انواع پوشش


شهید مطهری در مورد انواع پوشش می نویسد:
بعضی از بانوان چادری را می بینیم که چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشریفاتی دارد؛ با چادر هیچ جای بدن خود را نمی پوشانند، بلکه آن را رها می کنند. وضع چادر بر سر کردن شان نشان می دهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان نامحرم نیستند و از اینکه مورد بهره برداری چشم ها قرار بگیرند، امتناعی ندارند.

نوع دیگر بر عکس بوده و هست که زن آنچنان با مراقبت، جامه های خود را می گیرد، و آن را رها نمی کند که نشان می دهد که اهل عفاف و حفاظ است. خودبه خود دورباشی ایجاد می کند و ناپاک دلان را مأیوس می سازد.»(2)

در کل از این آیه نتیجه می گیریم که: زنان باید با پوششی گشاد و بزرگ، سر و سینه (بدن) را بپوشانند به گونه ای که مورد تهییج هوسبازان و مزاحمت آنان قرار نگیرند.

مطهری، مسئله حجاب، ص176 و 175.

 


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 17 بهمن 1395نظر دهید »


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 17 بهمن 1395نظر دهید »

امیرالمومنین امام على عليه السلام: البَخيلُ خازِنٌ لِوَرَثتِهِ

بخيل، خزانه‌دار وارثان خويش است.

ميزان الحكمه جلد1 صفحه 506


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 17 بهمن 1395نظر دهید »

طبق قانون اساسي، روند تصويب قانون در کشور بدين صورت است که پس از تصويب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اين مصوبات بايد به تأييد شوراي نگهبان قانون اساسي برسد تا در صورت عدم مغايرت با شرع و قانون اساسي قانونيت پيدا کند. در صورت عدم تأييد شوراي نگهبان، مصوبات به مجلس عودت داده مي‌شود تا اصلاحات مورد نظر شوراي نگهبان انجام گيرد اما در پاره‌اي از مسائل، مجلس شوراي اسلامي به دليل ضرورتي که در اجراي قانون مصوب احساس مي‌کند بر موضع خود اصرار مي‌ورزد. در سالهاي اوليه انقلاب، در برخي موارد، اين مسأله پيش مي‌آيد که طرح هاي برگشتي از شوراي نگهبان با اصرار مجلس براي تصويب آن مواجه مي‌شد؛ لذا رييس وقت مجلس در سال 1360 طي نامه‌اي به امام خواستار اعمال ولايت و تنفيذ مقام رهبري در رابطه با قانون کار که مورد اختلاف مجلس و شورای نگهبان بود شد و امام نيز در تاريخ 19/7/1360 طي جوابيه‌اي تصريح کردند که: «… پس از تشخيص موضوع بوسيله اکثريت وکلاي مجلس شوراي اسلامي، با تصريح به موقت بودن آن، مادام که موضوع محقق است و پس از رفع موضوع، خود به خود لغو مي‌شود، مجازند در تصويب و اجراي آن …» اما در سال 1366 بار ديگر اين بحث بطور جدي مطرح شد و رييس جمهور، رييس مجلس، رييس ديوان عالي کشور و نخست وزير و مرحوم سيداحمد خميني طي نامه‌اي به امام خواستار تعيين مرجعي براي حل عملي مسائل و تشخيص ضرورت و مصلحت شدند و امام در جوابيه خود در تاريخ 17/11/1366 دستور تشکيل مجمعي مرکب از فقهاي شوراي نگهبان، آيت‌الله خامنه‌اي، هاشمي رفسنجاني، توسلي، موسوي خوئيني‌ها، آقاي ميرحسين موسوي و وزير مربوط براي تشخيص مصلحت نظام را صادر کردند. امام در بخشي از اين نامه مرقوم فرمودند: « آقايان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمه ای است که گاهي غفلت از آن موجب شکست اسلام عزيز مي‌گردد. امروز جهان اسلام، نظام جمهوري اسلامي ايران را تابلوي تمام نماي حل معصلات خويش مي‌داند. » مجمع مصلحت نظام پس از اصلاح قانون اساسي در سال 1368، در قانون اساسي نيز گنجانده شد.


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 17 بهمن 1395نظر دهید »

چیزی که حتی سازمان سیا فکرشم نمی‌کرد!!

۱۶ بهمن ۱۳۵۷؛ اعتراف سازمان سیا به غلط بودن محاسباتش درباره ایران


موضوعات: فرهنگی
   یکشنبه 17 بهمن 1395نظر دهید »

“اخلاق دولت مردان”
•جایز نبودن تعدّی از حدود الهی و خط کشی های نظام اسلامی
•جایگزینی اهداف الهی به جای اغراض شخصی
•دخالت ندادن خواسته ها و اغراض شخصی در انجام وظایف
•انس مسئولین نظام با قرآن؛ در کنار کار و اشتغالات آنان
•یاد خدا و محاسبه الهی در هنگام افزون طلبی ها و خودخواهی ها
•پرهیز از خود محوری در انجام وظایف
•اعمال و رفتار غلط ما؛ موجب خشکاندن شجره طیّبه نظام ما
•"خود نظارتیِ” دائم مسئولان نظام
•پیش بردن کار کشور و اهداف انقلاب؛ هدف نماینده مجلس
•نمایندگی مجلس؛ صحنه کارآمدی برای خدمت به اسلام و مسلمین
•نمایندگان مجلس و استمرار در طریق استقامت
•امام(ره)؛ خلاصه ایمان، عمل صالح و تهذیب نفس
•نماینده مجلس؛ حافظ عزّت ملّت در پیش چشم دیگر ملل
•اخلاق نامه نمایندگان مجلس
•خواص و مجذوب متاع های دنیوی نشدن
•دوران نمایندگی مجلس؛ دوران امتحان الهی
•تکلیف بزرگ الهی بر دوش نمایندگان مجلس شورای اسلامی
•وظایف مسئولان ما؛ امانت الهی در دستان آنها
•تمرین ساده زیستی برای نجات از غرق شدن در تجمّلات زندگی
•ذخایر معنوی ما؛ یکی توکّل به خدا و دیگری اعتماد به مردم
•سکینه مسئولان در مقابل اقدامات دشمنان
•حساب سخت الهی برای مسئولیتهای بیشتر و سنگین تر
•قضاوت در مورد خودمان؛ بدون تعریف و تمجید دیگران
•مرعوب نشدن نمایندگان مجلس از اقدامات سلطه گران
•هر خدمتی برای تقویّت نظام اسلامی؛ ضربه ای به استکبار جهانی
•پای بندی مسئولین در عهد و پیمان خود با مردم، نظام و خداوند
•جلبِ رحمت و مغفرت الهی با اعمال و نیّات خودمان
•رقابت مسئولین نظام در خدمت رسانی به مردم
•سبقت گرفتن مسئولین از یکدیگر در خدمت رسانی به مردم
•لزوم مهار نفس در مسئولین نظام اسلامی
•پرهیز از روحیه سلطه جویی و برتری جویی نسبت به مردم
•انجام مسئولیت ها با تعهّد به ارزش های دینی و انقلابی
•استمرار و استقامت مسئولان در راه خدمت‌رسانی
•صحّت عمل مسئولین؛ موجب ناکامی سودخوارانِ فاسد
•مصیبت‌ها و بلاها؛ محصول کوتاهی و بی مسئولیتی خودمان
•مصیبت‌ها؛ هم بلاست و هم نعمت
•اصلاح و ریشه کن کردن فسادِ دستگاه های کشور
•برای خدا و برای انجام وظیفه کار کردن
•ایمان؛ محور توفیقات وزارت اطلاعات
•تقوا و عبودیت مسئولین؛ عامل گذر آسان از پُل صراط
•چهار رُکن ایمان: صبر، یقین، عدل و جهاد
•نمایندگان مجلس و نصیحت همدیگر به صراط حق و حفظ صبر
•لزوم تقوای نمایندگان مجلس برای پیشگیری از خطا و لغزش
•خطاهای سنگین تر و سخت تر برای مسئولیت های حسّاس تر
•خودمان؛ مخاطب ناکامی های دوران مسئولیت خویش
•کم رنگ نشدنِ نیّت خدمت رسانی دولت مردان ما
•غرّه شدن به مسئولیت ها و غافل شدن از شکر خدا
•غرق نشدن در گرداب غرور با دیدن نقص ها و کمبودها
•لزوم تعهد مسئولان و مدیران کشور نزد خدا و مردم
•خشوع و تواضع در مقابل ملّت؛ ملاک کارهای من و شما
•پاک و نورانی ساختنِ اندیشه و عمل با ذکر و یاد بی حدّ خدا
•کلام قرآن؛ موعظه ای برای نمایندگان مجلس
•وظیفه دولت مردان؛ تأکید بر نقاط مشترک و عمل به تکلیف
•لزوم حفظ وحدت نخبگان سیاسی و اجتماعی
•اثر ظلم های مسئولین؛ دامن گیر تمام ملّت
•مغرور نشدن مسئولان با توفیق و پیشرفت در کارها
•تلاش نمایندگان مجلس برای تقویّت روح قناعت و دینداری مردم
•نمایندگان مجلس و توانایی شنیدن حرف مخالف
•دخالت ندادن هوای نفس در انجام وظایف
•خطر ابتلای مسئولان کشور به انحراف، لغزش و فساد شخصی
•خشیّت داشتن مسئولین از خدا؛ نه ملاحظه حرف مردم
•پاسخگو بودن مسئولین نظام در دادگاه محاسبه الهی
•وظیفه سنگین مسئولین کشوری در استغفار از تخلّفات
•فساد مدیریتی و اقتصادی؛ از نتایج جامعه معتاد به گناه
•اِعراض از زندگی اشرافی و رفاه طلبانه؛ روش انقلاب و انقلابیون
•ممنوعیت اشرافی گری و لذت جوئی برای مسئولین نظام
•پرهیز از هیاهو و دست زدن غیرمنطقی در مجلس
•راه حلّ مشکلات ما؛ عمل به تکلیف و خلوص در نیّت
•پرهیز از شایعه پراکنی و تهمت زنی درباره امور نامعلوم و غیر یقینی
•رعایت انصاف نمایندگان مجلس نسبت به یکدیگر
•عزم و اراده قوی تر و صبر و توکل بیشتر؛ راه مطمئن پیروزی
•وظایف مسئولان در دوران مسئولیت؛ امانتی الهی
•مسئولین نظام؛ آماده پاسخگویی به خدای متعال
•یاد خدا؛ کانون توجّه مسئولین
•تقویّت جوهر تعبّد، ایمان و عمل صالح در مسئولین کشوری


موضوعات: فرهنگی
   شنبه 16 بهمن 1395نظر دهید »

امیرالمومنین امام على عليه السلام: بِتَركِ ما لا يَعنيكَ يَتِمُّ لَكَ العَقلُ؛

با فرو گذاشتن كارهاى بيهوده، خردت كامل مى گردد!

