جوان در کلام نور
یک قدم برای تحصیل، یک قدم برای تهذیب
(باید از همین حالا همین جوان شانزده ساله، همین جوان بیست ساله که در مدارس علمی هست، از حالا باید آن طوری که رضای خداست، آن طوری که دستورات الهی است، از حالا باید خودش را عادت بدهد به این که آن طور باشد؛ یک قدم که برای تحصیل علم برمی دارد، یک قدم برای تحصیل اخلاق خوب و تهذیب بردارد. اگر خدای نخواسته عالمی مهذب نباشد، اگر خدای نخواسته عالمی آن طور که اسلام می خواهد نباشد، این ضررش از نفعش بیش تر است.)** همان، ج 1، ص 123، بیانات در مورد وظایف و مسئوولیت های رؤسا و علمای اسلام../10/44***
شما جوان ها در سرتاسر کشور از کودکستان که محل اطفال است تا دانشگاه که محل علم و محل دانش و تهذیب باید باشد، باید بیدار باشید و خودتان این مراکز را از فساد حفظ کنید.
کسانی که می آیند در این مراکز و مشغول تبلیغات هستند؛ شما باید جوان های ما باید، معلمین این جوان ها باید که ببینند این ها سابقه شان چه بوده است و چه وضعیتی فعلی دارند و چه وضعیتی در سابق داشتند و دعوت آن ها چیست. امروز مملکت شما، کشور شما مرکز توطئه هاست برای این که کشور شما آن چنان سیلی ای به صورت قدرت های بزرگ و ریشه های فساد آن ها زده است که آنها از جا نمی نشینند، مگر آن که این کشور را به خیال خودشان به حال اول و به فساد بکشند و آنها می دانند که اگر کودکان ما را از نورَسی منحرف بار بیاورند، این انحراف تا آخر خواهد رفت و اگر نوباوگان ما را به انحراف بکشند، این کشور به انحراف خواهد کشید، شما باید در هر جا که تحصیل می کنید و جوان ها و کودکان ما در سرتاسر کشور، در هر مرکزی که اشتغال به تحصیل دارند باید توجه به این داشته باشند که تحصیل همراه تهذیب و همراه تعهد و همراه اخلاق فاضله انسانی است که می تواند ما را به حیات انسانی برساند و می تواند کشور ما را از وابستگی ها نجات بدهد.
اگر شما جوان ها دنبال تحصیل که می روید، دنبال این معنا باشید که یک تصدیقی بگیرید، یک دیپلمی بگیرید و بروید آن را آلت قرار بدهید برای استفاده مادی خودتان، این همان انحرافی است که آن ها می خواهند. و اگر شما در مراکزی که هستید، یکه ایده صحیح داشته باشید و یک غایت صحیح داشته باشید که برای رسیدن به آن غایت، مشغول تحصیل باشید و برای رسیدن به آن امری که خدای تبارک و تعالی می خواهد و آن تهذیب نفس و پرستیدن الله و دور کردن همه شرک ها و همه انحرافها و همه الحادها از خودتان و از مراکزتان؛ اگر این طور باشد شما پیروز خواهید شد، همه انحرافها و همه گرفتاریهایی که برای یک کشور پیش می آید این است که مراکز تعلیم و تعلم شان، مراکز تهذیب نیست.** همان، ج 14، ص 12 و 13، بیانات امام در جمع گروهی از مدارس تهران و اقشار مختلف مردم، 2/11/59***
ورزش جسمی و روحی
من وقتی که شما جوان ها را می بینم، ماشاءالله جوان های برومند و پهلوان، خیلی خوشم می آید و افتخار می کنم به این که این جوان ها علاوه بر برومندی بدنی توجه به دیانت و اسلام دارند و همان طوری که ورزش کردند برای تقویت بدن، ان شاءالله ورزش برای تقویت روح هم کرده اند و می کنند. وقتی این دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانی و قوه روحانی، این ارزش خیلی پیدا می کند، قوه جسمانی برای خدمت و قوه روحانی هم برای هدایت. با قوه روحانی، انسان هدایت کند خودش را و با قوه جسمانی خدمت کند. این دو قوه وقتی که مجتمع شد، یک انسان به تمام معنا انسان می شود…همان طور که جامعه با این دو قوه اصلاح می شود، انسان هم با این دو قوه اصلاح می شود و من امیدوارم که همان طوری که شما قوه جسمیتان بحمدلله سالم و خوب است و قوی قوای روحی تان همین طور باشد و با این دو قوه به اسلام خدمت بکنید.** همان، ج 7، ص 26، بیانات امام در جمع پهلوانان ورزش باستانی، 8/3/58***
