین (عليه السلام) می فرمایند:


               «إنَّ شيعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ».


                          «بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است».


                                                                                (بحارالانوار، ج68، ص156، ح11)


موضوعات: اخبار
   چهارشنبه 28 مهر 1395نظر دهید »


امام حسين (عليه‌ السلام) می فرمایند:

«النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْيَا، والدِّینُ لَعقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ».


«مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبان‌شان است، تا زمانی كه آسایش‌شان برقرار باشد گرد آن می‌چرخند و آن‌گاه که با آزمایش غربال شوند، دینداران اندک خواهند بود».


People are the world’s slaves and religion in only on their tongue, if their prosperity is prepared for them, they will gather around the religion, but

when their faith are examined, the true believers will be little

بحار الأنوار، ج44 ، ص383


موضوعات: اخبار
   سه شنبه 27 مهر 1395نظر دهید »

حوادث بعد از واقعه عاشورا

نویسنده : حمید میر باقری

چکیده :
این مقاله برگرفته از چند کتاب ارزشمند می باشد که شامل بخش های اصلی حوادث پس از واقعه عاشورا می باشد و هدف از نگاشتن این مقاله این است که مخاطب یک تصویر تقریباً جامع و کامل از حوادث پس از واقعه عاشورا در ذهن خود جای دهد. و سعی شده که از زمان حرکت کاروان اسرا (اهل بیت علیهم السلام) تا زمان بازگشت ایشان به مدینه از دیدگاه کتب مقاتل بررسی گردد که این مقاله دارای چند بخش اصلی از جمله: مقدّمه، بخش های اصلی (خروج سرها از کربلا به سوی کوفه، خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه و…) و اهداف و نتایج می باشد.

مقدمه :

در این مقاله موضوع مورد بررسی، حوادث پس از واقعه عاشورا است که از آن گونه موضوعاتی است که کمتر مورد بررسی قرار گرفته و اهتمام کامل به آن نشده است. اهمیت این مقطع از تاریخ از آن جهت است که اگر این مقطع از تاریخ کربلا ثبت و ضبط نمی شد و اگر این مقطع از تاریخ حادث نمی گشت، الآن به طور قطع و یقین اثری از آن حادثه بزرگ و سرنوشت ساز بشری نبود، چرا که خطاب های رسوا کننده حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت سجاد علیه السلام در کوفه و شام و در مجلس یزید و ابن زیاد پرده از حادثه ی عظیم کربلا برداشتند و باعث شدند که چهره واقعی حکومت جور آن زمان را به مردم بشناسانند و نیز این حادثه را از حیطه ی آن مقطع زمانی خارج کردند و آن را یک حادثه جاودان و همیشگی و جهان شمول کردند.
این مقاله در پی بررسی حوادث پس از واقعه عاشورا از نگاه مقاتل معتبر نگاشته شده و سعی گردیده است که از زمان پس از شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام تا زمان بازگشت اهل بیت علیهم السلام به مدینه و اتفاقات و جریان های به وجود آمده در این مقطع زمانی مورد بررسی قرار گیرد، چرا که این قسمت از تاریخ حادثه کربلا مظلوم واقع گردیده و کمتر مورد عنایت نویسندگان، محققان و پژوهشگران قرار گرفته است و نقاط مبهم و نه چندان روشنی از این مقطع تاریخی در ذهن مخاطبان و اردتمندان اهل بیت:می باشد و بعضاً سؤالاتی از این مقطع تاریخی از طرف مخاطبان مطرح گردیده که سعی شده به این سؤالات پاسخ داده شود و زوایای روشنتری از حوادث پس واقعه عاشورا به تصویر کشیده شود. البته در کتب مقاتل این قسمت از تاریخ به صورت بعضاً پراکنده به چشم می خورد. هدف و سعی نگارنده این است که تقریباً تمام حوادث و وقایع پس از حادثه عاشورا را به صورت جامع و کامل جمع آوری نماید شاید بتواند به این وسیله علاوه بر به ثمر رساندن زحمات نویسندگان مقاتل، ذره ای از مصیبت عظمای این حادثه را به مخاطبان انتقال دهد. انشاءالله که مورد مقبول حق تعالی واقع گردد.

خروج سر ها از کربلا
راوی می گوید: عصر عاشورا، ابن سعد سر شریف و مبارک امام حسین علیه السلام را به خولی و حمید ابن مسلم ازدی داد تا آن را نزد عبید الله ابن زیاد ببرند، سپس فرمانی صادر کرد که بقیه سر ها را که متعلق به اصحاب و خاندان حسین علیه السلام بود را بشویند سپس آن ها را همراه شمر و قیس ابن اشعث و عمرابن حجاج به کوفه فرستاد، آن ها سر ها را برداشته و به سمت کوفه حرکت کردند. ابن سعد روز عاشورا و روز یازدهم محرم نیز در کربلا بود. سپس کسانی که از خاندان و عیال امام حسین علیه السلام باقی مانده بودند را برداشت و از کربلا خارج شد.(1)
هنگامی که ابن سعد به اتفاق اسیران به طرف کوفه کوچ کردند گروهی از بنی اسد که در منطقه غاضریه سکونت کرده بودند به قتلگاه شهیدان آمده بر اجساد پاک آنها نماز خواندند و امام حسین علیه السلام را در محلی که اکنون مرقد شریف آن حضرت است دفن کردند و علی اکبر را در پایین پای مبارک دفن کردند و نیز در پایین پای مبارک قبری حفر کردند و اجساد پاک شهیدان را که در راه یاری حسین علیه السلام سر از بدنشان جدا و آنان را آماج تیرها و نیزه ها کرده بودند، در آن دفن کردند و بدن پاک حضرت قمربنی هاشم علیه السلام ا در محلی که کمر حسین علیه السلام شکسته و دل رسول خدا صلی الله علیه و آله را داغدار ساخته و سر راه غاضریه قرار گرفته و هم اکنون محل طواف فرشتگان است دفن کردند.(2) به محض خروج عمرسعد از کربلا عده ای از قبیله ی بنی اسد آمدند بر آن اجساد مطهر نماز خواندند. سپس آن ها را به همین صورت که الآن می باشد دفن نمودند.(3) طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند از نوار، زوجه خولی که گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زیر رختشوی خانه جای داد و به طرف رختخواب خویش رفت. من از او پرسیدم چه خبری داری؟ بگو! گفت: سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو، مردم طلا و نقره می آورند تو سر حسین علیه السلام فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می آوری؟ به خدا سوگند که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد، این جمله را گفتم و از رختخواب خارج شدم.(4) و در نزد آن رختشوی خانه رفتم که سر مطهر در زیر آن بود و نشستم، پس سوگند به خدا که پیوسته می دیدم که نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان کشیده شده بود، و مرغان سفید را می دیدم که در اطراف آن سر پرواز می کردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد.
چون عمر سعد سر امام علیه السلام را به خولی سپرد دستور داد تا دیگر سر ها را که هفتاد و دو تن به شمار می رفت از خاک و خون پاک کردند و به همراهی شمر و قیس ابن اشعث و عمر ابن حجاج برای ابن زیاد فرستاد. به قولی سر ها را در میان قبائل کنده و هوازن و بنی تمیم و بنی اسد و مردم مذحج و سایر قبائل تقسیم کرد، تا به نزد ابن زیاد ببرند و به این وسیله به دربار او نزدیک شوند و خود آن ملعون بقیه آن روز و شب را آنجا بود و روز یازدهم را تا وقت ظهر در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز خواند و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه گذشت،] عمر سعد دستور داد که دختران پیغمبرصلی الله علیه و آله را با چهره های نمایان، بی مقنعه و بدون معجر بر شتران بدون جهاز سوار کنند. بر گردن حضرت سجاد علیه السلام غل و زنجیر سنگینی زدند و ایشان را مانند اسیران ترک و روم بردند.[(5) هنگام عبور از قتلگاه زن ها با نظر به بدن مبارک امام حسین علیه السلام و شهدا به صورت های خود لطمه زدند و با صدای صیحه مانند ندبه کردند.
شیخ ابن قولویه با سند معتبر از حضرت سجاد علیه السلام روایت کرده که به رائده فرمود: هنگامی که روز عاشورا فرارسید مصیبت های بزرگی بر ما وارد شد. پدرم، برادران و سایر اهل بیت او کشته شدند، سپس حرم محترم زنان مکرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند تا به کوفه بفرستند، پس به سوی پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهای پاک و مطهر آنها بر روی زمین افتاده بود نظر کردم و این در حالی بود که کسی متوجه دفن ایشان نشده بود؛ این امر آنقدر برای من ناگوار بود که احساس کردم سینه ام تنگ شده و نزدیک بود جان از بدن من خارج شود .
عمه ام زینب سلام الله علیها وقتی مرا در این حال دید پرسید: که این چه حالتی است که در تو می بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من، گویی می خواهی جان تسلیم کنی؟! گفتم ای عمه! چگونه جزع و اضطراب نکنم در حالی که می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل بیت خود را با تنی آغشته به خون در این بیابان افتاده اند و تن ایشان عریان و بی کفن است و هیچ کس متوجه دفن آن ها نیست و مثل اینکه ایشان را از مسلمانان نمی دانند.
عمه ام گفت: «از آنچه می بینی دل نگران مباش جزع مکن! به خدا قسم که این عهدی بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جد و پدر و عموی تو و رسول خدا صلی الله علیه و آله مصائب هر یک را به ایشان خبر داده! به درستی که حق تعالی در این امت از جماعتی پیمان گرفته که فراعنه ی زمین ایشان را نمی شناسند، لکن نزد آسمان ها معروفند که ایشان اعضای از هم جدا و اجساد در خون طپیده شهدا را دفن می کنند و در زمین طفّ بر قبر پدرت سیدالشهدا علیه السلام علامتی نصب می کنند که اثر آن هرگز از بین نمی رود و به مرور ایام و لیالی محو و نابود نمی گردد، یعنی مردم از اطراف و اکناف به زیارت قبر مطهرش بیایند و او را زیارت نمایند، هرچند که سلاطین کفر و ستمگران در محو آثار آن سعی و کوشش نمایند ظهور آن قبر زیادتر می گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد رفت»(6)
بعضی عبارات سید ابن طاووس در آتش زدن خیمه ها و آمدن اهل بیت علیهم السلام در روز عاشورا به قتلگاه را در روز یازدهم نقل کرده اند؛ ذکر آن مناسب است. چون عمر سعد(ملعون) خواست زن ها را به سوی کوفه حرکت دهد امر کرد آنها را از خیمه بیرون کنند و خیام محترم را آتش زنند، پس خیمه های اهل بیت علیهم السلام را آتش زدند. شعله آتش بالا گرفت؛ فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله وحشت زده با سرو پای برهنه از خیمه ها بیرون دویدند و لشکر را قسم دادند که ما را از قتلگاه امام حسین علیه السلام گذر دهید. پس به طرف قتلگاه حرکت کردند، چون نگاه ایشان به اجساد پاک شهیدان افتاد، فریاد و شیون کردند و سر و روی را با مشت و سیلی خراشیدند.
راوی می گوید به خدا سوگند فراموش نمی کنم زینب دختر علی علیهماالسلام را که برای برادر خویش گریه می کرد و با صوتی حزین و قلبی مجروح ندا می داد که: این حسین توست که با اعضای پاره در خون خویش آغشته است. اینها دختران تو اند که ایشان را اسیر کرده اند .
یا محمداه! این حسین توست که قتیل اولاد زنا گشته و بدن مطهرش بر روی خاک افتاده و باد صبا بر او خاک و غبار می پاشد واحزناه! واکرباه! امروز مانند روزی است که جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات کرد. ای اصحاب محمد صلی الله علیه و آله! اینک ذریه پیغمبران شما را مانند اسیران می برند.(7) موافق روایت دیگری می فرماید: یا محمداه! این حسین توست که سرش را از قفا بریده اند و عمّامه و رداء او را غارت کرده اند. پدرم فدای آن کسی که سراپرده اش را از هم گسیختند، پدرم فدای آن کسی که که لشکرش را در روز دوشنبه غارت کردند، پدرم فدای آن کسی که با غم و غصّه از دنیا رفت، پدرم فدای آن کسی که با لب تشنه شهید شد، پدرم فدای آن کسی که ریشش خون آلود است و خون از او می چکد، پدرم فدای آن کسی که جدّش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است، پدرم فدای آن کسی که به سفری نرفت که امیدش برگشتنش باشد و مجروحی نیست که جراحتش معالجه شود. حضرت زینب سلام الله علیها از این نوع جملات را برای برادر، ناله کنان بیان می کرد، تا آن که دوست و دشمن از ناله ی او نالیدند، و سکینه بدن پاره پاره ی پدر را در آغوش گرفت و شیون و ناله ای کرد که در دل سنگ سخت را پاره می کرد. می گریست و ناله می کرد.
روایت شده است که آن زن پاک دامن بدن پدر را رها نمی کرد، تا آنکه جماعتی از اعراب جمع شدند و او را از بدن پدر جدا کردند. در مصباح کفعمی آمده است، که سکینه گفت: «که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم. حالت اغماء و بیهوشی برای من روی داد، در آن حال شنیدم پدرم می فرمود: شیعیان من! اگر آب گوارا نوشیدید، پس مرا یاد کنید و زمانی که از غریبی یا شهیدی شنیدید، برای من گریه کنید.»
سپس اهل بیت علیهم السلام را از قتلگاه دور کردند و آنها را بر شتران برهنه به تفصیلی که گذشت سوار کردند و به طرف کوفه روانه کردند.(8)