ميزان الحكمه، جلد ۷، صفحه ۵۳۸


موضوعات: فرهنگی
   شنبه 16 بهمن 13951 نظر »

بین الطلوعین

امام باقر علیه السلام: خداوند روزی ها را میان بندگان خود تقسیم کرد و مقدار فراوانی را زیاد آورد که میان هیچ کس تقسیم نکرد. خداوند فرموده است: «و از خدا زیادی اش را بخواهید».(نساء/32)
بحارالانوار/ج11/ص323/ح85
دعا نقش موثر و کارسازی در افزایش رزق و روزی دارد.

در فجر انقلاب، یاد و خاطره شهدای عزیز انقلاب اسلامی را گرامی می داریم..

 


موضوعات: فرهنگی
   پنجشنبه 14 بهمن 1395نظر دهید »

فقیه سترگ حضرت علامه حیدر قلی سردار کابلی کرمانشاهی(ره)

در سده اخیرشخصیت های برجسته علمی و نامداری برخواستند و هرکدام در این کشور و دیگر بلاد اسلامی مصدرخدماتی دینی، علمی و فرهنگی واقع شدند، آنگونه که از نهاد های علمی و فرهنگی، مخصوصا مدارس دینی و حوزه های علمیه، نهادهای علمایی همانند شورای علمای سرتاسری و شورای علمای شیعه و…. انتظار می رفت تا از خدمات و مقام علمی دانشمندان این کشور تجلیل و قدردانی بعمل آوردند. با کمال تأسف چنین اقدام حتی از سوی مراکزعلمای هم صورت نگرفته است.

ستاره گمنام از آسمان علم و حكمت حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ حیدرقلی خان سردار کابلی(ره)  بزرگمرد فقیه، محدث عالی قدر، رجالی کبیر، ادیب بارع ، ریاضی دان بی بدلیل وبحق توان گفت که جامع علوم معقول ومنقول بوده وبا تواضع چشمگیر ونفس مهذب وجمال ملکوتی هم دوره هایش را مجذوب خود ساخته بود.

او کسی بود که به فرموده شیخ آقا بزرگ تهرانی «من اکبر علما الشیعه فی هذالقرن» بوده است. علامه بزرگوار علاوه برعلوم مختلف که تذکر یافت، درعلوم غريبه و چند زبان رايج دنياي آن روز نیز ید طولایی داشت؛ لذا بخاطر اهمیت موضوع و تجلیل از مقام این عالم فرزانه به مناسبت سالگرد ارتحال ملکونی وی نکاتی پیرامون اندیشه وحیات با برکت آن فقیه و عارف گمنام، تحت عنوان«یادمان علامه سردار کابلی» حضور خوانندگان محترم پیش کش می گردد.

خرم گلی که بشکفد از شاخسار علم
خوش سبزه ای که سرزند از جویبار علم

حیدرقلی فرزند سردار نور محمد خان در هجدهم محرم 1293 هجری قمری. در محله شیعه‌نشین قزلباش‌های چنداول کابل، متولد شد. چهار ساله بود که استعمار انگلیس سایه خود را بر اکثر کشورهای شرقی و غربی گسترده بود و یکی از مهره‌های خود را در افغانستان به قدرت رساند. با روی کار آمدن امیر عبدالرحمان خان، دست‌نشانده انگلیس، نور محمد خان که از سرداران عالی‌رتبه ارتش محسوب می‌شد همراه با خانواده‌اش به یکی از ایالات مستعمره بریتانیا (هند، شهر تاریخی لاهور) تبعید شد. خانواده سردار مدت هفت سال (۱۲۹۷ - ۱۳۰۴ ق) در لاهور مهاجر بودند.

در این ایام حیدرقلی فرزند ارشد سردار راهی مکتب‌خانه و مدارس دولتی گردید. وی در مدت هفت سال تمام پایه‌های علوم جدید را در لاهور فراگرفت و در مکتب‌خانه، علوم دینی و قرآن را آموخت. در حالی که هنوز دوازده بهار از سن حیدرقلی سپری نشده بود از جمله دانشمندان جوان و ریاضیدانان هوشمند لاهور به حساب می‌آمد. او در عنفوان جوانی در بیشتر علوم و فنون روز صاحب نظر و رای بود و در میان دانش آموزان شهر لاهور رتبه اول را از آن خود نموده بود، به طوری که معلمان و اساتید کلاس حیدرقلی از فضل و آن دانش آموز مهاجر بهره می‌بردند و نسبت به وی احترام خاصی به جا می‌آوردند. چندی نگذشت که آوازه علمی حیدرقلی شهره شهر گشت.

دولت مستعمره هند هر چند گاهی اسباب اذیت و آزار خانواده سردار را فراهم می ساخت و با بهانه گیریهای واهی روزگار را بر آنان تنگ می‌ساخت و توسط عوامل دولت دست‌نشانده کابل چنگ و دندانی علیه سردار مهاجر نشان داده می‌شد. به همین علت نور محمد خان مجبور شد شهر لاهور را به قصد عراق، ترک نماید و بدین ترتیب حیدر قلی به همراه خانواده در سال ۱۳۰۴ ق. وارد بندر ساحلی بصره گردید.

تحصیلات حوزوی

حیدرقلی پس از زیارت مزار پیشوایان اسلام و آشنایی با اختران حوزه نجف اشرف نزد اساتید زبده و وارسته نجف چون شیخ علی اصغر تبریزی، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد. وی پس از شش سال تلاش بی وقفه توانست بر قله رفیع اجتهاد و استنباط علوم اسلامی قرار گیرد. وی در میان طلاب معاصر خود در فضل و دانش نمونه بود و همه او را به حکیم، دانشمند و مجتهد بزرگ می‌شناختند.

مشایخ اجازه

حکیم وارسته علامه سردار کابلی پس از کسب مدارج علمی و رسیدن به درجه اجتهاد و فتوا موفق شد از رجال نامی و استوانه‌های بزرگ حوزه همچون:

1. آیت‌الله سید حسن صدر(ره)
2. آیت‌الله میرزا محمد علی دشتی(ره)
3. آیت‌الله حاج سید عباس لاری(ره)
4. آیت‌الله حاج شیخ عباس قمی(ره)
5. آیت‌الله سید یحیی خراسانی (ره)
5. آیت‌الله شیخ آقا بزرگ تهرانی(ره)

مفتخر به دریافت «اجازه» و نقل روایات گردد.

آشنایی با زبان‌های خارجی

سردار کابلی همراه با فراگیری علوم معقول (فلسفه، حکمت و هیئت) و منقول (فقه و اصول) به زبان‌های زنده جهانی (عربی، انگلیسی، عبری و اردو) آشنایی کامل پیدا کرد و با لهجه مخصوص هر زبان قادر به تکلم و محاوره بود و برخی از تالیفات خود را به نگارش درآورد و بعضی از کتب خارجی را ترجمه نمود. وی تحقیقاتی درباره زبان عبری به عمل آورد و برخی از نظرات دانشمند مسیحی عراق (اب انستاس…) درباره «فقه اللغة» را رد کرد. و نیز کتاب انجیل برنابا را از عربی به فارسی درآورده و با نسخه انگلیسی آن تطبیق داد. وی سروده‌هایی نیز به زبان اردو و انگلیسی دارد.

هجرت از حوزه

علامه سردار کابلی در اوج شکوفایی علمی و در بحبوحه جوانی و رسیدن به قله بلند اجتهاد آهنگ هجرت از حوزه را به صدا درآورد و در تاریخ 1310 ق همراه خانواده به قصد تبلیغ اسلام و انجام رسالت برای تنویر و ارشاد جامعه اسلامی، با حوزه وداع گفت. با اینکه همه نوع امکانات برای او فراهم بود و هیچ گونه مشکل سیاسی و مالی او را تهدید نمی‌کرد، با کوله باری از علم و حکمت، حوزه را رها نموده، وارد سرزمین کرمانشاه گردید. آن روز شهر کرمانشاه از محروم‌ترین مناطق غرب ایران به حساب می‌آمد.