همان طوری که با ورزش، قوت جسمانی خودتان را تقویت می کنید قوای روحانیتان را هم تهیه و تقویت کنید. همان طوری که کوشش می کنید که جسمتان قوی باشد، کوشش کنید که روحتان قوی باشد؛ آن قوت روح و قوت ایمان بود که شما را غلبه داد بر جنود شیطانی و بر طاغوت و باید آن قوت ایمان و قوت باطنی، شما را غلبه بدهد بر جنود شیطانی ای که در باطن انسان، انسان را می خواهد اغوایی کند. اصلاح کنید حال خودتان را همان طوری که تقویت می کنید جسم خودتان را.** همان، ج 7، ص 255، بیانات امام در جمع جامعه ورزشکاران باستانی مشهد، 12/4/58***
من خودم ورزشکار نیستم اما ورزشکارها را دوست دارم. از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما جوانان را که ذخیره این کشور هستید و مایه امید ملت و اسلام هستید هر چه بیش تر موفق کند که در همه ابعاد انسانی ورزش کنید، یک بعدش آن بعدی است که شما متخصص در آن هستید و امید است که بعدهای دیگری هم که انسان دارد و انسانیت دارد در شما رشد کند. ورزشکارها همیشه این طور بودند که یک روح سالمی داشتند، از باب این که توجه به شهوات نداشتند توجه به لذات نداشتند، توجه به یک فعالیت جسمی داشتند که عقل سالم در بدن سالم است. شما اگر دقت کنید در حال جوان ها و طبقات جامعه، می بینید که آن هایی که در عیش و عشرت می گذرانند، حقیقتاً عیش و عشرت نیست. بدن افسرده، روح ها پژمرده و کسالت سر تا پای آن ها را گرفته است. اگر دو ساعت عشرت می کنند، بیست و دو ساعت در ناراحتی آن هستند و آن هایی که اهل خدا هستند، توجه به خدا دارند، ورزش جسمی می کنند و ورزش روحی، آنها در تمام مدت اشخاصی هستند که پژمردگی در آنها نیست و این یک نعمتی است از خدای تبارک و تعالی که خداوند نصیب همه بکند ان شاء الله.** همان، ج 16، ص 61، بیانات امام در جمع اعضای تیم های فوتبال منتخب تهران، 17/2/60***
انس با قرآن در جوانی
در حدیث است که (کسی که قرآن را در جوانی بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط می شود.)** اصول کافی، ج 4، ص 405*** و نکته آن، آن است که در جوانی اشتغال قلب و کدورت آن کم تر است، از این جهت قلب از آن بیش تر و زودتر متأثر می شود و اثر آن نیز بیش تر باقی می ماند.) **آداب الصلاة، ص 19***
نویسنده : مرتضی روحانی
جایگاه روحانیت در نظام اسلامی از منظر شهید بهشتی
جایگاه روحانیت در نظام اسلامی از منظر شهید بهشتیدر قرون اخیر که جنبش ها و نهضت های اسلامی متعددی در جهان اسلام و کشورهای اسلامی روی داده , همواره روحانیون نقش موثری در مبارزات ایفا کرده اند , اما در نهضت اسلامی مردم ایران که از اوایل دهه چهل آغاز گردید , روحانیت شیعه توانست به تنهایی در راس جریان مبارزات قرار گیرد و آن را مقتدرانه هدایت کند. گذشته از رهبری خاص حضرت امام خمینی (ره ) که در گرانیگاه این جریان سیاسی قرار داشت ، عناصر سیاسی دیگری از روحانیت نیز به طور گسترده ایفای نقش کرده اند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی , به نوعی در پیشبرد حکومت اسلامی موثر بوده اند.
در این میان، موضوع مهم جایگاه و منزلت طبقه روحانی در نظام اسلامی از جمله مسایلی بود، که از همان سالهای آغازین تشکیل نظام، مورد توجه قرار داشته است . در این مقاله سعی شده نظرات و اندیشه های شهید بهشتی، که خود از برترین شخصیت های روحانی انقلاب اسلامی بوده اند، طرح و مورد بررسی قرار گیرد.
نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی غیر قابل انکار است . روحانیون شیعه بر خلاف روحانیان اهل سنت توانستند با کسب قدرتی ویژه , نقشی حساس و مهم , در حرکت های سیاسی اجتماعی یک قرن اخیر و در تحولات خاورمیانه از جمله در فلسطین , لبنان , ایران و عراق امروز ایفا نمایند. هر زمان روحانیان شیعه ایران با قدرت سیاسی حاکم به مبارزه پرداخته اند , قدرت سیاسی نبرد را باخته است . قدرت روحانیان به دلیل پایگاه اجتماعی و معنوی آنان در میان توده مردم , قابل قیاس و برابری با قدرت رهبران سیاسی غیرمذهبی نیست و همین امر موجب برانگیختن رشک و حسد سیاستمداران به آنها شده است و در عین نیازی که به آنها داشته اند. هر زمان که توانسته اند , از حذف آنها و خیانت به آن ها دریغ نکرده اند. همین قدرت و نفوذ روحانیت شیعه در میان توده مردم باعث شد که دشمنان روحانیت شیعه بعد از ورود آیت الله سیدمحمدباقر حکیم به عراق , او را ترور و از صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی عراق حذف کردند. در ایران نیز روحانیت همواره با مردم بوده و با آنها زندگی کرده است . این امر موجب پیوند و ارتباط عمیق میان ملت و روحانیت شده است . سرانجام این پیوند و حضور قدرتمند و موثر ایدئولوژی اسلامی موجب وقوع انقلاب اسلامی شده است . همین پیوند نیز این انقلاب را از سال ۱۳۵۷ تا به امروز , حفظ و پایه های آن را تحکیم کرده است . هر چند تلاش هایی در سال های اخیر به عمل آمده است تا با جدا کردن روحانیت از زندگی با مردم و ایجاد فاصله میان آنها , بحران اعتماد و بدبینی را میان روحانیت و مردم ایجاد کنند و به اهداف خود که همان تضعیف پایگاه روحانیت در میان ملت و نیز ضربه به انقلاب اسلامی است دست یابند.
● نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی
سه رکن اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی نقش اساسی داشت . رهبری , یکی از این سه عنصر مهم در پیروزی این انقلاب اسلامی به عهده حضرت امام خمینی (ره ) بود. ایشان از متن روحانیت برخاسته بود. پایگاه وسیع اجتماعی و سیاسی حضرت امام راحل در میان توده مردم غیرقابل انکار است . در کنار رهبری قدرتمند و متنفذ سیاسی و معنوی , روحانیت نیز نقش بسیار مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است . در قرن اخیر , رهبران ملی ایران که عموما لیبرال بودند , هم به این نتیجه رسیدند که بدون حمایت روحانیان و علما نمی توان با توده های مردم ارتباط برقرار نمود و آنها را به حرکت درآورد. لذا با آنها نوعی تفاهم تاکتیکی برقرار کردند تا شاید روحانیان , توده های مردم را در جهت نیل به اهداف ملی , تحریک و فعال نمایند . (۱ ) نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت از جمله مواردی بود که روحانیان نقش رهبری مردم را در آنها برعهده داشتند , اما رهبران غیرروحانی و لیبرال ها تنها میوه چینان آن جنبش ها بوده اند. از طرف دیگر روحانیان برای رژیم های سیاسی از همه مخالفین دیگر خطرناک تر بوده اند , زیرا آن ها کمتر اهل سازش و تسلیم بودند و نه تنها با زد و بندهای سیاسی آشنایی نداشتند , بلکه اصولا در مفهوم و معنای ماکیاولی سیاست , تربیت نیافته بودند و اگر هم وارد میدان سیاست می شدند , صرفا به این دلیل بود که ملت و مذهب را در خطر می دیدند.
در سیستم روحانیت ایران , سلسله مراتب رسمی وجود ندارد و بر خلاف سیستم های متمرکز سیاسی مانند احزاب , رابطه خشک مافوق و مادون بر آن حکومت نمی کند , بلکه صرفا رابطه ای قلبی و معنوی بر اساس اجتهاد و تقلید , گروه های اجتماعی را با روحانیان و در نهایت با رهبران مذهبی در چارچوب مکتب پیوند می دهد.
در این سیستم , اطاعت کورکورانه و اجبار , مفهومی ندارد. مکانیسم عضوگیری مطرح نیست و ورود به گروه های فعال , شرایط و ویژگی های خاص لازم ندارد. تنها قبول اهداف و چارچوب کلی مبارزه برای مشارکت در حرکت های سیاسی - مذهبی مردم کفایت می نماید و از میان همین روحانیان است که رهبران مذهبی - سیاسی بزرگی همچون امام خمینی (ره ) ظهور می کند.