به سوی کوفه
فرمانده ی سپاه اموی، روز عاشورا و فردای آن روز را در کربلا ماند و دستور داد سر های دیگر شهیدان راه حق را مانند سالارشان حسین علیه السلام از پیکر ها جدا کردند. آنگاه هفتاد و دو سر را ]در لهوف هفتاد و هشت سر نقل شده[ به وسیله فرمانده های سپاه همچون: شمر، قیس ابن اشعث، عمر ابن حجاج، عزره ابن قیس به سوی کوفه روانه کرد و آنان، آن سر ها را نزد ابن زیاد بردند. آنگاه به حمید احمری دستور داد: ندای کوچ سر دهد و دختران و خواهران حسین علیه السلام و کودکانی را که به همراه آنان بودند، همه را به همراه سید الساجدین علیه السلام که در بستر بیماری بود، با خود به سوی کوفه حرکت دهند.
قره ابن قیس تمیمی می گوید: من هرگز لحظات عبور زینب سلام الله علیها از کنار قتلگاه را فراموش نخواهم کرد، به ویژه آن موقعی که دختر فرزانه ی فاطمه سلام الله علیها بر پیکر به خون خفته برادرش حسین علیه السلام عبور کرد.(9)

خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه
کوفیان با مشاهده کاروان اسرا، منقلب شده و شروع به گریه و زاری نمودند و نوحه ها سر دادند؛ در این حال امام سجاد علی ابن الحسین علیهماالسلام فرمودند: «آیا این شما هستید که نوحه سرایی می کنید و گریه سر داده اید، پس چه کسی ما را کشت؟»(10)
حضرت سجاد علیه السلام با اشاره ای به مردم آن ها را ساکت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند، پیامبر را نام برد و چنین فرمود: «ای مردم! هر کس که مرا شناخت که به من معرفت دارد و مرا می شناسد و آنکه نمی شناسد بداند که من علی پسر حسین فرزند علی ابن ابیطالب هستم. من پسر کسی هستم که حرمت او را شکستند، من پسر کسی هستم که او را با کینه در کنار شطّ فرات سر بریدند و همین افتخار برای او کافی است.
ای مردم! شما را به خدا سوگند می دهم، آیا شما نبودید که برای پدرم نامه ها نوشتید و در این کارتان حیله و نیرنگ نمودید؟ با او پیمان ها بسته و بیعت نمودید، امّا به جنگ او برخاستید. ننگ بر نظر و رأیتان باد! با چه چشمی می توانید به صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاه کنید؟ آنگاه که آن حضرت از شما بپرسد: «شما از امّت من نیستید؛ زیرا عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید!» راوی می گوید: صدای مردم به هوا برخاست، آن ها خطاب به هم می گفتند: نابود شده اید و بی خبرید!
سپس حضرت علیه السلام فرمودند: «خداوند بیامرزد کسی را که به پند من گوش دهد و سفارش مرا درباره خدا و رسول او و اهل بیت آن حضرت حفظ کند. زیرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای همگی ما اسوه و الگوی نیکویی است.» کوفیان همگی گفتند: ای پسر رسول خدا! ما همگی گوش به فرمان و مطیع تو می باشیم، نگهدار و حافظ احترام و عزت و آبروی تو ایم. ما به تو علاقه داریم. هر امر و دستوری که داری بگو، خداوند تو را رحمت کند. ما می جنگیم با دشمن تو و صلح می کنیم با دوستان تو، مسلّم بدان که ما از یزید که خداوند او را لعنت کند، بازخواست خواهیم کرد و از هر کس که نسبت به تو و ما ستم نموده بیزاری می جوییم!!!
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «هیهات هیهات! ای مردم حیله گر! هرگز به خواسته های نفسانی خود نخواهید رسید، آیا می خواهید مرا نیز همچون پدرانم که از پیش فریب دادید، فریب دهید؟!
به خدای شتران رهوارِ سفر حج، سوگند می خورم که این امر هرگز صورت تحقق به خود نمی گیرید. هنوز جراحت دل ما بهبود و التیام نیافته است، شما همین دیروز بود که پدرم را به همراه اهل بیتش به شهادت رسانیدید.
هنوز که هنوز است مصیبت داغ رسول خدا و مصیبت پدرم و پسران پدرم، فراموش نشده است. هنوز که هنوز است این درد راه گلوی من را بسته است و این غم و غصّه ها در دلم در حال جوشش و غلیان است.(11) من از شما تقاضا می کنم که نه با ما باشید و نه علیه ما.»

اجتماع کوفیان بی وفا
کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام در حالی که عمر سعد پیشاپیش آن ها حرکت می کرد به راه خود ادامه دادند تا آنکه به نزدیکی شهر کوفه رسیدند، کوفیان برای تماشا و دیدن اسرا جمع شدند.

ما اسیران آل محمدیم
راوی می گوید: یکی از زنان ساکن کوفه از بلندی (که بر اسیران اشراف داشت) سر برآورده و گفت: شما اسرا متعلق به کدام خاندان هستید؟ آن ها گفتند: ما اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله هستیم. زن با شنیدن این کلام از پشت بام پایین آمده، سپس هرچه چادر و مقنعه داشت جمع نموده، آن ها را به ایشان داد تا خود را بپوشانند.(12)

مردان کاروان اسارت
راوی می گوید: همراه زنانی که به اسارت گرفته شدند، امام علی ابن الحسین علیهماالسلام نیز بود، آن حضرت از شدت مریضی و بیماری، لاغر و رنجور و ضعیف شده بود، مرد دیگر این کاروان حسن ابن حسن مثنی بود. او در ظهر عاشورا برای عمو و امام خویش امام حسین علیه السلام بسیار جان فشانی نمود و بر تیغ شمشیر و زخم نیزه ها بردباری کرد اما به علّت جراحات بسیار که بر پیکر مطهرش وارد شده بود ناتوان گشته و او را درحالی که نیمه جانی داشت از میدان جنگ خارج نمودند.

فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام

نویسنده کتاب مصباح می گوید: حسن ابن حسن مثنی در راه یاری امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا جنگید و هفده نفر را کشت و در حالی که هجده جراحت و زخم بر بردنش وارد شده بود از پای درآمد.
دایی حسن (اسماء ابن خارجه) که در کربلا حضور داشت او را برداشته، به کوفه برد و تحت درمان و مراقبت قرار داد تا آنکه سلامت خود را به دست آورد، سپس او را به مدینه بازگردانید. زید و عمرو، دو تن از فرزندان امام حسن علیه السلام بودند که آنان نیز جزو کاروان اسرا بودند.

سخنان حضرت زینب سلام الله علیها در جمع کوفیان
حضرت زینب سلام الله علیها با دست مبارک خود به مردم اشاره ای نمود، یعنی سکوت کرده و خاموش شوید! با اشاره حضرت زینب سلام الله علیها ، نفس ها در سینه ها حبس شد و حتی زنگ شتران از حرکت بازایستاد، سپس آن حضرت سلام الله علیها فرمودند: حمد و سپاس مخصوص خداوند است، سلام و درود بر پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و خاندان طیب و برگزیده او باد. اما بعد، ای اهل کوفه! ای گروه دغل باز و بی وفا! آیا برای مصیبتی که بر ما واردشده است می گریید؟! چشمه ی اشکتان خشک نشود و ناله هایتان تمامی نپذیرد! مثل شما مثل آن زنی است که پس از تابیدن رشته های خود آن ها را باز می کرد.
(ای کوفیان! شما) جز سخن بیهوده و گزاف و ناپاک و سینه های مالامال از کینه و خشم و ظاهری چون کنیزان چاپلوس و باطنی چونان دشمنان سخن چین، چه فضیلت دیگری را دارایید؟! شما همانند سبزه ای هستید که در میان زباله ها و منجلاب ها رشد کرده یا همانند نقره ای هستید که برای آراستن قبور مردگان استفاده می شود.
بدانید و آگاه باشید که بد توشه ای را برای آخرت خویش از پیش فرستادید؛ زیرا که شما دچار خشم و غضب الهی شده و در عذاب او جاویدان خواهید ماند. آیا گریه می کنید و شیون و زاری بر پا کرده اید؟! آری! به خدا سوگند که باید بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید، زیرا دامان شما آلوده به ننگی شده که هرگز نمی توانید آن را بشویید.
چگونه می توانید خون پسر خاتم انبیاء و معدن رسالت را از دامان خود پاک کنید؟! خون سید و آقای جوانان اهل بهشت را ؟! و پناهگاه نیکانتان را ؟! و ملجأ حوادث ناگوارتان را ؟! و مناره ی حجتتان را؟! و پیشوا و رهبر قوانین را؟!
بدانید و آگاه باشید که بد جنایتی مرتکب شدید! از رحمت الهی به دور باشید! بمیرید که تلاش ما را بیهوده ساختید! دستانتان بریده باد، در معامله ای که کردید، زیانکار شدید و به غضب الهی دچار شدید و ذلت و بیچارگی را برای خود رقم زدید.
وای بر شما ای کوفیان! آیا می دانید که جگر رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاره پاره کردید و پرده نشینان حرمش را آشکار نمودید؟ آیا می دانید که چه خونی را از او ریختید و چه اندازه حرمت او را شکستید؟! (13)

سخنان حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس ابن زیاد
راوی می گوید: ابن زیاد در قصر خود نشسته بود و به همه مردم اذن ورود داد، دراین حال سر شریف امام حسین علیه السلام را وارد مجلس کردند و او را مقابل ابن زیاد نهادند. بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس نمودند.
حضرت زینب سلام الله علیها دختر بزرگوار حضرت علی علیه السلام به صورت ناشناس در گوشه ای از مجلس نشسته بود. ابن زیاد سؤال کرد: این زن چه کسی است؟ گفتند: این زن، دختر امام علی علیه السلام است. ابن زیاد روی به آن پاک دامن سلام الله علیها نموده و گفت: شکر خدا که شما را رسوا کرد و دروغ های شما را آشکار ساخت! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «فاسق آن کسی است که رسوا شد و دروغگو شخص بدکار است، که ما نیستیم!»
ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم، اینان کسانی بودند که که خداوند شهادت را برایشان رقم زده بود و آنان نیز به سوی خوابگاه و آرامگاه ابدی خود شتافتند و به همین زودی، خداوند میان تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه خواهند نمود، در آن دادگاه بنگر که پیروز واقعی چه کسی است؟ مادرت در عزایت گریه کند ای پسر مرجانه!»
ابن زیاد به اندازه ای خشمگین و عصبانی شد که قصد کرد که حضرت زینب سلام الله علیها به قتل برساند. عمرو ابن حریث خطاب به آن ملعون گفت: او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذه و کیفر نمی کند!
ابن زیاد به حضرت زینب سلام الله علیها گفت: خداوند دل مرا از کشتن حسین علیه السلام و خاندان تو که مردمی سرکش بودند، شفا بخشیده و شاد نمود. حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «به جان خودم سوگند می خورم که توبزرگ خاندان مرا کشتی و ریشه مرا خشکاندی! اگر دل تو با این چیز ها شفا می یابد، باشد.» ابن زیاد گفت: این زن چه موزون و با قیافه سخن می گوید، به جان خودم سوگند که پدرش نیز مردی بود شاعر و قافیه پرداز! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «ابن زیاد! زن را با سجع و قافیه چه کار است؟»
نگاه ابن زیاد متوجه امام علی ابن الحسین علیهما السلام شد و گفت: این کیست؟ گفتند او علی پسر امام حسین علیه السلام است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین علیهما السلام را نکشت!؟ امام سجاد علیه السلام علیه السلام فرمودند: «من برادری داشتم که نام او نیز علی ابن الحسین علیهما السلام بود و این قوم او را کشتند!» ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت!
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «خداوند است که جان ها را هنگام مرگ آنها می گیرد و کسانی را که نمرده اند به هنگام خواب قبض روح می فرماید.» ابن زیاد گفت: آیا تو هنوز جرأت داری که جواب مرا بدهی؟! این را بیرون برده و گردنش را بزنید! حضرت زینب سلام الله علیها به محض شنیدن این فرمان (قبیح) فرمودند: «ابن زیاد! تو که دیگر کسی را برای ما باقی نگذاشتی، حال اگر می خواهی او را بکشی پس مرا نیز همراه او بکش!»
امام علی ابن الحسین علیهماالسلام فرمودند: «عمه جان آرامش خود را حفظ نما و ساکت باش تا من با او صحبت کنم.» امام سجاد علیه السلام سپس به ابن زیاد نگریست و فرمود: «ای پسر زیاد! آیا مرا با کشتن تهدید می کنی؟ آیا هنوز نمی دانی که کشته شدن عادت ما و شهادت مایه ی بزرگواری ماست!»(14)
ابن زیاد نگاه عجیبی به عمه و برادر زاده نموده گفت: در عجبم از خویشاوندی و مهرپیوندی ایشان؛ به خدا سوگند گمان می کنم زینب دوست می دارد هرگاه قرار شود برادر زاده ی او را بکشم او را با وی به قتل برسانم. آنگاه گفت: دست از او بردارید و بیماری و ناتوانی برای بیچارگی او کافی است.(15)