خدمات فرهنگی

تمرکز فکری سردار بسیار عالی بود. با اینکه در میان مردم و همواره ماءنوس با آنان بود از فعالیتهای علمی و کنکاش در علوم تجربی و فکری غافل نشد. چه بسا در تحقیقات و تاءلیفات خود بیشتر از حوزه درس و بحث موفق بوده و شبانه روز بهترین لحظات زندگی خود را صرف مطالعه و تحقیق و فراگیری علوم و فنون می‌کرد در پی همین پشتکاری که داشت فن «کیمیا»گری را در کرمانشاه از دانشمندانی که با وی دیدار داشتند آموخت و به نتایجی بسیار ارزنده و دست یافت. وی تا آخرین دقایق عمرش از کتاب، قلم و دوات فاصله نگرفت. همیشه می‌نوشت و تفکر می‌کرد. هم اکنون آثار ارزشمندی در زمینه‌های مختلف از وی به یادگار مانده است که بیشتر آنها به صورت پراکنده در کتابخانه‌های عمومی و شخصی در ایران وجود دارد. از مجموع 32 جلد تالیفات وی به تعدادی اشاره می‌گردد:

1. کتاب اربعین (این کتاب حاوی چهل حدیث در فضایل امام علی(ع) از طرف اهل سنت می‌باشد.)
2. نظم باب حادی عشر
3. شرح دعای صباح
4. درالنثیر
5. رساله در معرفت (جو)(1)
6. غیة التعدیل (قبله شناسی)(2)
7. ترجمه انجیل برنابا و…

سردار بیشتر اوقاتش را صرف مطالعه یا نوشتن کتاب می‌کرد، از کتبی که همیشه در کنار خود می گذاشت و دم به دم به آنها مراجعه می‌کرد تاج العروس و دایرةالمعارف بریتانیکا بود و کمتر شب و روزی بر او می گذشت که ریاضیات مطالعه نکند. اکثر کتب کتابخانه اش را خوانده بود و هر کتابی را که می خرید ضمن مطالعه، اغلاط آن را تصحیح می‌کرد و برای بیشتر کتابهای مهم خود که چاپ قدیم و فاقد فهرست بودند، فهرست تهیه می‌کرد و حاشیه می‌زد.

قبله شناس

علامه مجلسي(ره) محدث بزرگ شيعه معتقد بود كه محراب قبله مسجد مدينه از سوي سلاطين جور از جايگاه اصلي خود منحرف گرديده است. با اينكه سردار كابلي اكثر محرابهاي موجود زمان خود را منحرف، از قبله ميدانست و خود با اندك انحراف از محراب مساجد نماز ميگزارد، با نبوغي كه در هيئت و حكمت داشت توانست با فرمولهاي پيچيده رياضي مسأله «انحراف قبله مسجد مدينه» را رد و حكيمانه مدعاي خويش را اثبات نمايد. وي معتقد است كه محراب مسجد مدينه صد در صد درست و طبق موازين رياضي و هيئت است و حتي انحراف نداشتن قبله مسجد پيامبر(ص) را از معجزات بارز مكتب اسلام دانسته و دلايلي در اين باره اقامه نموده است.

انس با كتاب

سردار بيشتر اوقاتش را صرف مطالعه يا نوشتن كتاب ميكرد، از كتبي كه هميشه در كنار خود ميگذاشت و دم به دم به آنها مراجعه ميكرد «تاج العروس»و «دائره المعارف بريتانيا»؟ بود و كمتر شب و روزي بر او ميگذشت كه رياضيات مطالعه نكند.

خوش‌نویسی

او علاوه بر فضایل و مناقبی که وی داشت هنرمند خوبی بود و در نستعلیق و شکسته قلمی توانا و نقش آفرین داشت. نمونه این دو خط را می‌توان از حواشی سردار بر کتاب «شهاب» تالیف قاضی ابوعبدالله خضاعی و در «غیة التعدیل» مشاهده نمود که هر دو کتاب به طریق افست چاپ گردیده است.

اخلاق

انسانی بود قانع، صبور، خوش‌رو و خوش لهجه. وقتی راه می‌رفت زمین را می‌نگریست و وقتی می‌نشست در حال فکر کردن بود. وقتی به کسی می‌رسید با تبسم احوال‌پرسی می‌کرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان می‌آمد می‌گفت: «من ذره‌ای بیش نیستم.» و… او ظاهری ساده و بی‌آلایش داشت. لباس ساده می‌پوشید، ساده سخن می‌گفت و غذای ساده می‌خورد مهربان بود و با مردم صمیمانه می‌نشست و صادقانه برخورد می‌کرد. از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود. ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتی وا می‌داشت.

بزرگانی که به کرمانشاه وارد می‌شدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها می‌رفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد. وی این احترام را نسبت به هر شخصی مراعات می‌کرد بدون آنکه ملاحظه‌ای به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد.

خاطره ای بسیار آموزنده از زبان افتخار ذریه فاطمی سیدالفقهاء آیت الله العظمی مرحوم علامه سید مرتضی حسینی نجومی کرمانشاهی(ره) پیرامون احترام ویژه علامه ذوالفنون و گوهر گرانبهای بی نظیر روزگار حضرت آیت الله العظمی علامه مرحوم حاج حیدر قلی سردار کابلی کرمانشاهی(ره):

روزی با مرحوم والدم قدس الله تعالی نفسه الزکیه و مرحوم علامه بزرگوار سردار کابلی و چند نفری دیگر از فضل و کمال در مجلسی بسیا مغتنم بودیم که بنده به عنوان فرد کمترین، سراپا گوش بودم.صحبت کتاب غایه التعدیل و وزن کر و درهم شرعی پیش آمد …هنگامی که گاه تفرق آن مجلس شد و بلند شدند، هرچه مرحوم والدم اصرار فرمودند که ایشان را در مجلس مقدم بر خود دارند با یک حالت عجیب و ایمانی راسخ فرمودند:چگونه ممکن است که جلوی فرزند رسول خدا(ص) و حضرت زهرای اطهر (س) بیفتم؟

سرور ارجمند بنده حضرت سید العلماءالعاملین آیت الله آقای حاج سید مجتبی میبدی فرزند استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله مرحوم حاج سید میبدی می فرمودند:در هنگامی که طفلی هفت هشت ساله بودم همراه مرحوم والدم به منزل مرحوم سردار که می رفتیم آن مرحوم تا جلو درب اتاق به استقبال آمده دست والدم را بوسیده وسپس دست مرا که طفلی خردسال بودم به احترام سیادت می بوسید.

این صحبت ها گر چه ممکن است حالتی و قصه ای باشد اما بسیار آموزنده و تکان دهنده است. برای ما که از هوی و هوس ها و تقدم و تاخرها رهایی یابیمو به مجرد هوای نفسی،اعصاب خود و دیگران را خرد نکنیم ،اصولا آن مرحوم طوری زندگی کرده بود که این اخلاقیات خیلی بهتر از اینها از مراتب عدالت،ملکه او شده بود. او آقا و پیشنماز نبود تا فکر بعضی چیزها باشد.گذرانش از وجوه شرعیه نبود تا به فکر تمهید این امور باشد و لذا واقعا حیات طیبه او ،به فرموده حاج شیخ آقا بزرگ بین کتاب و محراب تقسیم شده بود.

غروب ستاره خاور

سرانجام حکیم فرزانه دانشمند برجسته ، ستاره خاور، مهاجر گمنام علامه حیدرقلی ، در عالم هجرت و غربت پس از نیم قرن و اندی تلاش، برسی و نشر معارف اسلامی ، در سحرگاه جمادی الاول 1372 ق در حال راز و نیاز با ذات بی نیاز در سر سجاده نماز در 79 سالگی یا قلب آرام و ضمیر امیدوار از آسمان باختران غروب کرد و حوزه های علمیه و سرداران علم و معرفت را از رحلت خود عزادار و سیاهپوش ساخت.

پس از مراسم تشییع و عزاداری در باختران تابوت سردار را طبق وصیت خودش به نجف اشرف انتقال دادند. پیکر مطهر او در چهارم جمادی الاول 1372 ق در میان اشک و آه طلاب و رجال بزرگ حوزه نجف تشییع و در قبرستان وادی السلام در جوار مرقد مطهر «بوتراب» امام علی(ع) به خاک سپرده شد.

در فراق ستاره

نزدیک به نیم قرن از غروب دانشور بزرگ فیلسوف گمنام آیة الله سردار کابلی(ره) می گذرد. هنوز هم ارباب خرد و دانش در فراق سردار می سوزند و تنها از نظرات وی در محافل و سمینارهای علمی بهره می جویند. یکی از آن سرداران نام آور معاصر، حکیم بزرگوار علامه آیة الله حسن زاده آملی - دام عزه - است که بارها در دروس هیئت و حکمت خود از عظمت علمی سردار کابلی با این جملات قدردانی نموده است:

«ایشان ملای عجیبی بود. ملای مجهول القدری بود. در زمان ما جایشان خیلی خیلی در حوزه خالی است. رضوان الله تعالی علیه …»

پی نوشتها:

1. معيار سنجش مرواريد است. اين اثر يكي از آثار فني علامه است كه مربوط به عيار طلا و احجار كريمه ميشود.
2. ميتوانيد به كتاب «قبله شناسي» سردار كابلي يا زندگاني سردار كابلي، تأليف مرحوم كيوان سميعي مراجعه كنيد .
3. تلخیص از زندگانی «سردار کابلی»، ستاره خاور، چاپ 1372 سازمان تبلیغات اسلامی تاءلیف نگارنده سید حسن احمدی نژاد بلخی.