« رایت گرادم » در رابطه با نقش روحانیت و مسجد در مبارزه مردم ایران چنین می نویسد :
« واقعیت امر این است که روحانیت در میان مردم زندگی نموده و ارتباط بسیار نزدیک تری با آنها داشته است و نتیجتا از احساسات توده ها آگاهی بیشتر دارد. مسجد جزء لاینفک زندگی توده های مردم و بازار است و بازار , مرکز زندگی عادی مردم . زمانی که روحانیت با سیاست های دولت مخالفت می کند , نظرات آنها دارای چنان مشروعیتی است که حتی در سخت ترین شرایط استبدادی نیز مورد توجه قرار گیرد. از طرف دیگر شبکه ارتباطی روحانیت و سیستم مسجد , قدرت تماس با همه اقشار مردم را برای آنها فراهم می کند » . (۲ )
امام خمینی (ره ) با مطالعه و تجربه نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت , وقتی رهبری را به دست گرفت , اجازه نداد دیگران از جمله لیبرال ها , در رهبری و بهره برداری از ثمره مبارزات مردم شریک شوند. او از ابتدا هدف خودرا نه در پیروزی و تحقق خواسته های خود و مردم , بلکه در اجرا و ادای تکلیف شرعی قرار داد. امام خمینی (ره ) با توجه به پایگاه روحانیت در میان مردم و تکیه بر شعارها و معیارهای روشن اسلامی و قاطعیت خاص خود , تاکتیک های لازم را برای رسیدن به یک جامعه ایده آل اسلامی به کار گرفت و سرانجام نیز موجب پیروزی انقلاب اسلامی شد.
● نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی در اندیشه شهیدبهشتی
شهید بهشتی در باره روحانیت و معیار ارزشی که برای روحانیت در نظر داشتند فرمایشات گرانمایه متعددی از خود به جا گذاشته اند ایشان در جایی بیان کرده اند : « در فرهنگ ما , روحانیت یعنی علما , صاحب علم و تقوا که توانایی الگو بودن در اندیشه اصیل و عمل اسلامی برای جامعه را داشته باشد » , یعنی اگر یک روحانی علم نداشته باشد یا اهل علم نباشد و توانایی این را نداشته باشد که الگو برای اندیشه اصیل و عمل اسلامی برای جامعه باشد. این آن روحانی مطلوب نیست . روحانی آن کسی است که در اندیشه و عمل و تعهد بتواند برای مردم الگوی اندیشه و عمل باشد.
جمله دیگر ایشان این است « روحانیت در برخورد با مسائل و افکار گوناگون اجتماعی و صاحبان اندیشه ها دو گونه برخورد باید داشته باشند , جاذبه و دافعه , این جاذبه و دافعه دقیقا باید به جای خودش به کار رود و کسانیکه فقط دفع می کنند , اینها خیلی کج سلیقه هستند و همانطور کسانیکه همه را جذب می کنند , آنها کسانی هستند که التقاطی فکر می کنند. اسلام , خود مکتبی است که دارای هر دو بعد جاذبه و دافعه می باشد , انذار دارد , تبشیر هم دارد . (۳ )
شهید مظلوم آیت الله بهشتی همچنین درباره نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی معتقد بودند که در دوران انقلاب اسلامی و در دوران ممتد بین سال ۱۳۴۱ تا حال , به تدریج روحانیون وارد میدان شده اند , عده ای پیشتاز بودند و زودتر وارد شدند. عده ای به دنبال آنها وارد شدند و در سال ۱۳۵۷ هم بیشتر مساجد ما پایگاه رزم و نبرد بود . مردم آنجا دور هم جمع می شدند. روحانی و روحانیت دوشادوش مردم کار و حرکت و فعالیت داشت . در سال ۱۳۵۷ به خصوص از ماه رمضان به بعد حضور روحانیون با مردم در صحنه های نبرد روز به روز گسترده می شود . (۴ )
● حیات سیاسی اجتماعی شهید مظلوم آیت الله بهشتی
شهید مظلوم آیت الله بهشتی در سال ۱۳۰۷ در یکی از خانواده های اصیل روحانی اصفهان به دنیا آمد. دوران کودکی ایشان همراه با تحولات سیاسی اجتماعی آغاز سلطنت رضاخان سپری شد و دوران تحصیلات ابتدائی و متوسطه ایشان با موجی از گرایشات فکری گوناگون که در آن روزگار جامعه ایران را در برگرفته بود همزمان بود.