گرداندن سر شریف امام حسین علیه السلام در کوفه
از زید ابن ارقم روایت شده وقتی که آن سر مقدس را عبور می دادند من در خانه ی خویش بودم و آن سر را بر نیزه کرده بودند. چون مقابل من رسید، شنیدم که این آیه را تلاوت می فرماید:
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كاَنُواْ مِنْ ءَايَاتِنَا عجََبًا»(16)
سوگند به خدا که موی بر اندام من برخاست و صدا زدم که یا ابن رسول الله! امر سر مقدس تو والله از قصّه ی اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است. روایت شده که به شکرانه قتل حسین علیه السلام چهار مسجد در کوفه بنیان کردند. نخستین را مسجد اشعث نامیدند، دوم مسجد جریره، سوم مسجد سماک، چهارم مسجد شبث ابن ربعی لعنهم الله و به خاطر این بنیان ها شادمان بودند.(17) سپس ابن زیاد دستور داد که سر شریف امام حسین علیه السلام را در کوچه ها شهر کوفه بگردانند.(18)
راوی می گوید: ابن زیاد بالای منبر رفته، پس از حمد و ثنای الهی در ضمن سخنرانی خویش گفت: حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که حق را ظاهر ساخت و اهل حق را پیروز نمود، او که یاور امیرمؤمنان(یزید ملعون) و پیروانش بود، دروغگو پسر دروغگو را کشت!!! تا ابن زیاد این سخن را گفت قبل از این که بتواند کلام دیگری بر زبان جاری کند، عبدالله ابن عفیف ازدی که از برگزیدگان شیعه و از زهّاد زمان بود و دو چشم راست و چپش یکی را در جنگ صفّین و دیگری را در روز جنگ جمل از دست داده بود، از جای برخاست، او کسی بود که پیوسته در مسجد اعظم کوفه به سر می برد و تمامی روز را تا شب به نماز مشغول بود، او خطاب به ابن زیاد گفت: «ابن زیاد! دروغگو و پسر دروغگو تو هستی و پدر تو و کسی که تو را بر ما گماشته و پدر نابکار اوست. ای دشمن خدا! آیا فرزندان رسول خدا را می کشی و بر بالای منبر مسلمانان اینگونه سخن می گویی!؟» راوی می گوید: ابن زیاد خشمگین شده و بانگ برآورد که: چه کسی این سخنان را گفت؟
عبدالله گفت: «من بودم ای دشمن خدا ! آیا فرزندان پاک و مطهری که خداوند هرگونه آلودگی را از آنان دور ساخته می کشی و فکر می کنی که با وجود این مسلمان را نیز می باشی؟
ای وای(بر این مصیبت) کجایند مهاجرین و انصار تا از امیر طغیانگر تو یزید که خود و پدرش(معاویه) به زبان پیغمبر جهانیان لعنت شده اند، انتقام بگیرند؟!»
راوی می گوید: خشم ابن زیاد زیاد شد تا اندازه ای که رگ های گردنش متورم شده و گفت: این مرد را نزد من آورید! نوکران ابن زیاد برای انجام دستور او دویدند تا عبدالله را دستگیر نمایند. در این حال بزرگان قبیله ازد که از پسر عموهای عبدالله می شدند نیز به پا خواستند و عبدالله را از دست مأموران ابن زیاد گرفته و او را از مسجد خارج ساخته و به خانه اش رسانیدند.(19)
] ابن زیاد چون توان مبارزه با ایشان را نداشت صبر کرد تا شب فرارسید، آنگاه فرمان داد تا عبدالله را از خانه بیرون کشیدند و گردن زدند، سپس بدنش را در سبخه(زمین شوره زار) به دار آویختند. [(20)
ابن زیاد گفت: بروید این کور ازد را که خدا نور را از دلش برده همچنان که از دیده اش برده نزد من آورید. به منزل او رفتند و چون قبیله ازد مطلع شدند با قبائل جمع شدند تا از او دفاع کنند و خبر به ابن زیاد رسید. او هم قبائل مضر و یمن را جمع آوری کرد و به فرمانده ای محمد ابن اشعث به جنگ آنها فرستاد. راوی می گوید: نبرد سختی درگرفت و جمعی عرب کشته شدند و اصحاب ابن زیاد خود را به در خانه عبدالله رسانیده و آن را شکستند و میان خانه رفتند و دخترش فریاد می زد از آنچه دوری می کردی به سرت آمد و لشکر آمدند؛ گفت: نترس شمشیر مرا بده. شمشیرش را به او داد و از خود دفاع می کرد و رجز می خواند. دخترش می گفت: پدرجان کاش مرد بودم و امروز مقابل تو با این نابکاران و کشنده های عترت نیکان می جنگیدم، لشکر از هرطرف او را محاصره کرده بودند و او از خود دفاع می کرد و کسی به او دست نمی یافت و از هر سو می آمدند، دخترش به او خبر می داد تا لشکر زیاد شدند و او را در تنگنای محاصره گذاشتند و دخترش فریاد زد که پدرم را احاطه کردند و او یاوری ندارد. و او شمشیر خود را می چرخانید. راوی می گوید: حمله را ادامه دادند و او را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد بردند و ابن زیاد به او گفت: حمد و سپاس خدایی را که تو را رسوا کرد.
عبدالله گفت: ای دشمن خدا ! برای چه مرا رسوا کرد؟ ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا ! درباره عثمان چه می گویی؟
در جوابش گفت: ای پسر بنده علاج و زاده مرجانه، دشنامی هم به او داد، تو به عثمان ابن عفان چکار داری که خوب کرد یا بد، اصلاح کرد یا تباه، خدای تبارک و تعالی سرپرست خلق خویش است و میان آن ها و عثمان به عدالت و حق حکم می کند. تو از پدرت و خودت و از یزید و پدرش از من بپرس. ابن زیاد گفت: به خدا از تو نمی پرسم، تا با غصّه بمیری. عبدالله گفت: اَلحَمدُلله رَبِّ العَالَمِینَ، من از خدای خود درخواست کرده بودم که شهادت را روزی من کند پیش از آن که مادر تو را بزاید و از خدا خواسته بودم آن را به دست بدترین خلق خود و مبغوضترین آنان نزد او بنهد و چون چشمانم کوره شده بود ناامید بودم و اکنون بحمدالله پس از نا امیدی آن را به من روزی کرد و دانستم که دعای همیشگی مرا اجابت کرده است. ابن زیاد گفت: گردنش را بزنید، گردن او را زدند و در سبخه او را به دار آویختند.(21)

سر شریف امام حسین علیه السلام در کاخ ابن زیاد
عبیدالله ابن زیاد چون از ورود اهل بیت به کوفه آگاه شد، مردم کوفه را از خاص و عام اذن داد. لاجرم مجلس او از حاضر و آغاز کننده مجلس، پر شد، آن گاه امر کرد تا سر حضرت سیدالشهدا علیه السلام را در مجلس حاضر کنند، پس آن سر مقدس را به نزد او گذاشتند، از دیدن آن سر مقدس بسیار شاد شد و تبسم نمود و او را قضیبی در دست بود که بعضی آن را چوبی گفته اند و جمعی تیغی رقیق دانسته اند. سر آن قضیب را به دندان ثنایای حضرت امام حسین علیه السلام می زد و می گفت: حسین را دندان های نیکو بوده. زید ابن ارقم که از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله بود، در این هنگام پیرمردی گشته، در مجلس آن ملعون حاضر بود، چون این صحنه را دید؛ گفت: ای پسر زیاد ! قضیب خود را از این لب های مبارک بردار، سوگند به خداوندی که جز او خداوندی نیست، من مکرر می دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله بر این لبها که موضع قضیب خود کرده ای بوسه می زد. این را گفت و بسیار گریست. ابن زیاد(ملعون)گفت: خدا چشمهای تو را بگریاند، ای دشمن خدا ! آیا گریه می کنی که خدا به ما فتح و نصرت داده است؟!
اگرنه این بود که که پیرفرتوت (سالخورده و خرف شده) گشته ای و عقل تو زایل شده می فرمودم تا سر تو را از تن جدا کنند. زید که چنین دید، از جا برخاست و به سوی منزل خویش شتافت.(22)

در راه شام
پس از این رویداد ها ابن زیاد سر مقدس امام حسین علیه السلام را با سه نفر به سمت یزید فرستاد و دستور داد تا زنان و کودکان را آماده سفر کنند و بر گردن علی ابن الحسین علیهماالسلام غل و زنجیر بزنند و آنها را همراه شمر و محفر ابن ثعلبه به دربار یزید حرکت دهند.(23)
ابن زیاد سر مطهر را به زحر بن قیس داد و سر اصحاب هم به او داده شد و او را نزد یزید فرستاد و ابو برده بن عون ازدی و طارق ابن ابی ظبیان و جمعی از اهل کوفه را با او روانه کرد تا بر یزید وارد شوند.(24) راوی می گوید: پیر مردی نزدیک اسرا آمد و خطاب به حرم حسین و بانوان آن حضرت که کنار مسجد ایستاده بودند، گفت: حمد و سپاس مخصوص خدایی است که شما را به قتل رسانید و هلاک نمود و با کشته شدن مردان شما، شهرها را امنیت بخشید و امیر مؤمنان را بر شما مسلط ساخت!
حضرت امام علی ابن الحسین علیهماالسلام به او فرمود: «ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟» پیرمرد گفت: آری! حضرت فرمودند: «آیا معنای این آیه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»(25) را می دانی؟بگو ای پیامبر! من برای انجام رسالت خویش از شما اجر و مزدی نمی خواهم، جز این که با خویشاوندان من نیکی نمایید؟» پیرمرد گفت: آری! این ایه را درقرآن خوانده ام.
حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند: «خویشاوندان پیغمبر، ما هستیم. ای پیر مرد! آیا در سوره بنی اسراییل خوانده ای که: «حق خویشاوندان و نزدیکان را ادا نما؟»
فرمودند: «آن خویشاوندان و نزدیکان (که مراد آیه می باشد) ماییم، ای پیرمرد! آیا این آیه را خوانده ای: « بدانید هرآنچه به عنوان غنیمت و سود می برید، خمس آن متعلّق به خدا و رسول او و نزدیکان رسول خدا می باشد.»؟
پیرمرد گفت: آری! حضرت امام سجاد علیه السلام به او فرمودند:« ماییم خویشان و نزدیکان حضرت پیامبر، آیا این آیه را خوانده ای:« همانا خداوند اراده کرده است که هرگونه رجس و ناپاکی را از شما خاندان دور کرده و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
پیرمرد گفت: آری! این آیه را نیز خوانده ام! حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود: « ماییم آن خاندانی که خداوند آیه تطهیر را در شأن و منزلتشان نازل نمود.» راوی گفت: پیرمرد سکوت نمود، در حالی که آثار پشیمانی در چهره اش نمایان بود، پس از لحظاتی گفت: تو را به خدا قسم می دهم، آیا این آیات قرآن در شأن شما نازل شده است؟
حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند: «به خدا سوگند، بی هیچ شکّ و تردید، ما همان خاندان هستیم و به حقّ جدم رسول خدا که همان خاندانیم.»
راوی گفت: پیرمرد گریست، عمّامه خود را بر زمین کوبید، سپس رو به آسمان کرد و گفت: بارخدایا! من بیزاری می جویم از دشمنان جنّی و انسی آل محمّد. پیرمرد به حضرت گفت: آیا هنوز راه توبه برای من باز است؟!
حضرت فرمودند: « آری! اگر توبه نمایی، خداوند نیز توبه تو را خواهد پذیرفت و تو با ما خواهی بود.» او عرض کرد: من توبه می کنم! هنگامیکه این جریان به گوش یزید رسید، دستور داد تا او را بکشند.(26)
طبری به نقل از نویسنده «طبقات» و او نیز از «مالک ابن اسماعیل» و او از «سهل ابن شعیب» و او از پدرش و او نیز از «منهال» آورده است که: در شام بر چهارمین امام نور عبور کردم و حال او را پرسیدم، او فرمود: از مرد کهنسالی چون تو بعید است که از وضعیت ما آگاه نباشی. اگر نمی دانی بدان که: ما در این جامعه شرایطی مانند شرایط بنی اسراییل در استبداد فرعونیان داریم که قرآن می فرماید: « ِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُم‏»(27). در استبداد اموی کار ما به جایی رسیده است که با ناسازاگویی به سالار ما امیر مؤمنان بر فراز منبر ها و خطبه های نماز جمعه به دشمنان ما تقرب می جویند.
آنگاه فرمود: «منهال»! قریش به برکت وجود گرانمایه پیامبر، خود را از همه جهان عرب برتر شمرد و جهان عرب به برکت خورشید جهان افروز رسالت، خود را برتر از مردم گیتی شناخت و جهانیان نیز به این شکوه و برتری اعتراف کردند. و با اینکه طبق معیار آنان (که محمد صلی الله علیه و آله را مایه فخر و مباهات و بـرتـری عـرب و قریش مـی دانند) ما که فرزنـدان او هسـتیم
و او از ماست، از همگان برتریم، اما همین قریش، هستی و حقوق ما را نیز غارت کرده و کار را به جایی رسانیده اند که حقوق انسانی ما را نیز رعایت نمی کنند. آری! این حال و روز ما در استبداد اموی است.(28)