تهیه کننده: سید جعفرعادلی«حسینی»


موضوعات: فرهنگی
   پنجشنبه 14 بهمن 1395نظر دهید »

اقامت حضرت امام خميني-ره- در مدرسه علوي -1357ش-



امام خمینی (ره) یک روز بعد از ورود به تهران یعنی در روز سیزدهم بهمن ماه به مدرسه علوی رفتند و این مدرسه را برای اقامت موقت و همچنین سخنرانی‌های خود انتخاب کردند.
امام خمینی (ره)‌ در روز سیزدهم بهمن ماه سال 57 دیدارهای خود را با اقشار مختلف را آغاز کردند.
در آن روز به نوشته روزنامه اطلاعات ، هزاران تن از مردم تهران برای دیدن آیت‌الله خمینی به مدرسه علوی رفته بودند و کمیته استقبال از امام خمینی نیز طی اطلاعیه‌ای ساعات دیدار با امام را مشخص کرد.
بر اساس این اطلاعیه ، مردان از ساعت 9 صبح تا 12 و زنان از ساعت 3 بعدازظهر تا 6 می‌توانستند برای دیدار با امام به محل اقامت ایشان بروند.
امام در آن روز (13 بهمن) در جمع کارکنان و نویسندگان روزنامه اطلاعات به تبیین وظیفه خطیر مطبوعات اهل قلم پرداختند.
ایشان در این سخنرانی تصریح کردند: اهل قلم وظیفه خطیری دارند و باید هوشیار و مراقب باشند چرا که یک کلمه به صورت مکتوب گاه می‌تواند زیان‌بخش باشد.
بر اساس این گزارش ، ایشان همچنین در این روز در جمع روحانیون به فعالیت‌های زورمداران در دشمنی با اسلام اشاره کردند و بر لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار مردم تاکید کردند.
امام در این دیدار اظهار کردند : مبارزه ادامه دارد و رمز پیروزی شما ، وحدت کلمه است.
ایشان با اشاره به صدماتی که به خاطر از دست دادن نیروی انسانی در اثر جنایات سلسله پهلوی به جامعه وارد شده است ، افزودند : دیگر دوران حقه‌بازی و مردم‌ فریبی شاه با حربه ملیت و آزادی‌خواهی به سر آمده است . همان آزادی‌خواهی که خود مردک گفت آزاد زنان و آزاد مردان ، همان آزادی که می‌گفت من آزادی دادم به ملت در صورتی که پشتش مسلسل بود ، توپ و تانک . الان هم بعضی از کسانی که با او ارتباط دارند با روش‌های ظاهرا اصلاح پیش آمده‌اند و می‌خواهند منافع اجانب را حفظ کنند . خود محمدرضا هم این ادعا را می‌کرد . به قرآن مجید توسل می‌جست و از آزادی زنان و مردان می‌گفت ،‌ همه حیله است و ملت باید بیدار باشد.
امام همچنین با گروهی از نظامیان و نیروی هوایی (همافران) دیدار کردند و به نوشته روزنامه کیهان، امام خمینی (رحمه الله علیه) در آن سخنرانی به دولت بختیار هشدار داد و گفت : اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود ، ‌ما همه آنها را به کیفر اعمال‌شان می‌رسانیم.
در سیزدهم بهمن 57 در حالی که امام با اقشار مختلف از مردم دیدار می‌کردند شهردار تهران نیز استعفای خود را به امام خمینی (ره) تسلیم کرد و 22 نماینده مجلس شورای ملی نیز استعفا دادند.
در این روز شاپور بختیاری در مصاحبه‌ای با رادیو ملی فرانسه گفت : موجودیت و وحدت کشور بر همه مسائل دیگر از جمله آیت‌الله خمینی ، شاه و قانون اساسی مقدم است.
در این روز همچنین یاسر عرفات طی پیامی که برای امام ارسال داشتند ، گفت : نتایج پیروزی ملت ایران در مرزهای این کشور متوقف نخواهد شد.
قذافی رهبر لیبی نیز در گفت‌وگو با تلویزیون فرانسه گفت : تاکنون از رهبران انقلابی ایران درخواست کمی از ما نشده است اما به مجرد رسیدن چنین درخواستی بدون اندک درنگی هر آنچه در قوه داریم کمک خواهیم کرد.
انور سادات رییس‌جمهور مصر نیز در اظهارنظری واکنش خشمگینانه خود را نسبت به وقوع انقلاب در ایران ابراز داشت.
در همین روز بر اساس آنچه که روزنامه اطلاعات منتشر کرده ، کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران گفت : شاپور بختیار که معتقد به دموکراسی است باید از نخست‌وزیری استعفا دهد.
سنجابی گفت : مخالفان رهبری آیت‌الله خمینی اقلیت بسیار کمی هستند.
او تاکید کرد که جبهه ملی به جنبش ملی ایران به رهبری حضرت آیت‌الله خمینی وفادار است و این سیاست را همچنان ادامه می‌دهد.
همچنین این روزنامه نوشت : کمیته اجرایی حزب توده ایران خواستار مبارزه مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار شده است.
حزب توده ایران در بیانیه خود از بختیار به عنوان یک فرد خائن نام برد و اعلام کرد که رهبران جنبش دموکراتیک نباید در برابر مانورهای مختلف دشمن حتی یک لحظه درنگ کنند و باید ملت را به تدارکات و سازمان دادن مقاومت و نبرد مسلحانه فرا خوانند.
حزب توده در بیانیه خود افزود: « امپریالیست‌ها و نوکران آن‌ها می‌کوشند ملت را با هیولای کمونیسم و با خطری که متوجه تمامیت ارضی کشور است و دروغ‌های دیگر بترسانند و به این ترتیب جبهه متحد ملت را تضعیف کنند و بین مبارزان مذهبی و نیروهای دموکراتیک تفرقه اندازند. »
حزب توده اضافه کرد: « با اعتصاب غذا کاری از پیش نمی‌رود، بلکه با یک حمله مسلحانه و اشغال واحدهای نظامی و پایگاه‌های مهم دشمن می‌توان دستگاه نظامی خلق را در هم شکست و خویشتن را در خدمت خلق قرار داد. »
دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکایی‌ها در امور داخلی ایران ، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.
طبق اسناد در همان روز در چند شهر کشور ، از جمله سمنان و تربت جام ، در پی تظاهرات مردم چند نفر به شهادت رسیدند.
همچنین سرهنگ معتمدی یکی از اعضای بلند پایه ساواک در این روز در تهران کشته شد.

منبع: خبرگزاری ایسنا


موضوعات: فرهنگی
   چهارشنبه 13 بهمن 1395نظر دهید »

حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی رهبر نهضت تنباکو در آذربایجان