ورود اهل بیت علیهم السلام به مجلس یزید پلید
یزید ملعون چون از ورود اهل بیت علیهم السلام به شام آگاهی یافت مجلس آراست و به زینت تمام بر تخت نشست و ملاعین اهل شام را حاضر کرد و از آن طرف اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله را با سر های شهدا علیهم السلام در دروازه دارالاماره برای درخواست اجازه حاضر کردند و نگاه داشتند. نخست زحر ابن قیس (لعنه الله) که مأمور بردن سر حضرت حسین علیه السلام بود اذن گرفت و بر مجلس یزید (پلید) داخل شد. یزید (لعنه الله) از او پرسید: وای بر تو خبر چیست؟ گفت یا امیرالمؤمنین! بشارت باد ترا که خدایت فتح و نصرت داد. به درستی که حسین ابن علی علیهما السلام با هجده تن از اهل بیت خود و شصت نفر از شیعیان خود بر ما وارد شدند. ما بر او عرض کردیم: جانب صلح و صلاح را رها نکند و سر به فرمان عبیدالله ابن زیاد فرود آورد و اگر چنین نمی کند، مهیای جنگ شود. ایشان اطاعت عبیدالله ابن زیاد را قبول نکردند و جانب جنگ را اختیار نمودند. پس صبحگاه که آفتاب طلوع کرد با لشکر بر ایشان حمله کردیم و با شمشیر برهنه بر ایشان حمله ور شدیم و سرهای ایشان را با شمشیر ها از بدن جدا کردیم پس سوگند به خدا یا امیرالمؤمنین! با اندک زمانی که ناقه را نهر کنند تمام آنها را با تیغ کشتیم و اول تا آخر ایشان را گردن زدیم. یزید لحظه ای سر را به زیر انداخت و گفت: اگر حسین را نمی کشتید من از کردار شما بیشتر خشنود می شدم.
شیخ مفید رحمه الله فرمود: حضرت سید سجاد علیه السلام در بین راه شام با هیچ کس از آن کافران که همراه سر مقدس بودند صحبت نکرد(29) و یزید گاهی با گفتن این نوع کلمات شاید می خواست به مردم بفهماند که من به قتل حسین دستور ندادم و راضی به آن نبودم و گروهی از اهل تاریخ گفته اند که چون خبر ورود اهل بیت علیهم السلام به یزید رسید، او در قصر خود با دیدن سرهای به نیزه ابیاتی را خواند و مراد آن ملحد اظهار کفر و زندقه و کیفر خواستن از رسول صلی الله علیه و آله بوده یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله پدران و خویشان مرا در جنگ بدر کشت، من خونخواهی از اولاد او نمودم.
از معصوم علیه السلام روایت شده که چون سر مطهّر امام حسین علیه السلام را به مجلس یزید (ملعون) آوردند، مجلس شراب برپا کرد و با درباریان خود شراب، زهرمار می کرد و با ایشان شطرنج بازی می کرد و شراب به یاران خود می داد و می گفت: بیاشامید، که این شراب مبارکی است، که سر دشمن ما نزدمان گذاشته شده است و شاد و خرم گردیده ام و ناسزا به حضرت امام حسین و پدر و جد بزرگوار او علیهم السلامگفت و هر مرتبه که در قمار بر حریف خود پیروز می شد، سه پیاله شراب زهرمار می کرد و ته جرعه شومش را پهلوی تشتی که سر مقدّس آن سرور در آن گذاشته بودند، می ریخت.(30)
به روایت شیخ جلیل، علی ابن ابراهیم القمی از حضرت صادق علیه السلام آمده که چون سر مبارک حضرت سیدالشهداء را با حضرت علی ابن الحسین و اسرای اهل بیت علیهم السلام بر یزید وارد کردند، او گفت: ای علی ابن الحسین! حمد، خدایی را که کشت پدرت را. حضرت فرمود: لعنت خدا بر کسی که کشت پدر مرا؛ یزید چون این جمله را شنید خشمگین شد و فرمان قتل آن حضرت را داد. حضرت فرمود: اگر مرا بکشی، پس دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله را چه کسی به منزلگاهشان برگرداند در حالی که محرمی جز من ندارند، پس یزید سوهانی خواست و شروع کرد به سوهان کردن غل جامعه که بر گردن آن حضرت بود. سپس یزید این آیه را خواند: « وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير »(31) یعنی گرفتاریهایی که به مردم می رسد به سبب کار های خودشان است و خدا از بسیاری درمی گذرد. حضرت فرمود: این آیه درباره ی ما نیامده بلکه آنچه درباره ما نازل شده این است: « ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها »(32)
مضمون آیه این است که: نمی رسد مصیبتی به کسی در زمین و نه به جان های شما انسان ها مگر آنکه در لوح محفوظ نوشته شده است. پیش از آنکه خلق کنیم انسان را تا که افسوس نخورد بر آنچه از دست ایشان رفته و شاد نشود برای آنچه به دست آورد، پس حضرت فرمود: مایییم کسانیکه چنین هستند. یزید (ملعون) فرمان داد تا آن سر مبارک را در تشتی در پیش روی او نهادند و اهل بیت علیهم السلام را در پشت سر او تا به سر حسین علیه السلام نگاه نکنند.
حضرت سجاد علیه السلام چون نگاهش به سر مقدس افتاد پس از آن هرگز از سر گوسفند غذا میل نفرمود و چون نظر حضرت زینب سلام الله علیها بر آن سر مقدس افتاد بی طاقت شد و گریبان خود چاک داد و باصدای حزینی که دل ها را مجروح می کرد ندبه آغاز نمود. پس یزید خبیث پلید ساکت بود، سپس صدای زنی هاشمیه که در خانه یزید(پلید) بود، به نوحه و ندبه بلند شد و حاضران بار دیگر گریستند و یزید بی حیا از این کلمات به هیچ وجه متأثر نشد و چوب خیزرانی خواست و به دست گرفت و بر دندان های مبارک آن حضرت می زد و اشعاری را می سرود.(33) چون ابو برزه ی اسملی که حاضر مجلس بود و او یکی از صحابه ی رسول صلی الله علیه و آله بود، دید که یزید (خبیث) چوب بر دهان مبارک حضرت حسین علیه السلام می زند، گفت: ای یزید(لعین) وای بر تو! آیا دندان حسین علیه السلام را با چوب خیزران می زنی؟ گواهی می دهم که من دیدم رسول صلی الله علیه و آله را که دندانهای او و برادر او حسن علیه السلام را می بوسید و می مکید و می فرمود: شما دو سید جوان اهل بهشتید، خدا بکشد، کشنده ی شما را و لعنت کند، قاتل شما را و جهنم را برای او آماده کند.(34)
یزید چون از این جملات عصبانی شد، دستور داد او را به زمین کشیدند و از مجلس بیرون بردند. هند دختر عبدالله ابن عامر و همسر یزید هنگامی که از حرم سرای یزید سخنان ابوبرزه اسلمی را شنید، با چهره ی پوشیده وارد مجلس شد و گفت: ای یزد، آیا این سر مقدس حسین پسر فاطمه دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است؟ گفت بله! ابن زیاد در مورد ایشان عجله کرد و او را به شهادت رسانید.(35)
در این وقت حضرت زینب سلام الله علیها برخاست و خطبه خواند که خلاصه آن چنین است: حمد و ستایش مختصّ یزدان پاک است و درود و صلوات برای خواجه لولاک رسول او محمّد و آل او صلی الله علیه و آله است. به درستی که خداوند راست فرموده: « ثُمَّ كاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَُواْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ كاَنُواْ بهَِا يَسْتَهْزِءُون‏ »(36) حضرت زینب سلام الله علیها به وسیله ی این آیه مبارکه اشاره فرمودند که: یزید و پیروان او (لعنهم الله) که از فرمان خدا سرپیچی کردند و آیات خدا را انکار کردند بازگشت ایشان به آتش دوزخ خواهد بود. آنگاه رو به یزید کردند و فرمودند: ای یزید! آیا گمان می کنی که چون زمین و آسمان را برما تنگ کردی و ما را شهر به شهر مانند اسیران کوچ دادی از منزلت و مکانت ما کم کردی و بر حشمت و کرامت خود افزودی و نزدیکی خود را در حضرت یزدان زیادکردی که از این جهت آغاز تکبر کردی و بر خود برتر بینی افزودی و یکباره شاد و خوشحال گشتی که دنیا برای تو فراهم شده است و سلطتنت برای تو مهیا گشته است؟! نه چنین نیست، لحظه ای به خود برگرد، مگر فراموش کردی فرمایش خدا را که فرموده: «البته گمان نکنند آنان که کفر ورزیدند که زمانی که به آن ها مهلت داده شده است برای ایشان بهتر است، به درستی که مهلت دادیم به ایشان تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی مهین برای ایشان مهیا گشته است. آیا این راه عدالت است ای پسر طُلَقا که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده قرار دهی و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را را چون اسیران، شهر به شهر بگردانی؟!
ای یزید! پلید قسم به خدا که نشکافتی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را ! ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی به زودی این غنیمت موجب ضرر تو می گردد، در هنگامی که به دست نیاوردی مگر آنچه را که پیش فرستادی و خداوند بر بندگان ستمکار نمی باشد و شکایت ما در محضر اوست و همچنین اعتماد ما به اوست، اکنون هر حیله و نیرنگی که می توانی به کار ببر و در دشمنی ما کوشش کن. با این همه به خدا سوگند که یاد ما را نمی توانی محو کنی و وحی ما را نمی توانی دور کنی و غایت و نهایت ما را درک نخواهی کرد و ننگ کردار خود را از خود نمی توانی دور کنی و رأی تو دروغ و علیل است و ایام سلطنت تو کم و روزگار تو گذرنده است، در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا برستمکاران است.(37)
یزید موافقت نمی کرد که حضرت زینب سلام الله علیها را به این سخنان درشت و کلمات مذمّت آمیز مورد غضب و خشم خود قرار دهد، بنابراین از زنان خواننده درخواست کرد که ترانه های مستی بخوانند. در این هنگام یکی از مردم شام نگاهش به فاطمه دختر امام حسین علیه السلام افتاد و گفت: ای امیر مؤمنان! این کنیز را به من بده! فاطمه در این حال به عمه اش زینب گفت: عمه جان یتیمی ام کافی نیست، که باید کنیز هم بشوم؟! حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: نترس این بدکار نمی تواند کاری بکند. یزید گفت: من می توانم این کار را انجام دهم. زینب سلام الله علیها فرمودند: به خدا سوگند این کار برای تو ممکن نیست، مگر آنکه از دین ما خارج شوی. یزید خشمگین شد و گفت: به درستی که پدر و برادر تو از دین خارج شده اند. حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: به وسیله دین خدا و دین پدر و برادر من تو و پدر تو هدایت یافتند اگر مسلمان باشید.
یزید گفت: دروغ می گویی ای دشمن خدا ! حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: ای یزید! اکنون تو امیر و پادشاهی و آنچه می خواهی از روی ستم ، فحش و ناسزا می گویی. یزید گویی شرم کرد. آن مرد شامی از یزید پرسید: که ایشان چه کسانی می باشند؟ یزید گفت: او فاطمه دختر حسین علیه السلام و آن زن دختر علی علیه السلام است. مرد شامی گفت: حسین پسر فاطمه و علی پسر ابوطالب؟! یزید گفت: بله! مرد شامی گفت: خداوند تو را لعنت کند ای یزید ! عترت پیامبر را می کشی و ذریه او را اسیر می کنی؟! به خدا سوگند که گمان می کردم که ایشان از اسیران روم باشند. یزید گفت: به خدا سوگند تو را نیز به ایشان ملحق می کنم و دستور داد او را گردن زدند.(38) پس از آن حضرت سجاد علیه السلام از یزید رخصت گرفت و بر بالای منبر رفت. پس فرمود: ای مردم! خداوند ما اهل بیت رسالت را شش خصلت داده است و به هفت فضیلت ما را بر سایر مردم برتری داده است. به ما علم و بردباری، جوانمردی، فصاحت و شجاعت و محبت در دلهای مؤمنان و به ما فضیلت عطا فرموده است. به ما فضیلت داده است از آن جهت که نبی مختار محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از ماست و صدیق اعظم علی مرتضی علیه السلام از ماست و جعفر طیار که با دو بال خویش در بهشت با ملائکه پرواز می کند از ماست، حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله از ماست. دو سبط این امت حسن و حسین علیهماالسلام که دو سید جوانان اهل بهشتند از ماست. هر که مرا شناسد، شناسد و هر که مرا نشناسد، من خبر می دهم او را به حسب و نصب خود. و پیوسته مفاخر خویش و مدائح آبا و اجداد خود را ذکر فرمود تا آن که فرمود: منم فرزند فاطمه زهرا، منم فرزند سیده النساء، منم فرزند امام مقتول به تیغ جفا، منم فرزند لب تشنه صحرای کربلا و… پس آن قدر مدائح اجداد گرانقدر و مفاخر ایشان را یاد کرد که خروش از مردم برخاست و یزید ترسید که مردم از او برگردند، پس به مؤذن اشاره کرد که اذان بگوید و چون به جمله اَشهَدُاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله رسید، حضرت فرمود: ای یزید (پلید)! بگو این صلی الله علیه و آله جد تو است یا جد من؟! اگر جد تو است که دروغ می گویی و کافر می شوی و اگر جد من است، پس چرا عترت او را کشتی و فرزندانش را به اسارت بردی؟! آن ملعون چیزی نگفت و به نماز ایستاد.(39)
چون یزید از انگیزه فتنه بیمناک شد از راه دوستی و مدارا با اهل بیت علیهم السلام برخورد می کرد و گاهگاهی حضرت سجاد علیه السلام را به حضور می طلبید و قتل حسین علیه السلام را به گردن ابن زیاد می انداخت و با این کار می خواست که ملک و سلطنت خود را حفظ کند و اگر نه این بود که در هر مجلس شرابش سر آن امام را نزد خود می گذاشت و شراب می نوشید.
در کتاب کامل بهایی از حاویه نقل شده که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری حال مردانی که در کربلا شهید شده بودند را بر پسران و دختران ایشان مخفی نگه می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمی آید، تا این که ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکوچکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد. گفت: پدر من، حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان بود، زنان و کودکان همگی به گریه افتادند و شیون از ایشان برخاست. یزید (بی حیا) خواب بود، از خواب بیدار شد و از حال قضیه پرسید. به او خبر دادند که حال چنین است. آن لعین گفت که: بروند و سر پدر را بیاورند و در کنار او گذارند. پس آن سر مقدس را آوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. ]در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.[(40)
پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست، آن دختر ترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در بعضی مؤلفات چنین نوشته شده که سر را به سینه چسبانیده و گفت: پدر جان چه کسی تو را با خونت خضاب کرده؟ پدر چه کسی رگ گردنت را بریده؟ پدر چه کسی مرا در کودکی یتیم کرده؟ پدر جان بعد از تو به چه کسی امیدوار باشم؟ پدر چه کسی یتیم را نگهداری می کند، تا بزرگ شود؟ و این سخنان را گفت تا آنکه لب به لب آن سر نهاد و سخت گریست تا از هوش رفت و چون او را تکان می دادند روحش پرواز کرده بود.(41)