سال ها بود که زعامت روحانیّت آذربایجان را خاندان میرزااحمد مجتهد به عهده داشت که آنان را آل احمد تبریز می نامیدند. در دوران سلطنت ناصرالدین شاه، این وظیفه را ابتدا حاج میرزا باقر مجتهد و سپس برادرش حاج میرزا جواد مجتهد به عهده داشتند. مهدی بامداد می نویسد:
«حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی، پسر میرزااحمد تبریزی که از شاگردان سید حسین کوه کمری و محقّق ایروانی بوده و در تمام آذربایجان، به ریاست کلیّه و مطاعیّت عامّه ممتاز بوده است. پس از بازگشت از نجف به تبریز، به موجب دستخط ناصرالدین شاه، در سال 1288 هـ . ق، امام جمعه آذربایجان شد.»(1)
نادر میرزا که خود همعصر صاحب ترجمه بود درباره وی می نویسد:
«حاج میرزا جواد مجتهد، فرزند چهارم میرزا احمد بود. عالم و فقیه و در علم اصول فقه در این شهر بی نظیر و مطاع، و جواد و کریم است و مطلقاً «مجتهد» مخاطبه دارد. ثروت و مکنت این عالم، بسیار، ارتفاع ضیاع و عقار او نزدیک شانزده هزار تومان باشد. مخارج زندگی او قریب به تبذیر و اسراف بود. از مال او سائل و محروم را حقّی باشد. کریم النفس و ابی الضّیم است. اکنون به تبریز مطاع تر از او نباشد و سزاوار است به هر بزرگی. نماز جمعه به جماعت این عالم گزارد. تولد او به سال یک هزار و دویست و(؟) از هجرت است. تحصیل علوم ادیان به مشهد عزّی کرده، اصول فقه از حضرت شیخ جلیل مرتضی الانصاری دزفولی رحمه الله علیه فراگرفته که او فرید و وحید بود و چنوئی از دانشمندان این علم نه آمده. این عالم نبیل را حلقه ]ای [ باشد انبوه از طلبه علوم. من چند نوبت بدان دوره حاضر شدم و فایدتی چند بردم.»(2)
علامه محمدعلی مدرس تبریزی نیز در ریحانه الادب می نویسد:
«حاج میرزا جواد بن میرزا احمد، از اعاظم علمای امامیّه آذربایجان، اوایل قرن چهاردهم هجرت، علاوه بر مراتب علمیّه، در اصول سیاست هم نابغه عصر خود بود. در فطانت و ذکاوت و سخاوت و شهامت وی نوادر بسیاری منقول است. بعد از وفات برادر والاگهر خود حاج میرزا باقر مجتهد، ریاست مطلقه علمیّه که توأم با نفوذ و اقتدار بی نهایت بوده، بدو منتهی شد و لفظ مجتهد در صورت اطلاق و نبودن قرینه بدون متصرف می باشد. سالیان دراز با نفوذ تمام، حامل لوای ریاست تامّه بوده و کارهای مهم بسیاری را با کمال شهامت و موفقیت از پیش برده است. در نزد امرا و حکام و درباریان و طبقات متنوعّه ملّت با تمام احترام و عزّت زیسته، بلکه در اثر وجهه ملی فوق العاده که داشته امرا و حکام وقت از وی ترسناک و اندیشناک بودند، اوامر و احکام او را با کمال تذّلل قبول و اجرا می کردند و اصلاً قدرت ردّ آن ها را نداشتند. در تنفیذ حکم میرزای شیرازی که در حرمت استعمال دخانیات صادر بوده، شهامت بی نهایت به خرج داد.»(3)
حاج میرزا جوادآقا نه تنها در بین مردم و در نزد دولت از وجهه و اعتبار فراوانی برخوردار بود، بلکه در خارج از کشور نیز نفوذ کلام داشت. چنان که کسروی می نویسد:
«جوانی از تبریز به قفقاز رفته و در آنجا کار می کرد. و چنین رو داده که کسی را کشته و یا گناه دیگری نزدیک به آن کرده و این بوده او را گرفته و به سیبریا فرستاده بوده اند. مادر جوان، به حاج میرزا جواد پناهیده و از او رهایی پسرش را می خواهد. حاج میرزا جواد تلگرافی به امپراطور روس فرستاده، رهایی آن جوان را درخواست می نماید (و دانسته نیست این به رهنمایی که بوده) و پس از چند روز، پاسخ می رسد که امپراطور درخواست او را پذیرفت و دستور داد که جوان را از سیبریا خواسته، روانه ایرانش گردانند و به مادرش رسانند.»(4)
مرحوم دکتر مهدی مجتهدی که یکی از اعقاب حاج میرزا باقر مجتهد برادر صاحب ترجمه بوده، درباره عموی بزرگش، این اطلاعات را به دست می دهد: «حاج میرزا جواد آقا مجتهد فرزند چهارم میرزا احمد مجتهد، از شاگردان شیخ انصاری و از رفقای میرزای شیرازی بود. مردی کریم النّفس، ذی نفوذ، شجاع و بی باک بود و از تعدّیات دولت جلوگیری می کرد. از طرف زنش با میرزا تقی خان امیرکبیر نسبت داشت…»(5)
وی در زمینه نفوذ کلام مجتهد می نویسد: «جهانشاه خان امیرافشار، از مالکین بزرگ زنجان، حاکم آن سامان را به کلّی مغلوب و منکوب نمود، ولی از غضب ناصرالدین شاه ترسید به روسیّه فرار کرد. مدّتی آنجا بود تا به تبریز آمد به مرحوم حاج میرزا جواد آقا مجتهد معروف تبریز ملتجی شد. در اثر وساطت مجتهد، شاه از تقصیرات او چشم پوشید و اجازه داد به زنجان برگردد.»(6)
«حاج میرزا جواد آقا مجتهد در وجهه و نفوذ به آنجا رسید که به ناصرالدین شاه گزارش دادند که چندین اصلاح طلب، او را نامزد سلطنت کردند.»(7)
میرزا حسین خان سپهسالار، صدر اعظم وقت که میرزا فتحعلی خان صاحب دیوان پیشکار آذربایجان را بر اثر بدکرداری بیش از حد، از سمتش معزول نمود، طیّ تلگرافی، زمام امور آذربایجان را تا رسیدن مظفرالدین میرزا ولیعهد به تبریز، به حاج میرزا جواد آقا مجتهد می سپارد. تلگراف مزبور بدین شرح است:
«جناب شریعت مآب، حاج میرزا جوادآقا مجتهد سلّمه الله تعالی، انشاءالله مزاج شریف قرین اعتدال است و رفع عارضه شده است. جناب صاحب دیوان، از مأموریت آذربایجان خلع شده، حضرت اشرف ارفع والا ولیعهد ادام الله اقباله عنقریب با اجزای تازه تشریف فرما می شوند. تا ورود موکب مسعود والا لازم است که از طرف جناب سامی کمال مراقبت در انتظام امور عامّه و آسایش خلق معمول شود و به نصایح لازمه و مواعظ شافیه، موجبات تأمین و آرامش خلق را فراهم فرموده از مراقبات وافیه، اخلاصمند را قرین اطمینان دارید.
حسین 28 ربیع الاول»(8)
صاحب ترجمه، همیشه از نفوذ خود در مبارزه با سیطره بیگانگان به ویژه روس های تزاری استفاده می کرد. چنان که طاهرزاده بهزاد می نویسد: «در این ایام، جاسوسان روسیه تزاری، دربار ولیعهد را در اختیار خود گرفته و مانع این بودند که مردم بیدار و مطلّع آذربایجان، او را ملاقات و از خواب غفلت بیدار کنند. اکثر خانه های تجار تبعه روس، مرکز جاسوسی بود. راپورت ها مثل سیل، به طرف کنسولگری روسیه ارسال می گردید. ولی آذربایجان بیدار، از نفوذ روسیه باخبر بود و همه وقت علیه آن می کوشید. باید دانست که بعضی از علمای برجسته آذربایجان مثل حاج میرزا جواد و پسرش حاج میرزا آقا به شدت علیه این نفوذ می کوشیدند و مردم طبقه دوم و سوم هم به شدت از تجری روسیه در آذربایجان متنفر بودند و کسانی که تبعه روس شده بودند، در میان جامعه منفور و مغضوب بودند.»(9)
در زمینه مخالفت مرحوم حاج میرزا جواد آقا مجتهد با سیاست استعماری روسیه تزاری، ابوالحسن احتشامی، داستان جالبی نقل می کند. وی می نویسد:
«حاج میرزا جواد از علما و فقها و مجتهدین طراز اول آذربایجان به شمار می رفت که مدت ها با اجرای قانون «رژی» مبارزه کرد و در سراسر آذربایجان، استعمال توتون و تنباکو را تحریم نمود و چون در شهر تبریز و سایر نقاط آذربایجان شهرت و نفوذ بسزائی داشت ناصرالدین شاه او را به تهران احضار کرد تا بلکه او را راضی کند که از در دوستی درآید و از مخالفت با اجرای قانون «رژی» چشم بپوشد، ولی حاج میرزا جواد به این امر تن در نمی داد، تا این که روزی ژنرال قونسول روسیّه تزاری در تبریز از او ملاقات کرد و مخالفت و مقاومت او را درباره قانون رژی ستود و گفت امپراطور روس تلگرافی مخابره نموده و متذکّر شده که با علمای ایران در راه مخالفت با رژی از هر نوع کمک و همکاری مضایقه نخواهد کرد.
حاج میرزا جواد، پس از شنیدن این پیام، سخت آشفته حال و عصبانی گردید و فردای آن روز مردم شهر را به مسجد خوانده و در بالای منبر گفت:
«من تا امروز، تکلیف شرعی خود را در این می دیدم که با شاه از در موافقت نیایم و با قانون «رژی» مخالفت نمایم، ولی از دیشب، رأی و عقیده ام عوض شد، زیرا می بینم که اجنبی ها می خواهند در کار ما دخالت نموده و از این وضع به نفع خود استفاده کنند از این رو من بر خود واجب می دانم که امر شاه را اطاعت کنم ولو آن که به عقیده من شاه مرد جابر و ظالمی باشد. از این جهت فردا به طرف تهران حرکت می کنم و با ناصرالدین شاه هماهنگی می نمایم.»
حاج میرزا جواد بنا به گفته خویش، صبح روز بعد به طرف تهران حرکت نموده، در تهران در منزل مرحوم حاج کاظم ملک، پدر آقای حاج حسین آقا ملک اقامت گزید. نقل می کنند که مردم تهران از او استقبال شایان نموده و از وی خواستند که در یکی از مساجد تهران، نماز جماعت بگذارد و چون او قبول نکرد، از آن نظر که بتوانند به او اقتدا کنند، تمام دیوارهای خانه های بین منزل او و مسجد شاه را که تعداد زیادی خانه می شد سوراخ کردند تا بتوانند بنا به دستور مذهب، با چشم به او اقتدا کنند.»(10)
چنان که گفته شد، حاج میرزا جواد آقا مجتهد، در خارج از مرزهای ایران نیز نفوذ داشت و در واقعه رژی، نه تنها در آذربایجان، بلکه در ممالک همجوار نیز دخالت می کرد، چنان که در ماجرای درگیری بازرگانان ایرانی مقیم استانبول با شرکت تنبک، از نفوذ خود بر علیه بیگانگان استفاده نمود. دکتر هما ناطق، بخشی از کتاب خود را تحت عنوان «درگیری با استانبول» به این رخداد اختصاص داده است. وی می نویسد:
«این درست که رژی تنباکو را برداشتند و تاوان را هم مشخص کردند، امّا هنوز قرارنامه شرکت تنبک را سر راه داشتند و تجّار ایرانی استانبول را در کمین. به ویژه که در این شهر، نزدیک پانصد بازرگان ایرانی دست اندرکار تنباکو فروشی بودند و به آسانی نمی شد آنان را بیکار کرد…
در آوریل 1892، شرکت قرارنامه نوینی با ایران بست و بر عهده شناخت که تا 25 سال، انحصار تنباکوی صادراتی ایران را در خاک ترکیّه به دست گیرد. بدین سان، کار از دست تنباکوفروشان ایرانی به در آمد. حتّی گزارشگران انگلیسی هم خود گواه بودند که این انحصار، داد و ستد بازرگانان تنباکوفروش را به کسادی کشاند…
ناگفته پیداست که کنار آمدن دولت ایران با شرکت تنباکو، بسیاری از بازرگانان را ناگوار آمد. اکنون ترکان زیر فشار امتیاز داران، بیش از پیش ایستادگی می نمودند و می خواستند که تنباکو فروشان ایرانی مال خود را به آن شرکت وانهند. به گفته میرزا آقاخان کرمانی، که در آن سال ها هنوز در تبعید عثمانی به سر می برد، رژی نوین که به کار افتاد از طرف دولت عثمانی رسماً اعلان شد که معاملات خرید و فروش تنباکوی خارجه در ممالک عثمانی با اراده سلطانی منحصر به قومپانیه رژی باشد. بدین سان دست شرکت آزاد بود که یا با تجّار و یا با دولت کنار بیاید. بعدها حاج محمّد حسین جواهری زاده، بازرگان مقیم استانبول از زیان و پی آمدهای ناگوار شرکت تنباکو برای ایرانیان به تفصیل یاد کرد و نوشت: سه چهار سال پیش، یعنی در 1892 قومپانیه رژی با انحصاری که از دولت عثمانی گرفت، برای ایرانی ها موجب خسارت و مضرّت بسیار شد، زیرا که کار از دست ایرانی بیرون آورد و از این راه تجارت تنباکو را در واقع لغو کرد.
از میان بازرگانان، یکی میرزا حبیب سلماسی بود که رفت و عقل جناب سفارتپناهی را دزدید، 1400 لیره باج و رشوه داد و امضای این کار را گرفت. یعنی میانجی خرید تنباکوی بازرگانان ایران برای شرکت شد. بدیهی است این سازش، مخالفان را خوش نیامد و مجتهد تبریز حکم ارتداد میرزا حبیب را داد.»(11)
استفتای مرحوم حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی و پاسخ روانشاد میرزای شیرازی، زینت بخش بولتنی است که از سوی مدیریت اسناد ملی شمال غرب کشور (به صورت زیراکس) منتشر گردیده است. دراین سند که توسط آقای سید جمال ترابی طباطبائی به این مدیریت اهداء گردیده، آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حجّت الاسلاما ادام الله تعالی ظلکّم العالی
در باب دخانیّه حکمی از حضرت مستطاب عالی انتشار یافت که تصریح به حرمت آن فرموده بودید، ولی ترخیص آن را معلّق به رفع امتیاز فرموده اید. چون مقصود از رفع مشتبه بود و فعلاً به جهت انتشار بعض اخبار به رفع و وصول پاره ای تلگرافات و غیرها در اطراف تکلیف و امر متشابه است مستدعی چنان است که تکلیف فعلی عموم مکلّفین را معیّن و مناط رخصت را مقرّر فرمایند تا اطاعت شود و بر تقدیر بقاء حکم منع آیا استعمال دخانیاتی که ملک خود شخص است و در دست فرهنگی نیامده جایز است یا خیر، با شرایط رفع امر عالی مطاع مطاع مطاع.
حاشیه:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بلی حکم به حرمت کرده ام، چنان که انتشار یافته و مراد از رفع امتیاز که معلّق علیه رخصت است رفع ید فرنگی است از دخانیّات بالمرّه در داخله و خارجه و چون اعتماد از تلگرافات مرتفع شده، مادام که به نحو مذکور بر خود حقیر رفع محض نشود و مطمئن نشوم و خود اخبار ننمایم به رفع حکم منع موجود و اجتناب لازم و رخصت نیست، هر چند مأخوذ از فرهنگی نباشد.
حرره الاحقر محمّد حسین الحسینی
بسم الله الرحمن الرحیم سواد مطابق اصل به خط و مُهر احقر محمد حسن الحسینی است.
اثر مهر: عبده محمد حسن الحسینی(12)
حاج میرزا جواد آقا مجتهد تا پایان عمرش، امامت مسجد جامع، در مدرسه طالبیّه را که به مسجد جمعه معروف است به عهده داشت.(13)
تعدادی از شعرای نام آور آن روزگار، از جمله لعلی و شکوهی، مجتهد را مدح گفته اند. میرزا علی لعلی، منظومه های متعددی در وصفش سروده است از جمله:
جناب مجتهد العصر متقّی و جواد                                        سلیل سلسله احمدی ز نسل گهر
توئی که شرع مبین از تو در جهان مجری است                        چنان که دین نبی از کننده خیبر
فضیلت و ادب و علم و حلم و زهد و ورع                               به دیگران چو عَرَض باشد و ترا جوهر
جواهری که در اعراض تست در یک دم                                    بیان علم الهی کند دو صد دفتر
از آن تفوق لعلی بود بر امثالش                                          که جز ثنای تواش نیست گفته دیگر
چو عید باد مبارک جمال میمونت                                           خدای عید شریفت کند مبارک تر
مدار ملّت و دولت بر آشیان تو باد                                        الامدار کند تا که قطب در محور(14)
این روحانی جلیل القدر، با آن قدرت و اعتبار، در تبریز زعامت روحانی داشت و به قول دکتر مجتهدی: «در همه چیز مداخله می نمود، از ملت پشتیبانی را دریغ نمی داشت. استبداد حکّام را محدود می ساخت.»(15)
با مظفرالدین میرزا ولیعهد و اطرافیانش نیز برخورد داشت، چنان که امین السلطان، صدر اعظم ناصرالدین شاه، با مخابره تلگرافی، مجتهد را به همراهی با ولیعهد دعوت می کند. متن تلگراف بدین شرح است: «خدمت جناب مستطاب حاج میرزا جواد مجتهد سلّمه الله، هر دو تلگراف محترم جنابعالی رسید. این نکته نباید از نظر دقیق و فکر عمیق جناب عالی مخفی باشد که الآن حضرت مستطاب اشرف ارفع اقدس والا ولیعهد روحی فداه، در نظم دادن مملکت و مرفّه داشتن عموم رعیّت و ملّت مسئول می باشند و چنانچه رطوبت از آب منفکّ نمی شود اختیار هم از شخصی که در… هر عمل مسئول است انفکاک نخواهد داشت و طریقه نظم و حفظ مدارج مدنیّت این خواهد بود که هر کس هر عرض و ادعائی دارد به حاکم و فرمانروایی مثل حضرت مستطاب اشرف ارفع اقدس والا ولیعهد دامت شوکته که در علم و بصیرت امور آنجا و علم به قواعد مردم داری و رعیت داری در این سی و چهل سال کامل و منفرد شده اند عرض نماید، بدیهی است که چنین شخصی که قریب چهل سال است در آذربایجان است و بصیرت کامل دارد و تمام مردم آنجا را تبعه به خود و مثل اقربای خود می داند و هرگز راضی به بی نظمی نخواهند شد و نمی گذارد ولایت هم به هم بخورد و احقاق حق عارضین را کاملاً خواهد کرد و ظالم و متعدّی را تنبیه خواهد نمود و تکالیف شرعیّه و عرفیّه هم همین اقتضا را دارد لاغیر. در این صورت یقین حاصل است که جناب مستطاب عالی با چنین شخص همراه و موافق و معاون ظاهری و باطنی خواهید بود و رفع تمام این تصوّرات می شود. هرگز خدای نکرده تصوّری غیر از این به خود راه ندهید. ـ صدراعظم»
حاج میرزا جوادآقا با این که طبق دستخط ناصرالدین شاه، از سوی او به امامت جمعه آذربایجان منصوب گردیده بود، ولی در نهضت تنباکو، جانب ملّت را گرفت و با شرکت رژی و دربار به مبارزه برخاست. و به همین علت هم هست که ناصرالدین شاه، طی نامه ای خطاب به میرزا حسن آشتیانی رهبر نهضت در تهران، او را متهم می کند که راه حاج میرزا جواد تبریزی و آقانجفی اصفهانی را ادامه می دهد.
شاه می گوید: «من شما را آدم فقیر و شخص مُلای بی غرض و دولتخواه می دانستم، حالا بر ضدّ آن می بینم که اقتباس به مجتهد تبریز و آقانجفی اصفهانی و غیره می کنید.»(16)
امین السلطان نیز گفته است: «حالا ثابت شده است که مجتهد ]منظور میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی است [ نقش فتنه آمیز بزرگی در تمام آشوب های اخیر مربوط به رژی ایفاء کرده است.»(17)
شیخ حسن کربلائی که خود در آن روزها ناظر رخدادهای تاریخی بود، درباره نقش حاج میرزا جواد آقا می نویسد: «بلی خبر مملکت آذربایجان که عموم مردم، خاصّه علمای اعلام و مخصوصاً جناب مستطاب شریعتمدار آقای حاج میرزا جواد آقا مجتهد مسلّم القول تبریز، الحق بر حسب وظیفه و منصب بزرگ خودشان در مقام خیرخواهی ملّت و دولت اسلام، از هیچ رو خودداری نفرموده، از آغاز تا انجام در مقام امتناع از پذیرفتن این گونه تکلیفی که منافی مقاصد دین و دولت بود، به پای مردانگی مقاومت و ثبات ورزیده و هر چند که دولت در این خصوص اقدام و اهتمام نمود، ایشان زیاده از آن، بر اصرار و امتناع خود افزودند: تا بالاخره به ملاحظات چندی بنابراین شد که عجالتاً آذربایجان را از این تکالیف معاف دارند. حاج میرزا جواد… در فطانت و ذکاوت بی بدیل و بر اوضاع محل، کاملاً مسلّط و حکام محل و حتّی دولت های مجاور هم از او حساب می بردند. در موضوع حرمت دخانیات، شهامتی بزرگ به کار برده و در سال 1313 هـ . ق در تبریز وفات و در مقبره سید حمزه امانت و بالاخره جنازه او به نجف اشرف نقل و در مقبره خانوادگی مدفون گردید رحمه الله علیه.»(18)
«موقع وفات او چند روز تعطیل عمومی شد و در تمامی بلاد ایران، مجالس ترحیم منعقد گردید و هنگام ورود جنازه به نجف نیز مرثیه های بسیاری گفته شد و از آن جمله است:
دفنوک فی ارض الغری موسدا                                                  بحمی الوصی وسوف تلتقیان
جاورت سلطانا و روحک لم تزل                                            قبل الممات بحضره السلطان»(19)
شادروان حاج محمد آقا نخجوانی، در ثنای این روحانی جلیل القدر، شعری سروده و ماده تاریخ درگذشت او را این چنین بیان داشته است:
جواد زمانه که هرگز نبودی                                                      به علم و فضیلت نظیر و مثالش
به سوی جنان رفت از این دار فانی                                           خرد گفت با من به روز وصالش
بدو شکل اگر سال تاریخ خواهی                                     دو تا سیزده گو رقم زن به سالش(20)
گفتنی است که این روحانی متنفّذ، بارها از نفوذ خود برای رهائی ستّارخان سردار ملی از زندان مظفرالدین میرزا ولیعهد وقت در تبریز، استفاده کرده بود. در دوران پیش از مشروطیت، در سال هائی که ستارخان در سنین جوانی، با دیدن ظلم و بی عدالتی دولتیان، خونش به جوش می آمد و به مخالفت با عمال قاجار بر می خاست و با مأموران ولیعهد درگیر می شد، آن مرد غیرتمند، سال ها در راه دفاع از ستمدیدگان در مقابل درباریان، عمر خود را به مبارزه گذرانده و در نتیجه بارها طعم تلخ زندان های مخوف آن روزگار را چشیده بود. لکن بار اول که جوان 17 ـ 18 ساله ای بیش نبود و دو تن از خوانین قره داغ، به نام های صمدخان و احمدخان را در باغ «حاج محسن» تبریز پناه داده بود و هنگام درگیری قاطرچیان ولیعهد با آن دو برادر، با پای زخمی دستگیر شده بود، پس از مدتی با وساطت حاج میرزا جوادآقا مجتهد از زندان رهائی یافته بود. حاج اسماعیل امیرخیزی از قول حسین آقا فشنگچی می نویسد: «حاج میرزا جواد مرحوم، به ولیعهد نوشته بود که ستار صغیر است و حبس صغیر در شرع جایز نیست.»(21)
به اعتقاد امیرخیزی: «زندانی شدن ستّارخان با وجود حداثت سن در وقعه کشته شدن صمدخان و احمدخان که مدتی در آن تاریکخانه گرفتار زجر و شکنجه بود و اگر وساطت مرحوم حاج میرزا جواد در بین نبود به احتمال قریب به یقین، بدرود زندگی می کرد.»(22)

——————————————————————————–
1-مهدی بامداد ـ شرح حال رجال ایران (ج 1) ـ ص 295.
2-نادر میرزا ـ تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز ـ به تصحیح و تحشیه طباطبائی مجد ـ ص 162.
3-محمد علی مدرس ـ ریحانه الادب ـ (ج 5) ـ ص 180.
4-کسروی ـ تاریخ مشروطه ایران ـ ص 130.
5-دکتر مهدی مجتهدی ـ رجال آذربایجان در عصر مشروطیبت ـ ص 68.
6-دکتر مهدی مجتهدی ـ رجال آذربایجان در عصر مشروطیبت ـ ص 185.
7-مجتهدی ـ نشریه کتابخانه ملی تبریز ـ آبان 1355 ـ ص 2.
8-تلگرافات عصر سپهسالار ـ به کوشش محمود طاهر احمدی ـ ص 367.
9-طاهرزاده بهزاد ـ قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران ـ ص 117.
10-باقر عاقلی ـ مشاهیر رجال ـ ص 347.
11-دکتر هما ناطق ـ بازرگانان در دادوستد با بانک شاهی و رژی تنباکو ـ ص 210.
12-گزیده اسناد ـ سازمان اسناد ملی ایران، مدیریت شمال غرب کشور ـ بولتن شماره 1 ـ بهمن 1373.
13-محمد علی صفوت ـ تاریخ فرهنگ آذربایجان ـ ص 198.
14-دیوان لعلی ـ ص 36.
15-دکتر مجتهدی ـ رجال آذربایجان در عصر مشروطیت ـ ص 104.
16-س. لمبتون ـ سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام ـ ص 284.
17-دکتر علی اکبر ولایتی ـ تاریخ روابط خارجی ایران، دوران ناصرالدین شاه ـ ص 420.
18-کربلائی ـ قرارداد رژی ـ ص 35.
19-ریحانه الادب ـ (ج 5) ـ ص 181.
20-حاج حسین نخجوانی ـ نشریه مخصوص کتابخانه ملی تبریز به یاد مرحوم حاج محمد نخجوانی ـ 1341 ـ ص 53. 
21و22- امیرخیزی ـ قیام آذربایجان و ستارخان ـ ص 10 و 26