جایگاه اهل بیت علیهم السلام در شام
راوی می گوید: یزید که خدا او را لعنت کند به علی ابن الحسین علیهماالسلام وعده داد تا سه خواسته او را برآورده کند و اما خواسته های امام سجاد علیه السلام :
اجازه برای آخرین ملاقات با سر مقدس پدرش حسین علیه السلام و وداع با ایشان.
باز گرداندن هر چه از آنها به غارت رفته بود.
اگر بخواهد او را بکشد کسی را مأمور کند تا زنان را به حرم جدشان در مدینه برساند.
یزید به امام سجاد علیه السلام گفت: چهره پدرت را که هرگز نخواهی دید. درباره کشتن تو، تو را بخشیدم و هر چه از اموال شما را که غارت کرده اند، من خود چندین برابر قیمت آن را به تو خواهم پرداخت. امام فرمودند: من مال تو را نمی خواهم و از این جهت خواستار اموال غارت شده هستم که در بین آن ها پارچه ای بافته ی دست حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر محمد صلی الله علیه و آله می باشد و روسری و گردنبند و پیراهن آن حضرت نیز جزء غارت شده هاست. یزید اموال را به اضافه دویست دینار به علی ابن الحسین علیهماالسلام بازگرداند و امام پول ها را بین فقرا تقسیم نمودند.(42) سپس فرمان داد اهل بیت علیهم السلام را در مکانی که نه از سرما و نه از گرما در امن بودند، جای دادند. آنها در آنجا بودند تا آنکه پوست صورتهایشان ترک برداشت و در مدت اقامت در دمشق همواره مشغول عزاداری برای حسین علیه السلام بودند.(43) تمامی زنان خاندان معاویه به پیشواز اسرا رفتند و سه روز سوگواری عمومی و عزای ملی بر پای کردند.(44) بعد از مدتی که اهل بیت علیهم السلام در شام بودند یزید دستور داد که اسیران خاندان حسین علیه السلام را به وطن هایشان و مدینه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگردانند.

پی نوشت ها :

- لهوف با ویرایش، صفحه 195، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 178، مقتل الحسین(عبدالرزّاق الموسوی المقرّّم)، صفحه 391
2- ارشاد شیخ مفید، صفحه 471، همین مطلب در منتهی الآمال صفحه 746 آمده است
3- لهوف صفحه 193، مشابه همین مطلب در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه 398، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 182
4- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 178، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه 391
5- مشابه مطلب در کتاب لهوف صفحه 195آمده ، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 180، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه 391
6- مقتل الحسین(المقرّم) صفحه 398- 399
7- در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه 397- 398 مطالب با کمی تغییر آمده است.
8- منتهی الآمال با کمی ویرایش، صفحات 738- 745 ، مقتل الحسین (المقرّم) صفحه 396
9- اولین تاریخ کربلا با ویرایش صفحه 397 - 398
10- لهوف صفحه 199
11- لهوف صفحه 213 - 214، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه 410- 412، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 187
12- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 184
13- لهوف، صفحه 197- 203، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 185، مقتل الحسین(المقرّم) با کمی اختلاف صفحه 404
14- لهوف، صفحه 217- 221، کتاب ارشاد صفحه 472- 474، منتهی الآمال صفحه ی 761- 763، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 193- 195، مقتل الحسین ( المقرّم) صفحه 421- 424
15- ارشاد شیخ مفید صفحه 474
16- سوره الکهف آیه 9
17- منتهی الآمال صفحه 765، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 196
18- همان صفحه 764، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 195
19- لهوف، صفحه 221- 223
20- منتهی الآمال صفحه 765، مشابه مطالب کتاب لهوف و منتهی الآمال در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه 406- 407 آورده شده است.
21- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 196، مقتل الحسین صفحه 426- 429
22- منتهی الآمال صفحه 760
23- اولین تاریخ کربلا، صفحه 408
24- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 200، مقتل الحسین (المقرّم) صفحه 441
25- سوره الشوری آیه 23
26- لهوف صفحه 236- 241، منتهی الآمال صفحه 238- 284، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 206، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه 448- 449
27- سوره البقره آیه 49
28- مقتل الحسین صفحه 465- 466، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 220
29- منتهی الآمال با اختصار صفحه 787- 789، مشابه این مطلب در کتاب ارشاد شیخ مفید صفحه 477، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 200- 201
30- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 209 (معصوم را امام رضا علیه السلام نقل کرده اند)
31- سوره الشوری آیه 30
32- سوره الحدید آیه 22
33- ترجمه نفس المهموم صفحه 211
34- لهوف صفحه 243، منتهی الآمال صفحه 794، اولین تاریخ کربلا صفحه 411 (البته در همین کتاب به تقل از تذکره و تاریخ طبری آمده است که گوینده این سخن و اعتراض کننده به یزید انس ابن مالک بوده است.) ، مقتل الحسین(المقرم) صفحه 457
35- اولین تاریخ کربلا، صفحه 412، مقتل الحسین (المقرّم) صفحه 459
36- سوره الروم آیه 10
37- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 212- 213 با کمی اضافات، مقتل الحسین (المقرّم) صفحه 461- 464
38- لهوف صفحه 253، منتهی الآمال صفحه 799، ارشاد شیخ مفید 479، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 213- 214، مقتل الحسین صفحه 461- 464
39- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 215 الی 216 ( با کمی اضافات)، مقتل الحسین صفحه 453- 455
40- منتهی الآمال،خلاصه وقایع از صفحه 787- 808
41- ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 218
42- لهوف صفحه 265- 263، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 222
43- همان صفحه 255، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 218
44- اولین تاریخ کربلا پایین صفحه 415 ،ترجمه کامل نفس المهموم صفحه 222 ، مقتل الحسین صفحه 467
فهرست منابع و مآخذ :
1-ابن طاووس، سید رضی الدین، لهوف، ترجمه کامل عباس عزیزی، چاپ اول، تهران، انتشارات صلاه، 1380
2- ابو مخنف، لوط بن يحيى الأزدي، اولین تاریخ کربلا، ترجمه علی کرمی، از ابو مخنف به روایت طبری، چاپ دوم، تهران، مؤسسه دارالکتاب، 1378
3- قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، چاپ چهاردم، قم، انتشارات هجرت،1380، جلد اول
4- قمی، شیخ عباس، رموز الشهاده و ترجمه کامل نفس المهموم و نفثه المصدور، ترجمه آیت الله کمره ای، بی جا، انتشارات کتابخانه اسلامیه، بی تا
5- نعمان، محمد (شیخ مفید)، الارشاد، محمد باقر ساعدی خراسانی، محمد باقر یهودی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1351 شمسی
6- موسوی مقرّم، عبدالرزاق، مقتل الحسین علیه السلام، چاپ پنجم، بی جا، بی تا
7- قرآن

منبع : راسخون


موضوعات: اخبار
   یکشنبه 25 مهر 1395نظر دهید »

روز عرفه، روز دعا و نیایش

به طور معمول شخص حج‌گزار در روز ترویه (روز هشتم ذیحجه) احرام می بندد که شب نهم را در سرزمین عرفات بماند تا آن وقوف لازم را که روز نهم می‌باشد، درک کند.

روز نهم را از زوال خورشید (ظهر)، باید در سرزمین عرفات بماند و در شب دهم از عرفات به مشعر کوچ نموده و در آنجا بیتوته کند و روز دهم، پس از طلوع آفتاب، از مشعر به طرف منا حرکت و کوچ کند. آنگاه که وارد سرزمین منا شد، قربانی، حلق و رمی جمرات می‌کند. سرّ حج در این نیست که انسان، اعمال ظاهری را ـ‌چه واجب و چه مستحب ـ انجام دهد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: می‌دانید وقتی زائر و انسان حج‌گزار احرام بست، چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید کعبه را طواف کند؟ برای آن‌که عرفات، خارج از مرز حرم است و اگر کسی میهمان خداست، ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آنقدر دعا و ناله کند تا لایق ورود به حرم شود. بعد در عرفات، هم شب و هم روز، به خصوص روز عرفه،دعای مخصوصی است و دعا، جزو فضایل برجسته و وظایف مهم روز عرفه در سرزمین عرفات است؛ چراکه اگر کسی روز نهم ذیحجه در عرفات نباشد نیز از فضایل برجسته آن روز، خواندن دعای عرفه سالار شهیدان، حسین بن علی(علیه السلام) می‌باشد.

زائر ابتدا باید در خارج از محدوده حرم، آنقدر دعا کند و خود را تزکیه و تطهیر نماید تا لایق ورود به مرز حرم شود؛ از این جهت گفته‌اند که پیش از طواف، باید به بیرون دروازه؛ یعنی عرفات رود؛ مثل این‌که اگر میهمانی بخواهد بر بزرگی وارد شود، اول باید در بخش ورودی درب، اجازه ورود بگیرد آنگاه به محضر وارد شود. حاجیان در روز نهم، به سرزمین عرفات می‌روند، در آنجا تضرع می‌کنند، دعا می‌خوانند و اجازه ورود به حرم را از خدا مسألت می‌کنند، آن‌گاه لیاقت یافتند، وارد محدوده حرم می‌شوند.

عرفات پنج سرّ دارد که در حدیث شبلی آمده است:

۱) وقوف در عرفات به این معناست که انسان به معارف الهی واقف، عارف و آگاه شود. بداند که خداوند به همه نیازهای او واقف است و برای رفع همه نیازمندی‌های او تواناست. خود را به خدا بسپارد و احساس کند که بنده او و محتاج اوست تا تنها او را اطاعت کند.

۲) باید عارف شود که ذات اقدس الهی به صحیفه قلب او و به درون او و راز او آگاه است. انسان باید عارف شود که خداوند متعال بر صحیفه قلب او احاطه کامل دارد. اگر آدمی بداند که قلب او در محضر و در مشهد حق است، همانطوری که گناه با زبان، دست و پا مرتکب نمی‌شود، گناه خیالی و فکری هم نخواهد داشت و آرزوهای باطل به خود راه نخواهد داد. همانگونه که حرف باطل بر لب ندارد و به کسی بد نمی‌گوید، بدی کسی را در دل نیز نمی‌طلبد و سرانجام همان‌گونه که بدن خود را تطهیر می‌کند، قلبش را نیز از خاطرات آلوده پاک می‌سازد.

۳) شایسته است کسی که در سرزمین عرفات به سر می‌برد، از جبل‌الرحمه بالا رفته و دعای خاص آن را بخواند. سالار شهیدان، حسین بن علی(علیه السلام) در قسمت چپ آن کوه، رو به کعبه ایستاد و آن دعای معروف را خواند. راز و سرّ بالا رفتن از جبل الرحمه، این است که بداند خداوند متعال برای هر زن و مرد مؤمن و رئوف و رحیم است. اگرچه رحمت خداوند متعال فراگیر کل است؛ «رحمتی وسعت کل شیء»، اما آن، ولایت و رحمت عام است و در کنار این ولایت و رحمت عامه، رحمت خاص و ویژه نیز دارد که برای همه نیست «رحمتی وسعت کلّ شیء، فسأکتبها للذین یتّقون» در بخش اول آیه مشخص فرمود که رحمتش فراگیر است؛ (رحمتی وسعت کل شیء) و در بخش دوم بیان کرد که رحمتش به سود متقین است (فسأکتبها للذین یتقّون) فرمود: بر خود لازم کرده‌ام که رحمت خاص را شامل متقین سازم، چنانکه «کتب ربکم علی نفسه الرحمة»؛ خداوند متعال رحمت را بر خود لازم کرده است. از مجموع دو آیه، استفاده می‌شود که خداوند متعال بر خود لازم کرده است رحمت خاص را به پرهیزکاران دهد. بالای جبل‌الرحمه رفتن، آدمی را به این سر و راز و رمز، آشنا و عارف می‌کند که خداوند متعال، رحمت و ولایت خاصی دارد بر مرد و زن باایمان و مسلمان. طبیعی است که وقتی به این سرّ مزین شد، نسبت به زن و مرد مؤمن رحمت خاص دارد و به آنان ولایت مخصوص پیدا می‌کند و در رفتار، گفتار و نوشتار خود، این سرّ را پیاده می‌کند.