منبع : فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر صمد سرداری نیا شماره 23 و 24


موضوعات: فرهنگی
   چهارشنبه 13 بهمن 1395نظر دهید »

رحلت فقيه و مرجع بزرگوار آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر(1337 ق)

حاج سيداسماعيل بن سيد صدرالدين صدر از بزرگ‏ترين علما و مراجع تقليد و طراز اول قرن چهاردهم هجري مي‏باشد. مراتب علمي و كمالات نفساني او مشهور و مسلم بوده و مورد تاييد است. در شش سالگي و بعد از فوت پدر، در 1262 ق تحت تعليم برادر بزرگ خود معروف به آقامجتهد قرار گرفت. سپس راهي عتبات گرديد و از محضر ميرزا محمدحسن شيرازي و ديگر بزرگان استفاده كرد و به حَسَب تكليف شرعي، در كربلا اقامت گزيد. در آن جا بناي تدريس گذاشت و از مراجع وقتِ آن ديار شد. ميرزا حسين ناييني، سيدشرف الدين عاملي و سيدحسين فشاركي از جمله شاگردان اويند. فتواي مشهور سيداسماعيل صدر در خصوص تاييد حركت‏هاي استقلال طلبانه و رَدِّ سلطه‏ي بيگانگان، از عشق او به جهان اسلام حكايت دارد و با اين همه، ساده‏زيستي، دوري از تعارفات و تشريفات، رسانيدن وجوه شرعي به مستحقّان و تحمل شرايط دشوار زمانه، از خصوصيات و صفات برجسته‏ي اين عالم رباني است. سرانجام اين فقيه بزرگوار در سامرا چشم از جهان فرو بست و در حرم امام موسي كاظم(علیه السلام) مدفون گشت.

روحشان شاد و راهشان پایدار


موضوعات: فرهنگی
   چهارشنبه 13 بهمن 1395نظر دهید »

وصیت نامه شهید عبدالله میثمی


 

شهید حجت الاسلام «عبدالله میثمی» 12خرداد سال1344 در اصفهان چشم به جهان گشود.در نوجوانی وارد حوزه علمیه اصفهان و از آنجا راهی قم شد. به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی سر از زندان قصر تهران درآورد. برای آن كه اذیتش كنند، با یك كمونیست هم سلولی اش كردند. بعد از آزادی برای مبارزه و تبلیغ راهی شهركرد شد. جنگ شد. ازدواج كرده بود اما به قول خودش زندگی او جبهه بود. در جبهه نمازش را كامل می خواند. می گفت؛ اینجا وطنم است. نماینده حضرت امام در قرارگاه خاتم الانبیاء شده بود. كربلای پنج بود كه تركش خورد. چند روز بعد 12بهمن 65، شهید شد. آن روز، روز شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود.

متن زیر آخرین وصیت نامه این شهید بزرگوار است كه به تازگی توسط مؤسسه «میقات» كشف شده و برای اولین بار منتشر می شود. لازم به توضیح است كه تنها چند جمله كه در مورد مسائل شخصی بوده، درج نشده و به جز این مورد، متن كامل و بدون دخل و تصرف است.

 

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»

«بسم الله الرحمن الرحیم»

الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین.

و اما بعد از حمد خدای تبارك و تعالی و درود به پیغمبر و اهل بیتشان علیهم السلام خداوند توفیق عنایت فرمود كه در شب شانزدهم اسفندماه سال هزارو چهارصد و شصت شمسی مطابق با جمادی الاول در ایام وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیتنامه ای بنویسم. و خدایا تو گواهی در این لحظه كه در خدمت مقام وحدانیت، این كلمات را می نویسم بسی شرمنده و شرمسارم، چرا كه بندگان تو را می بینم كه در جبهه های حق بر علیه باطل می جنگند و در سنگرهای خود وصیتنامه های شهید وارانه می نویسند. خدایا دلم می سوزد كه چرا به زمین چسبیدم. خدایا اگر من بیچاره در این لحظه بمیرم فردا در مقابل این جوانانی كه از لذت و عیش و نوش دنیا بریدند و رو به تو آوردند سرافكنده خواهم بود.

اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریك له و اشهدان محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و ان علیا امیرالمؤمنین و حسن بن علی المجتبی و حسین بن علی السیدالشهدا و علی بن الحسین زین العابدین و محمدبن علی باقر علم النبین و جعفربن محمد الصادق و موسی بن جعفر الكاظم و علی بن موسی الرضا و محمدبن علی التقی و علی بن محمدالنقی والحسن بن علی العسگری و حجه بن الحسن المهدی صلواتك علیهم اجمعین ائمتی و سادتی بهم اتولی و من اعدائهم اتبری و ان ما جاز به النبی حق و ان الله بعث من فی القبور.

ای پدر بزرگوار و مادر مهربانم و ای خواهران و برادران و ای همه كسانی كه با شما در دنیا مانوس بودم از شما عاجزانه می خواهم كه پیوسته از برایم طلب مغفرت كنید چرا كه با رویی سیاه از دنیا می روم. شما نمی دانید خدا چقدر لطف كرده گناهان مرا از شما پوشانده. آنچه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم. دومین مسئله ای كه مرا در زندگی عقب انداخت كه موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندتر گردم، بی نظمی و بز صفتی من بود كه جسته گریخته كار می كردم و به هر كشتزاری دهانی می زدم. این است كه دستم از حسنات تهی است. و سومین چیزی كه گوشت بدنم را آب كرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند غیبت بخصوص غیبت علما بود. خدا كند كٱی داشتیم.

منبع : روزنامه كیهان شماره 19082- صفحه 9- مورخه 22/2/1387


موضوعات: فرهنگی
   سه شنبه 12 بهمن 13951 نظر »

به دنبال گسترش قیام مردمی ، امام رحمه الله علیه در پیامی عزم خود را مبنی بر بازگشت به ایران اعلام می دارد . بختیار که با حمایت آمریکا و به عنوان یک چهره ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله های قیام را دارد ، خود را در این امر ناتوان می یابد و می کوشد که با قانونی جلوه دادن دولت خود ، قیام را سرکوب نماید . مخالفت خود را با بازگشت امام اعلام و دستور بسته شدن فرودگاه های کشور را می دهد . در پی انتشار این دستور مردم خشمگین ، به خیابان ها ریخته و با تحصن و شعار های کوبنده دولت بختیار را مخاطب قرار می دهند .

 

امام پس از پانزده سال دوری از وطن در میان استقبال پر شور مردم قدم به خاک این سرزمین گذاشت ؛ پانزده سالی که به خاطر بر زبان جاری کردن حقیقت به عراق ، ترکیه و فرانسه تبیعید شد .

پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی در نوفل لو شاتو ، ساعت سی سه دقیقه به وقت تهران حرکت کردند .

حاشیه های روزی که امام آمد ۰۰۰

۱-حضرت  امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه ، ضمن اظهار تشکر از آنها خداحافظی کردند

۲-حضرت امام پس از اقامه نماز در کف هواپیما ، روی دو پتو با آرامش خوابیدند ، این در حالی بود که همه علاقمندان ، دوست داران و نزدیکان ایشان ، نگران انجام این پرواز بودند . خطر انهدام هواپیما و یا ربودن آن در آسمان چیزی بود که همه را تا لحظه فرود آن در فرودگاه تهران ، نگران ساخته بود .

 

۳-در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و ۱۵۰ نفر از خبر نگاران بودند .

۴-راس ساعت نه سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند .

۵-با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه ، فریاد الله اکبر سالن فرودگاه را به لرزه در آورد . استقبال کنندگان با خواندن سرود « خمینی ای امام » اشک مشتاقان را بر گونه هایشان جاری کردند .

۶- حضرت امام طی بیاناتی در فرودگاه تهران گفتند : من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر می کنم . عواطف ملت ایران به دوش من بار گرانی است که نمی توانم جبران کنم . ایشان ضمن اشاره به این که طرد شاه از کشور قدم اول پیروزی بود ، همگان را به وحدت کلمه و ادامه مبارزه تا قطع کامل ریشه های فساد ترغیب کردند سپس از آن جا عازم بهشت زهرا شدند .

 

۷-با وجود سرمای زمستان ، شب پیش از ورود امام بسیاری از مردم مشتاق در مسیر حرکت ایشان خوابیده بودند .

۸-هنگام ورود امام خمینی به مدت بیست دقیقه مراسم استقبال توسط تلویزیون ایران به طور زنده پخش شد .اما ناگهان عکس شاه بر روی صفحه تلویزیون ظاهر و برنامه قطع شد . د ر حالی که مراسم ورود حضرت  امام به طور مستقیم از تلویزیون پخش می شد ، نظامیان با یورش به این سازمان از ادامه پخش ممانعت کردند . عده ای از مردم با قطع جریان پخش مستقیم ورود امام از تلویزیون به علت هجوم مأمورین نظامی ، از عصبانیت تلویزیون های خود را به خیابان پرت کردند .

۱۲ بهمن بزرگ ترین استقبال تاریخ ایران در تهران برگزار شد ؛ به طوری که جمعیت استقبال کننده از امام خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود . در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل امام در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست . ایشان پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامه ای که از قبل تنظیم شده بود ، عازم بهشت زهرا شدند و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعداز ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شده و سخنرانی خود را ایراد نمودند .

منبع : ماهنامه فرهنگ جمعه


موضوعات: فرهنگی
   سه شنبه 12 بهمن 1395نظر دهید »

رحلت عالم زاهد شيخ علي اكبر نهاوندي(1369 ق)


علي ‏اكبر بن ملا محمد حسين نهاوندي، در اصل از اهالي نهاوند بود، اما خود در مشهد به دنيا آمد.

وي در تهران نزد حاج ميرزا حسن آشتياني و در نجف نزد حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتي و شريعت اصفهاني تلمذ كرد.

نهاوندي در 1328 ق راهي مشهد مقدس گرديد و ساكن آن ديار شد.

البَيانُ الرَّفيع في احوال خواجِه ربيع، گلزار اكبري و لاله زار از آثار اوست. سرانجام اين عالم رباني در نودسالگي دار فاني را وداع گفت و در مشهد مقدس به خاك سپرده شد.


موضوعات: فرهنگی
   سه شنبه 12 بهمن 1395نظر دهید »


موضوعات: پژوهشی
   دوشنبه 11 بهمن 13951 نظر »

اما خامنه ای: یکی از اصول امام(ره) در بُعد مسائل داخلی کشور است؛ امام طرف‌دار جدّی حمایت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابری اقتصادی را با شدّت و حدّت رد میکرد؛ اشرافیگری را با تلخی رد میکرد؛ به معنای واقعی کلمه امام(ره) طرف‌دار عدالت اجتماعی بود؛ طرف‌داری از مستضعفان یکی از پرتکرارترین مطالبی است که امام بزرگوار ما در بیانات خودشان گفتند؛ این یکی از خطوط روشن امام است؛ این یکی از اصول قطعی امام است، همه باید تلاش کنند که فقر را ریشه‌کن کنند؛ همه تلاش کنند که محرومان را از محرومیّت بیرون بیاورند و تا آنجایی که در توان کشور است، به محرومان کمک کنند. از آن طرف به مسئولان کشور هشدار می داد درباره‌ خوی کاخ‌نشینی - این نکته‌ای که در قرآن هم آمده است: “وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا” .

(منظومه قرآنی / جلد یازدهم / اقتصاد و خانواده در قرآن / ص38)


موضوعات: پژوهشی
   دوشنبه 11 بهمن 13952 نظر »

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با بزرگداشت فداکاری با شکوه و مظلومانه آتش‌نشانان مؤمن و با اخلاص در حادثه پلاسکو و با تشکر از همه دستگاهها و افرادی که در این ده شبانه‌روز تلخ با همه‌ی توان، کار بزرگی را به پایان رساندند، خاطرنشان کردند: این شهیدان، یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان باشد، عزمی راسخ و شجاعتی مثال‌زدنی را تجسّم می‌بخشد و در راه خدا متاع جان را بی‌چند و چون عرضه می‌کند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اکنون پس از شبها و روزهای تلخ نگرانی و کاوش، نوبت آن است که یاد فداکاری با شکوه و مظلومانه‌ی آتش‌نشانان مؤمن و شجاع ملت ایران ثبت و بزرگ داشته شود و مردانی را که حقاً باید قهرمانان کم‌ادّعا و با اخلاص نامیده شوند همگان بشناسند و درس آنان را در خاطر نگه دارند.
این جوانمردان برای نجات جان و مال هم‌میهنان خود، با شهامتی شگفت‌انگیز به درون آتش و آوار رفتند و جان خود را در خطر نهادند و خود را فدا کردند. آنان یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان است عزمی راسخ و شجاعتی مثال‌زدنی را تجسّم می‌بخشد و در راه خدا متاع جان را بی‌چند و چون عرضه میکند. خانواده‌های داغدار و همه‌ی ملت ایران به این عزم و شهامت برخاسته از ایمان ببالند و صاحبنظران، این پدیده را در تحلیلها و محاسبات خود درباره‌ی ایران و ایرانی مؤمن به حساب آورند. این حادثه از سوئی غم‌انگیز و از سوئی افتخارآمیز است. اینها شهیدان راه خدمت دشوار و انجام وظیفه‌ی پر خطرند و هرگز فراموش نخواهند شد ان‌شاء الله.
اینجانب در غم آن عزیزان و دیگر جان‌باختگان حادثه‌ی پلاسکو با خانواده‌ها و بازماندگان آنان شریکم و از خداوند متعال برای آنان رحمت الهی و برای اینان صبر و اجر مسألت میکنم.
همچنین از دستگاهها و افرادی که در این ده شبانه‌روز تلخ با همه‌ی توان برای نجات جان آتش‌نشانان و گرفتارشدگان، کوه سنگینی از کار و تلاش و همت و نگرانی را بر دوش کشیدند و با همکاری و صمیمیّت، کاری بزرگ را به پایان رساندند تشکر میکنم و پاداش الهی را برای آنان میطلبم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۵


موضوعات: پژوهشی
   دوشنبه 11 بهمن 1395نظر دهید »

1 2 4 ...6 ...7 8 9 10 11 12