۴) در سرزمین عرفات، منطقه‌ای است به نام «نَمِره» که با علامت‌هایی مشخص شده است. به فرموده امام سجاد(علیه السلام) وقتی به این منطقه از عرفات رسیدید، راز و رمزش این است که بگویید: «خدایا! به چیزی امر نمی‌کنم مگر آن‌که قبلا خودم به آن عمل کنم و مؤتمر باشم و از چیزی نهی نمی‌کنم مگر آن‌که قبلا خودم از آن منزجر باشم».

هر انسان مسلمانی وظیفه دارد امر به معروف و نهی از منکر کند. امر به معروف و نهی از منکر، یک حکم فقهی دارد و یک سرّ. حکم فقهی آن، این است که عالم به حکم شرعی، اگر دید کسی از روی علم و آگاهی و از روی قصد و عمد حکمی را رعایت نمی‌کند، باید او را راهنمایی کند. بدیهی است امر به معروف و نهی از منکر، غیر از تعلیم، موعظه و ارشاد است.

در امر به معروف و نهی از منکر لازم نیست، خود انسان درون پاک داشته باشد و یا متصف به عدالت گردد. عدالت شرط امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه علم، آگاهی و احتمال تأثیر، از شرایط آن می‌باشد. اما با این همه، در سرزمین عرفات راز و رمز امر به معروف و نهی از منکر به عدالت برمی‌گردد؛ یعنی انسان آمر است باید قبلا مؤتمر باشد و بگوید: خدایا! آنچنان توفیقی بر من عنایت کن که هرچه به دیگران به عنوان «امر به معروف» امر می‌کنم، ابتدا خود بدان عمل کرده باشم و از آنچه دیگران را نه یمی‌کنم، قبلا خود از آن منزجر شده باشم.

آری در اسرار حج، عدالت شرط امر به معروف و نهی از منکر شمرده شده است.

۵) منطقه وسیعی است در عرفات که با علامت‌های خاصی به عنوان «نَمِرات» مشخص شده است. حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود: ‌روز نهم که وارد سرزمین عرفات شدی و به این منطقه وسیع رسیدی، سرّش آن است که آگاه باشی این سرزمین، سرزمین شهادت، معرفت و عرفان است و می‌داند که چه کسانی بر روی آن گام می‌نهند و با چه انگیزه‌ای آمده‌اند و با چه انگیزه‌ای برمی‌گردند! گذشته از آن‌که خدا و فرشتگان هم شاهدند. خداوند تعالی این منطقه و این سرزمین را شاهد اعمال شما قرار داد؛ به طوری که خوب می‌داند شما چه می‌کنید. زمین‌هایی که زیر پای زایران بیت خداوندی است، کاملا مشخص است که زایر، حاجی و معتمر به چه نیت آمده و با چه نیت بازمی‌گردد.

آیت‌الله جوادی آملی

www.aftabir.com


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 21 شهریور 1395نظر دهید »

السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ

   بر  اوج  محبت علي  اوجي  نيست
  در بحر بجز کرامتش موجي نيست
  در کل ممالک و مذاهب  به  جهان
  مانند علي و فاطمه  زوجي  نيست

سالروز پاکترین، زلالترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارکباد . . .

 


موضوعات: اخبار
   شنبه 13 شهریور 1395نظر دهید »

قالَ الإمام الجواد (علیه السلام):

كَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللهُ كافِلُهُ، وَكَیْفَ یَنْجُو مَنِ الله طالِبُهُ؟ وَمَنِ انْقَطَعَ إلی غَیْرِاللهِ وَكَّلَهُ!
                                                                                                                                          [بحارالأنوار، ح ۶۸، ص ۱۵۵، ح ۶۹]
چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسی كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست ، چطور نجات می یابد كسی كه خداوند طالبش می باشد؟ و هر كه از خدا قطع امید كند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار می كند!

سی ذیقعده شهادت مظلومانه جوانترين شمع هدايت و نهمين بحر کرامت امام جواد علیه السلام به پیشگاه آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همچنین به تمام شیعیان دنیا تسلیت و تعزیت باد.

 


موضوعات: فرهنگی
   سه شنبه 9 شهریور 1395نظر دهید »

1. بخش قرآن پايگاه آل البيت: www.al-shia.com/html/eng/index.htm
علوم قرآنى، تفسير، حافظان قرآن، تصاوير، ترجمه قرآن و دعا
زبان: انگليسى
2. بخش قرآن پايگاه الاسلامwww.al-islam.org/quran
متن قرآن با 3 ترجمه انگليسى با قابليت جستجو
زبان: انگليسى
3. خدا و قرآن
سه ترجمه انگليسى قرآن، تفسير، مقالاتى درباره قرآنwww.al-islam.org/allah/index.html
زبان: انگليسى
4. كتب و مقالات قرآنىwww.al-islam.org/index/main3.htm#quran
شامل چندين كتاب، چندين مقاله، چند سخنرانى درباره قرآن
زبان: انگليسى
5. كتب و مقالات‏ قرآنىwww.al-islam.org/arabic/main3.htm#quran
شامل دو كتاب و يك سخنرانى درباره قرآن
زبان: عربى
6. بخش قرآن پايگاه سلام‏ ايران www.salamiran.org
متن قرآن (عربى)، يكدوره ترتيل با صداى استاد پرهيزگار، قرائت تحقيق و پخش مستقيم راديو قرآن
زبان: انگليسى
 7. پايگاه جامعة القرآنwww.jameatulquran.com
مطالبي درباره جامعه القرآن , معرفي حافظان قرآن, برنانه هاي جفظ و تعليم قرآن ,برنانه دانشگاه براي حافظان فارغ التحصيل , عكسهايي ازمحمد حسين طباطبايي و …
زبان: عربي , انگليسي
8. بخش قرآن در پايگاه الحديثwww.hadith.net/persian/quran/index.htm
بحثهايى در تاريخ قرآن، قرآن در اسلام، تفسير روايى، نرم افزارهاى قرآنى
زبان: فارسى
9. بخش قرآن در پايگاه بلاغwww.balagh.net/persian/quran/index.htm
مقالاتى درباره: جايگاه قرآن، علوم قرآن، قرآن و اهل بيت، قرآن و تفسير، قرآن و فقه، نگارش تطبيقى بر قرآن و انجيل و چكيده پايان‏نامه‏هاى علوم قرآن
زبان: فارسى
10. بخش قرآن پايگاه بلاغwww.balagh.net/english/index.htm
جايگاه قرآن، شيعه، قرآن در اسلام، مفهوم قرآن و …
زبان: انگليسی

11. ترجمه قرآنwww.shahroudi.com/einglish/quran/quran1.htm
ترجمه قرآن‏همراه با خلاصه تفسير طبرى، قرطبى و ابن كثير با نظرهايى از صحيح بخارى
زبان: انگليسى
12. قرآن در شبكه پيروان اهل بيت (ع)www.fabonline.com/guide/quranzguide.html
تفسير سوره حمد، معجم مفهرس قرآنى، گوش كردن به قرآن، نشانه عدم تناقض در قرآن و…
زبان: انگليسى
13. ترتيل قرآنwww.yaabbas.com/list_of_surah.htm
يكدوره ترتيل قرآن كريم
زبان: عربى
14. بخش قرآن پايگاه نداء الثقلينwww.nidanet.org\nidanet\quran\quran.htm
معجزه پيامبر، مصونيت قرآن از تحريف، ترجمه و تفسير قرآن، انواع تفسير قرآن در اسلام و …
زبان: انگليسى
15. تفسير قرآنwww.rafed.net/ftp/tafser.html
تفسير البيان و چندين كتاب در زمينه علوم قرآنى…
زبان: عربى
16. قرآن براى نوجوانانwww.playandlearn.org/quran/index.htm
شامل‏كتابهايى كوچك و جذاب قرآنى براى كودكان و نوجوانان
زبان: انگليسى
17. تفسير قرآنwww.sicm.org.uk/index.php?page=tafseer/index.html
سخنرانى آقاى حيدر على درباره تفسير بعضى از سوره‏هاى جزء 30 قرآن…
زبان: انگليسى
18. مقالاتhttp://219.145.32.248/majallah/jadwal.htm
مقالاتى درباره فساد در قرآن كريم، بحث قرآنى در پيش مسيحيان….
زبان: عربى
19. قرآن كريم در پايگاه النجاتwww.annajat.com/quran/quran.htm
مقالاتى درباره: چگونگى فهم قرآن، تزكيه و اعجاز علمى قرآن….
زبان: عربى
20. ترتيل قرآن كريمwww.resalat.com/quoran.htm
يكدوره كامل ترتيل قرآن كريم با صداى استاد پرهيزگار…
زبان: عربى

   دوشنبه 2 فروردین 1395نظر دهید »

1. پايگاه قرآن: www.quran.org.uk
مقالاتى در خصوص قرآن، آداب قرائت قرآن، قرآن و علوم جديد، تاريخ قرآن، قرائت قرآن، ترجمه قرآن به يازده زبان دنيا و هفت ترجمه انگليسى
زبان: انگليسى
2. شبكه قرآن: www.quran.net/quran.htm
تلاوت قرآن، متن قران همراه با سه ترجمه انگليسى، ترجمه قرآن به بيش از 15 زبان، جستجو در قرآن، تفسير، آشنايى با قرآن و قرآن و علوم جديد
زبان: انگليسى
3. پايگاه‏الهدى: www.the-quran.com
متن كامل قرآن همراه با قرائت، ارائه يكدوره قرائت قرآن براى انتقال به‏كامپيوتر شما، سه ترجمه انگليسى
زبان: انگليسى
4. بخش قرآن پايگاه USC.EDU: www.usc.edu/dept/msa/quran
آشنايى با قرآن، معجم مفهرس قرآن، جستجو در قرآن، آشنايى با سوره‏ها، قران و علوم جديد، تاريخچه گردآورى قرآن، راهكارهايى براى حفظ قران و سه ترجمه انگليسى
زبان: انگليسى
5. شبكه قرآن كريم: www.qurannetwork.com
ترجمه قرآن به بيش از پانزده زبان زنده دنيا، الميزان و …
زبان: انگليسى، اردو
6. جستجو در قرآن: http://islam.org/mosque/arabicscript/sindex.htm
قرائت قرآن¬كريم بصورت ترتيل و نمايش همزمان قرآن با دو متن عربى و ترجمه انگليسى و ترجمه قرآن به چند زبان ديگر به همراه در جستجو در قرآن…
زبان: عربى، انگليسى
7. بخش قرآن پايگاه صدا و سيما: www.irib.com/irib_quran/quran.asp
متن قرآن، چهار ترجمه فارسى و يك ترجمه انگليسى، يكدوره ترتيل ، تواشيح، آموزش قرآن
زبان: فارسى
8. بخش قرآن پايگاه حوزه: www.hawzah.net/Per/Q/QDefa.asp?URL=Start/QStart.htm
متن قرآن با دو ترجمه فارسى و يك ترجمه انگليسى به همراه آشنايى با هرسوره، علوم قرآنى، تفسير، كتابخانه قرآنى، اديان و تمدنها در قرآن، تفسير موضوعى، دايرة‏المعارف قرآنى، قرآن و اهل بيت (ع)، خادمان قرآن و معرفى مؤسسات قرآنى….
زبان: فارسى
9. بخش قرآن پايگاه آل البيت: www.al-shia.com/html/far/qur/index.htm
متن قرآن، تفسير قرآن، علوم قرآن، كتابهاى مربوط به قرآن، تصاوير، حافظان و صوت قرآن
زبان: فارسى
10. بخش قرآن پايگاه آل البيت: www.al-shia.com/html/ara/sout/quran.htm
تلاوت قرآن با صداى اساتيد مختلف….
زبان: عربى

11. قرآن کريمwww.quran.gov.ae/holy_quran_arabic/holly_quraan_arabic.htm
آشنايى اجمالى با قرآن و علوم قرآنى در چندين صفحه…
زبان: عربى
12. القرآن الكريمwww.islamweb.net/quran
نمايش متن قرآن كريم همراه قرائت با صداى محمد ايوب، حذيفى، سديس، مصطفى غربى و حصرى امكان جستجو در قرآن به صورت كلمه، آيه، صفحه و سوره، تفسير قرآن از تفاسير زبده التفسير، مختصر ابن كثير و تفسير الجلالين ، و ارائه معانى‏كلمات مشكل قرآن…
زبان: عربى www.uofislam.org/uofislam/maktaba/Qran/kotob.htm
13. كتابهاى قرآنى
متن كامل تعداد قابل توجهى از تفاسير و كتابهاى قرآنى…
زبان: عربى
14. بحثهاى قرآنىwww.uofislam.org/uofislam/behoth/behoth_quran/fehres_beh.htm
شامل چندين مقاله درباره علوم مختلف قرآنى…
زبان: عربى
15. معجم مفهرس قرآن كريمhttp://216.71.59.224/prog.html
جستجو در تمام آيات قرآن…
زبان: عربى
16. تفسير الميزانhttp://216.71.59.224/prog.html
جستجو در قرآن، بهمراه تفسير كامل الميزان (علامه طباطبائى)
زبان: عربى
17. بخش قرآن پايگاه فدكwww.fadak.org/quran/quran.htm
تفسير آياتى درباره اهلبيت (ع) و مقالاتى درباره، تحريف قرآن و روايات شيعى، بررسى اعجاز گفتارى قرآن، فضيلت قرائت قرآن…
زبان: عربى
18. ترجمه قرآنwww.emamreza.net/arabic/islam/quran_arabi/index.htm
يكدوره كامل ترتيل با صداى استاد پرهيزكار و يكدوره كامل با صداى استاد منشاوى همراه با ترجمه انگليسى قرآن….
زبان: عربى، انگليسى
19. قرآن و حافظان آنwww.emamreza.net/arabic/lib/quran/main.htm
متن كامل قرآن كريم، برگه‏هايى زرين و نفيس از قرآن، معرفى حافظان قرآن كريم…
زبان: عربى
20. تفسير قرآنwww.nasrollah.net/arabic/moussa/tafsir/tafsir.htm
تفسير بعضى‏از سوره‏هاى كوچك قرآن توسط امام موسى صدر (بصورت سخنرانى)
زبان: عربى

   پنجشنبه 27 اسفند 1394نظر دهید »

1.سايت قوانين دادگستری کل استان تهران www.dadgostary-tehran.ir/main.asp
وب سايت دادگستري کل استان تهران با ماهيت حقوقي، آموزشي، خبري جهت استفاده حقوقدانان، قضات و عموم مردم. اين وب سايت بخشي از اطلاعات خود را به 4 زبان فارسي، انگليسي، فرانسه و عربي اطلاعات خود را عرضه مي¬نمايد.
2. منشور حقوق و مسؤليت¬های زنان www.iranculture.org/provs/view.php?id=1374
متن منشور حقوق و مسؤليت¬هاي زنان در نظام جمهوري اسلامي ايران مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي: حقوق و مسؤليت¬های زنان درعرصه¬های حقوق فردی، حقوق اجتماعی، حقوق خانوادگی)، اصول و مبانی، حقوق و مسؤليت¬های سياسی زنان و …
3. کتابهای حقوق www.bustaneketab.com/persian/mozoat/feqh/35.htm#078
معرفی و خلاصه بعضی از کتابهای مربوط به حقوق از جمله: 1- آشنايی با حقوق جزاء و جرم شناسی 2- اذن و آ ثار حقوقی 3- اسلام و دفاع اجتماعی 4- بررسی تطبيقی مجازات اسلام 5- تحولات حقوقی جهان اسلام 6- حقوق قرار دادهای بين المللی 7- و کالت در حقوق تجارت و تطبيق آن با فقه 8- سيتمهای حقوقی کشورهای اسلامی و…
4. حقوقدانان www.hoghooghdanan.com/lawblog/
حقوق اسلام، حقوق بین الملل، حقوق خصوصی، حقوق جزا و جرم شناسی، حقوق بشر، حقوق زنان و … و همچنین مقالاتي پيرامون حقوق خانواده و معرفی اساتید حقوق کشور، از جمله مواردی است که این پایگاه به آن می¬پردازد.
5.منشور حقوق و مسؤليت¬های زنان: www.iranculture.org/provs/view.php?id=1374
متن منشور حقوق و مسؤليت¬هاي زنان در نظام جمهوري اسلامي ايران مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي: حقوق و مسؤليت¬های زنان درعرصه¬های حقوق فردی، حقوق اجتماعی، حقوق خانوادگی)، اصول و مبانی، حقوق و مسؤليت¬های سياسی زنان و …
6. مرکز مشاوران حقوقي وکلا و کارشناسان قوه قضائيه www.judiciarybar.ir/
معرفی مرکز مشاوران حقوقی قوه قضاييه و خدمات و فعاليت های ارائه شده.
7. سايت قوانين دادگستری کل استان تهران: www.dadgostary-tehran.ir/main.asp
وب سايت دادگستري کل استان تهران با ماهيت حقوقي, آموزشي , خبري جهت استفاده حقوقدانان , قضات و عموم مردم. اين وب سايت بخشي از اطلاعات خود را به 4 زبان فارسي، انگليسي، فرانسه و عربي اطلاعات خود را عرضه مي¬نمايد.
8. سايتها و نشريات حقوقی: www.shirazu.ac.ir/old%20site/schools/law/othersites.htm
آدرس نشريات فارسی در بخش حقوق و آدرس سايتهاي دانشکده¬های حقوق در ايران و جهان.
9. مجله فقه و حقوق: www.feqvahuquq.org/default.asp
شامل مقالات و مطالب مختلف با عناوين مختلف فقهی و حقوقی.
10. منابع فقه و حقوق:balagh.net/persian/feqh/maqalat/koliyat/3.htm
حاوي منابع مشترک در فقه و حقوق (عرف، عقل، رويه قضايی، دکترين)، منابع غير مشترک (قرآن¬کريم، سنت، اجماع، قياس استحسان، مصالح مرسله) و … از مطالب اين صفحه است.

   چهارشنبه 26 اسفند 1394نظر دهید »

از آن جا که دختر نماد کمالات مادر است؛ ایشان تبلوری از دفاعیّات همه جانبۀ مادرشان، خدیجۀ کبری(س) در طول همسری رسول الله(ص) در بحرانهای آنچنانی مکّه

هستند؛ نیز حضرت زینب(س) در جریان عاشورا و اسارت و پس از آن، نمادی از تربیت و سیرۀ ایشان هستند. بلکه بتوان دفاعیات حضرت سکینه(س) تا بیش از یک

قرن بعد ایشان را نیز تبلوری از دفاعیات و سیرۀ جدّه شان محسوب نمود. اگرچه خفقان حکّام و جور تاریخ بیش از ساعاتی از زندگی این بزرگواران را منعکس ننموده

است، لکن با کنار هم نهادن این قطعات شاید بتوان ترسیمی گویاتر از منش ایشان در دفاع و اطاعت از ولایت را ارائه کرد.


برخلاف انعکاس مشهور، دفاعیات حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)، منحصر به جریان درب و دیوار منزل یا حتّی حضور در مسجد و خطبۀ فدکیّه نیست. دفاعیات ایشان

از همان اوان کودکی در کنار مادر بزرگوارشان نماد یافته، تا لحظۀ شهادتشان به اشکال مختلف، با بیانات متفاوت، متناسب با فرصتها و مجال¬های گوناگون پیش

آمده، چه زمان رسول الله(ص) و قبل از سقیفه یا قبل از هجوم به منزل و چه پس از این مصائب ادامه یافته است. ایشان وامدار مادرشان، و زینب کبری وامدار

وی(سلام الله علیهنّ) در دفاع از حریم نبوّت و ولایت می باشند. بحق و بجا بتوان گفت خدیجه(س) به مثابه یک امّت بود برای نبیّ(ص) و فاطمه(س) خود یک امّت بود

برای علی(علیه السّلام) و زینب(س) یک امّت بود برای حسین(ع).

این مقاله در حد وسع خود گزارشی از ابعاد دفاعیّات مختلف ایشان را ارائه می نماید.


عنوان مقاله: وظایف امّت نسبت به امام با رویکرد به


سیره و سخنان حضرت صدّیقه طاهره(علیها السِّلام)


نویسنده:  خانم دکتر قائمی  مدرس دانشگاه و استاد موسسه آوزش عالی حوزوی ریحانه النبی 


دانش آموخته مقطع دکترای مدرسی معارف اسلامی دانشگاه معارف  و سطح 4 شیعه شناسی از جامعه الزهرا سلام الله علیها 

نمایش فایل های پیوست:


موضوعات: پژوهشی
   سه شنبه 25 اسفند 1394نظر دهید »

****پــــايـــگاه¬هــــاى قـــــرآنــــى****
1. مرکز فرهنگ و معارف قرآن (بزرگترین مرکز قرآن پژوهی کشور) www.maarefquran.com
2. باشگاه شهر الکترونیکی قرآن www.bashgah.qurancity.ir
3. پژوهشکده شهر الکترونیکی قرآن: www.qurancity.ir/pajoohesh
پژوهشکده شهر الکترونیکی قرآن شامل سه بخش اخبار پژوهشی، کتابخانه دیجیتالی و کارگاه¬های قرآن¬پژوهی است.
اخبار پژوهشی: جدیدترین اخبار قرآنی از پژوهشها، نشست¬ها، همایش¬ها، فراخوان¬ها و انتتشار کتب قرآنی.
4. دایرکتوری وبلاگهای قرآنی www.quranblogs.ir

معاونت فناوری اطلاعات سازمان فعالیتهای قرآنی دانشجویان کشور، با هدف گردآوری و معرفی وبلاگهای فعال در حوزه قرآن و انعکاس آخرین اخبار این حوزه، بهمن 85 اقدام به راه¬اندازی سایت دایرکتوری وبلاگهای قرآنی کرده است.
6. فروشگاه شهر الکترونیکی قرآن: www.qurancity.ir/eshop
فروشگاه شهر الکترونیکی قرآن به عنوان اولین فروشگاه جامع الکترونیکی عرضه محصولات قرآن تلاش دارد با ارتقای تنوع و کیفیت محصولات خود با تکیه بر الگوهای اسلامی فروش محصولات مورد نیاز جامعه قرآنی را در کوتاه¬ترین زمان و با مناسب¬ترین هزینه در اختیار آنها قرار دهد.
7. تلاوتهای مشهور قرآن: http://www.jameatulquran.com
زیر نظر دکتر سید محمد حسین طباطبایی (علم الهدی)، شامل مطالبی در مورد چگونگی، حفظ و قرائت قرآن…
8. سایت قرآنی آموزشکده: www.QURANCITY.ir/Fa/Amoozesh
خدمات آموزشی آموزشکده شهر الکترونیکی قرآن به شرح زیر است:
آموزش مشاوره¬ای: شامل پرسش و پاسخ (سؤالات قرآنی، دینی، اعتقادی، ادیان، تاریخی و …).
آموزش آزاد: آموزش روخوانی قرآن کریم، روانخونی، تجوید، قصص قرآن وحفظ قرآن و … .
آموزش آکادمیک: شامل روخوانی، روانخوانی، تجوید و مفاهیم قرآن کریم با اعطای مدرک در پایان هر دوره.
ابزارکده آموزش: شامل پایان¬نامه¬ها و مقالات آموزشی قرآنی. تازه¬های آموزشی: معرفی نرم¬افزارهای آموزشی قرآنی، معرفی مراکز آموزشی قرآنی، معرفی کتب آموزشی قرآنی، معرفی سایت¬های مرتبط (قرآنی، آموزشی).
9. سازمان فعالیتهای قرآنی دانشجویان ایران (ایسکا): http://www.iska.ir/
10. پايگاه قرآن¬كريم: www.holyquran.net
متن قرآن با اعراب، تفسير قرآن، كتاب و مقالاتى در زمينه قرآن، آموزش تجويد و ترتيل ، دعاها و
زبان: عربى

11. ترتيل قرآن كريمwww.almizan.org/qur’anic/audio recitation.html
قرائت ترتيل قرآن كريم با صداى 14 قارى مشهور…
زبان: عربى
12. تفسير الميرانwww.almizan.org
متن تفسير الميزان علامه طباطبائى تا سوره آل عمران به زبان انگليسى
زبان: انگليسى
13. ترجمه قرآنwww.tabrizu.ac.ir/goran/lecoran/main.htm
ترجمه قرآن به زبان فرانسوى….
زبان: فرانسه
14. پايگاه بچه¬هاى قرآنwww.QuranChildren.com
نقاشى¬هاى كودكان و نوجوانان با موضوع قرآن به صورت دسته بندي شده با امكان جستجو براساس نام نقاش يا موضوع نقاشي…
زبان: فارسى
15. بخش قرآن پايگاه اسلام وبhttp://islamweb.net/pls/iweb/misc1.Archive?vPart=161&vName
اطلاعات وسيعى درباره علوم مختلف قرآنى همچون جمع آورى قرآن، اعجاز قرآن، نزول قرآن، قرائت قرآن، تفسير و مفسرون، ترجمه قرآن، آشنايى با شخصيتهاى قرآنى و شبهاتى در مورد قرآن.
زبان: عربى، انگليسى
16. تجويد قرآنhttp://www.abouttajweed.com
اطلاعاتى در باره روش آموزش تجويد،‌ اشكالات عمومى تجويد، قواعد تجويد، روش قرائت قرآن.
زبان: انگيسى
17. پايگاه قرآن مقدسhttp://www.theholyquran.org
متن كامل سه ترجمه قرآن كريم به زبان انگليسى…
زبان: انگليسى
18. پايگاه كتاب مقدسhttp://www.theholybook.org
متن كامل قران كريم همراه با ترجمه آن به 9 زبان زنده دنيا، پرسش و پاسخ¬هايى درباره قرآن كريم….
زبان: انگليسى
19. پايگاه مجمع مطالعات قرآنىhttp://www.quranic-studies.com
متن كامل قرآن همراه با 4 ترجمه انگليسى، متن كامل تفاسير القرطبى، الجلالين، التبيان، و الميزان ، كتابهايى در زمينه قرآن، قرآن و علوم جديد، مقالاتى در باره تاريخ، زبان و ساختار قرآن، ژورنالى در زمينه مطالعات قرآنى.
زبان: انگليسى
20. ترتيل¬های قرآنیhttp://islamway.com/sindex?section=recitorslist
15 دوره ترتيل كامل قرآن كريم با صداى 15 قارى ممتاز بين‌المللى و ترتيل سوره‌هايى از قرآن با صداى قاريان مشهور جهان.
زبان: عربى

   دوشنبه 24 اسفند 1394نظر دهید »

 

 

 

از کلیه طلاب عزیز جهت شرکت در این مراسم معنوی دعوت به عمل می آید.

   شنبه 22 اسفند 1394نظر دهید »

 

روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند


ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند


من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم


آدم عاقل ولی اول تفکر می کند


مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم…


…روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند


آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد


آدم از این نوع برخوردش تحیر می کند


سنگ دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش…


… سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند


یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد


در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند


نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد


از غلام مادرش آقا تشکر می کند


سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی


چادری را زیر دست و پا تصور می کند


مطمئنم زیر دست پا که می افتد زنی


بازویش را ضربه ها همرنگ چادر می کند.


شاعر: محمد جواد شیرازی 


موضوعات: مناسبت ها
   جمعه 21 اسفند 13942 نظر »

“…اگر می خواهید در معرفت الهی به جایی برسید باید از چهارچوبی که برای خودتان ساخته اید خارج شوید. نمی شود انسان به یک مکان جدید قدم بگذارد ولی هیچ وقت از خانه خودش خارج نشود. باید این فرض را داشت که شاید تا الان در یک محدودیت هایی به سر می برده اید و شاید چیزی بیشتر از این در عالم وجود داشته باشد. هدف پیشرفت رو به جلو در حوزه معارف الهی است نه تعصب و تقلید کور کورانه…”

نمایش فایل های پیوست:


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 16 اسفند 13941 نظر »

“…ما با نهج البلاغه بیگانه هستیم. فکر می کنیم همین که شیعه باشیم کافی است. ادعا می کنیم، ادعایی که گوش فلک را کر کرده است. غافل هستیم که حضرت حداقل توقعی دارند این که فرمایشات و کلام ایشان را منهج و راه زندگی مان قرار دهیم. و این میسر نمی شود جز با مطالعه و درک کردن و فهم کلام حضرت. باید برای خودمان برنامه جدی و قابل قبولی داشته باشیم و کلام امیرالمومنین را چراغ راه خود قرار دهیم…”
برای رسیدن به چنین هدفی در برنامه آموزشی-فرهنگی سطح 3 آشنایی با نهج البلاغه و مباحث آن قرار داده شده است. برنامه هایی با محوریت کلاس های استاد بینازاده.

 

      

                              

 

*کلاس های استاد روزهای پنج شنبه، ساعت 11:30 در نمازخانه حوزه برگزار می شود.
**به یاری خداوند مباحث این جلسات ارائه خواهد شد.


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 9 اسفند 13943 نظر »

جزوه ی شیوه نامه ی تدوین پایان نامه به منظور استفاده ی طلاب سطح 3 از طرف واحد پژوهش منتشر شد.

نمایش فایل های پیوست:


موضوعات: پژوهشی
   یکشنبه 9 اسفند 1394نظر دهید »

           

   این کتاب که از مهمترین و معروف ترین منابع کهن حدیثی شیعه در باب علوم اهل بیت علیه السلام است از جمله آثار فقیه جامع و محدث بزرگ شیعه ، محمدبن حسن صفار قمی (290 قمری) می باشد .
وی یکی از اصحاب امام حسن عسگری (ع) و نیز استاد بسیاری از محدثین بزرگ همچون شیخ کلینی (مؤلف کتاب الکافی) است .
این کتاب برای نخستین بار و بنا به بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در جمع طلاب حوزه علمیه قم در مورخ (89.07.29) توسط علیرضا زکی زاده زمانی ترجمه و روانه بازار شده است.

ابوجعفر محمدبن حسن بن فروخ ، معروف به صفار قمی (درگذشت ۲۹۰ ه.ق.) از شیعیان و اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بوده است و با او مکاتباتی داشته است. علمای بزرگ شیعه بمانند شیخ طوسی٬ نجاشی و علامه حلی او را تصدیق نموده اند و او را عظیم القدر شمرده اند. آنان صفار قمی را در روایت «قلیل السقط» دانسته اند. بصائرالدرجات از آثار او است که از کتاب های معتبر و مورد اعتماد شیعه می باشد. این کتاب مورد استفاده علمای شیعه مانند شیخ کلینی و علامه مجلسی در بحارالانوار و شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه بوده است. آنان ضمن تایید این کتاب ، آن را در زمره مراجع و مدارک خود آورده اند.

           

            

                    

 *تدریس کتاب بصائرالدرجات، توسط استاد قاسمی، دوشنبه هر هفته ساعت 7:45 صبح، در سالن اجتماعات برگزار می شود.


موضوعات: فرهنگی
   پنجشنبه 15 بهمن 1394نظر دهید »


تحصیلات شیخ شهید:

شیخ نمر پس از اتمام تحصیلات مقدماتی خود در زادگاهش، در سال 1400 هجری قمری مصادف با 1989 میلادی، برای آشنایی نزدیک‌تر با انقلاب اسلامی ایران و تحصیلات حوزوی ابتدا به ایران مهاجرت کرد تا در تهران در حوزه علمیه حضرت قائم(عج) حضور پیدا کند که در همان سال توسط آیت‌الله سید محمدتقی مدرسی در تهران تأسیس شده بود. شیخ نمر پس از 10 سال تحصیل در حوزه علمیه حضرت قائم(عج)، عازم سوریه شد و در حوزه علمیه حضرت زینب(ع) برای ادامه تحصیلات حوزوی و علوم دینی نام نوشت و در حضور اساتید این حوزه به تحصیل پرداخت. وی دوره کتاب‌های اصولی از جمله “اصول” المظفر، “رسائل” شیخ انصاری و “کفایة” آخوند خراسانی را گذراند و در علم فقه نیز “اللمعة الدمشقیة” نوشته شهید اول، “جامع المدارک” خوانساری، “مکاسب” شیخ انصاری و “مستمسک العروة الوثقى” سید حکیم و دیگر کتاب‌های فقهی را مطالعه کرد. دروس عالیة نزد علامة شیخ صاحب الصادق در تهران و درس “لمعة” نزد علامة شیخ وحید افغانی گذراند. شیخ نمر در طول مدت تحصیل علوم حوزوی خود در تهران و سوریه در محضر اساتید مختلفی حضور یافت، از جمله: بحث خارج نزد آیات عظام؛آیت الله سید محمدتقی مدرسی در تهران، آیت الله سید عباس مدرسی در سوریه، آیت الله خاقانی در سوریه.

همچنین اخلاق را نزد آیت‌الله شیرازی در شهر مقدس قم فراگرفت و به این ترتیب به درجات بسیار بالایی در اجتهاد دست یافت و اجازه تدریس در مراکز علوم دینی و مذهبی را پیدا کرد. وی از جمله معروف‌ترین و شایسته‌ترین مدرسان علوم مذهبی و دینی در حوزه‌های علمیه به شمار می‌آمدند که حتی در حوزه‌های علمیه ایران و سوریه به تدریس کتاب‌هایی همچون کتاب “اللمعة الدمشقیة” و کتاب “جامع المدارک” و “مستمسک عروة الوثقى” و “الحلقات” شهید سید محمدباقر صدر پرداخته است. شیخ نمر سال‌ها اداره حوزه علمیه حضرت قائم(عج) در تهران و سوریه را برعهده داشت و تلاش بسیاری برای توسعه و پیشرفت این مراکز انجام داد. پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبی “الإمام القائم(عج)” را نیز در العوامیه تأسیس کرد که در واقع سنگ‌بنای “مرکز اسلامی” در سال 1422 هجری قمری مصادف با 2011 میلادی بود.

خصوصیات اخلاقی:

از جمله خصوصیات اخلاقی وی را باید بلندمنشی و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادی و ارزش‌های دینی ملاحظه کرد که بازتاب آن به‌خوبی در خط مشی فکری و جهادی‌اش آشکار است. همچنین شیخ، از دیدی باز و آگاه نسبت به حوادث جاری پیرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخوردار است و همین موجب شده تا دارای دید تحلیلی دقیقی از جریان امور در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی باشد که یکی از دلایل آن بنا به گفته وی ارتباط عمیق وی با قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام است که همواره روشنگر راه وی در زندگی بوده‌اند.

فعالیت‌های سیاسی و بازداشت‌ها توسط رژیم سعودی:

رژیم عربستان سعودی در حالی شیخ نمر باقر النمر را در هفته جاری بازداشت کرد که پیش از این نیز دو بار و طی سال‌های 2006 و 2008 میلادی، شیخ را بازداشت کرده بود. نخستین بازداشت شیخ نمر به می 2006 میلادی بازمی‌گردد، هنگامی که شیخ به محض بازگشت از سفر کوتاه‌مدتش به بحرین و بازگشت به عربستان، به دلیل مشارکت در همایشی بین‌المللی قرآن کریم از سوی نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. اتهام شیخ این بود که در این همایش، در عریضه‌‌ای، از رژیم سعودی خواسته بود به “قبرستان بقیع” رسیدگی کرده، مذهب “تشییع” را به رسمیت شناخته و شیوه‌‌های آموزشی و درسی کنونی حاکم بر عربستان را تغییر داده یا لغو کند؛ همین. اما بازداشت مجدد شیخ نمر، به 23 آگوست 2008 میلادی بازمی‌‌گردد که در شهر “القطیف” به دست نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. این بار اتهام شیخ برای بازداشت بنابر ادعای رژیم سعودی درخواست از شیعیان مناطق شرقی عربستان برای آماده‌شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خویش بود که رژیم ادعا می‌‌کرد، این سخنان نمر به معنی تحریک شیعیان عربستانی برای جدایی از حکومت مرکزی بود. رژیم سعودی از بیم قیام مردمی و خشم و غضب شیعیان مناطق شرقی عربستان شیخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد. این روحانی برجسته عربستانی یک بار دیگر در مارس 2009 میلادی در معرض بازداشت قرار گرفت.

دیدگاه‌های شیخ نمر در قبال آل‌سعود:

شیخ نمر همواره در خطابه‌‌هایش رژیم سعودی را به اعمال “سیاست‌‌های تبعیض‌آمیز طایفه‌ای سازمان‌یافته و منظم به‌ویژه در مناطق شرقی عربستان و به‌خصوص در دو منطقه “الاحساء” و “القطیف” متهم می‌کرد که حدود یک قرن است، بر این مناطق حاکمیت دارد. وی همواره و بارها تأکید داشته که از گفتن کلام حق، بیم و واهمه‌ای ندارد حتی اگر در این راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شدیدترین شکنجه‌ها و آزارها و اذیت ها تا سرحد شهادت قرار گیرد. شیخ نمر توهین به کرامت شهروندان عربستانی به‌ویژه شهروندان شیعی عربستان که از دید رژیم سعودی شهروندان درجه دو این کشور به شمار می‌آیند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندی هستند، رد و تأکید می‌کند که از کرامت و حقوق شهروندان شیعی عربستانی حمایت خواهد کرد. وی بارها در این ارتباط تأکید کرده است که در خط اول رویارویی با ظلم و جور رژیم سعودی قرار می‌گیرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه و تلاش نمی‌‌توان به حقوق مورد نظر خود دست یافت و عدالتی در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمی‌توانند آزاد زندگی کنند. شیخ نمر در این‌باره در سخنان خود با استناد به خطبه “جهاد” امیرالمؤمنین علی(ع) تأکید دارد که به عدالت جز از طریق جهاد دست نخواهیم یافت و حق جز با از خود گذشتگی و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد.

 در خطبه‌های نماز جمعه خود نیز بارها گفته است که شیعیان عربستان، دیگر در برابر توهین‌ها و تعدی‌ها و تجاوزات آل‌سعود سکوت نخواهند کرد و در این باره خطاب به آل‌سعود گفت که “ما ساکت نمی‌مانیم که هر آنچه بخواهید بر سر ما بیاورید؛ هر آنچه بخواهید انجام دهید و کرامت و شخصیت ما را که با ارزش ترین چیز در زندگی ماست، زیر پا بگذارید".

شیخ نمر همچنین از مطبوعات و رسانه‌های سعودی به دلیل وابستگی و تبعیت آنها از رژیم سعودی و تبدیل‌شدن آنها به بوق تبلیغاتی آل‌سعود به‌شدت انتقاد می‌کند. وی تصریح می‌کند که مفتی‌های وهابی، ساخته و پرداخته آل‌سعود هستند. به گفته شیخ نمر، آل سعود به مفتی‌های وهابی پول می‌دهند تا با دامن‌زدن به اختلافات طایفه‌ای و مذهبی و ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ایجاد تفرقه مذهبی و طایفه‌ای و قبیله‌ای به حاکمیت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت‌های آن ادامه دهند.

شیخ نمر النمر در یکی از خطبه‌هایش به خاطر مواضع و دیدگاه‌های تندش در قبال رژیم سعودی گفت که “می‌دانم فردا برای بازداشت من به سراغ خواهید آمد. خوش می‌آیید! این منطق و راه و روش شماست: “بازداشت” و “شکنجه” و “کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمی‌هراسیم. ما از هیچ چیز نمی‌ترسیم.”

وی در قبال سرکوبگری های رژیم سعودی و مخالفت این رژیم با برگزاری تظاهرات‌ مسالمت‌آمیز و تجمع‌های اعتراض‌آمیز تأکید می‌کرد که “همواره به دنبال راه‌های دیگری برای ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوق‌مان خواهیم بود و تظاهرات، یکی از این راهکارهاست".

پ.ن1) اعدام این عالم شیعه از جمله اقدامات شنیع آل سعود در سال های گذشته است و باید دید که آیا دستگاه دیپلماسی کشور مانند وقایع پیشین از جمله فاجعه منا و سخنان وقیحانه وزیر امور خارجه روند بی عملی خود را ادامه خواهد داد یا خیر؟!

پ.ن2) *شعر از قیصر امین پور


موضوعات: مناسبت ها
   یکشنبه 13 دی 1394نظر دهید »

1 2 3 4 5 6 ...7 ...8 9 11 12