در سالهای ۱۳۲۵ به بعد که سالهای اقامت شهید بهشتی در قم و ادامه تحصیلات اسلامی در حوزه علمیه بود. رواج افکار ماتریالیستی در سراسر کشور در حال اوجگیری بود. همزمان با این رویداد , مبارزات روحانیت به رهبری مرحوم آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی علیه دربار محمدرضا پهلوی در حال شکل گرفتن بود. در آن زمان , حوزه علمیه قم عهده دار مبارزات علمی و فکری علیه موج افکار مادی و الحادی بود و روحانیونی که در خارج حوزه بودند , به رهبری مرحوم آیت الله کاشانی , رسالت مبارزات سیاسی علیه دربار پهلوی را بردوش می کشیدند.
شهید مظلوم بهشتی از افراد معدودی بود که از یک سو در حوزه علمیه قم با علامه فقید آیت الله سیدمحمد حسین طباطبایی , فیلسوف بزرگ و مفسر کبیر قرآن (که اقدام به تاسیس مجمعی از شاگردان مبرز خود جهت تحقیق در مکتب های فکری و تدوین افکار فلسفی و اعتقادی خود نموده بود) به کار مبارزه علمی و فکری علیه موج انکار مادی و الحادی مشغول بود و از سوی دیگر عملا در میدان مبارزات سیاسی علیه دربار پهلوی حضور داشت .
علاوه بر این , او و یاران و همفکرانش این تجربه را در میدان مبارزات سیاسی به دست آورده بودند که مسلمانها هرگز در مبارزات خود بدون اتکا به روحانیت به پیروزی نخواهند رسید و روحانیت نیز اگر به تربیت نیروهای کارآمد فکری و سیاسی نپردازد و صرفا به آن دسته از مبارزان سیاسی که در دانشگاههای غرب و شرق و یا حتی دانشگاههای داخل کشور تربیت شده و بنیان فکر سیاسی و مبارزاتیشان عموما با تعالیم اصیل مذهبی فاصله دارد اعتماد کند , همواره در آخرین و حساسترین لحظات با خیانت و یا انحراف آنها مواجه خواهد شد و بدین ترتیب هیچ مبارزه ای به پیروزی نهایی نخواهد رسید . (۵ )
شهید مظلوم آیت الله بهشتی , فعالیتهای اجتماعی خود را از دوران جوانی و بیشتر در قالب خدمات فرهنگی و مبارزاتی آغاز کرد. او همواره از جدایی دو قشر تحصیل کرده جامعه یعنی تحصیل کرده های حوزه های علمیه و تحصیل کرده های مدارس جدید و دانشگاه به شدت رنج می برد. از این رو برای پیوند و نزدیکی میان این دو قشر تلاش زیادی کرد. به همین منظور هم او دبیرستانی در قم تاسیس کرد. نام آن را نیز « دبیرستان دین و دانش » گذاشت .
تلاشهای پرثمر شهید مظلوم آیت الله بهشتی برای خنثی کردن توطئه دور نگهداشتن افکار روحانیت از اجتماع , بعدها در شکل های گوناگون ادامه یافت . از جمله تاسیس مدرسه رفاه در تهران , تاسیس جلسات فرهنگی مذهبی و تشکیل هسته ای برای تدوین کتابهای درسی به کمک شهید حجت الاسلام باهنر که از گامهای بسیار موثر در جهت رسوخ افکار عمیق مذهبی در ذهن دانش آموزان و تربیت فکری آنان برای مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی به شمار می آید.
دوران مبارزات سیاسی شهید بهشتی از زمان نهضت آیت الله کاشانی آغاز شد. شهید مظلوم آیت الله بهشتی که در سال ۱۳۴۱ به فرمان امام خمینی به عضویت شورای روحانیت جمعیت های موتلفه اسلامی در آمده بود تا به کمک دیگر روحانیون عضو این شورا رهبری فکری جمعیت یاد شده را عهده دار باشد. اعدام انقلابی حسنعلی منصور , نخست وزیر شاه خائن , که توسط شاخه نظامی جمعیت های موتلفه اسلامی صورت گرفت , از جمله اقداماتی بود که به امضا و تایید شهید بهشتی و شهید مطهری در همین دوران انجام شد.
شهید بهشتی پس از عزیمت به آلمان در سال ۱۳۴۴ , اقدام به تاسیس اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا کرد که این اتحادیه منشا مبارزات دانشجویی علیه رژیم مزدور پهلوی در خارج از کشور شد و هم اکنون نیز مبارزات خود را علیه استکبار جهانی همچنان ادامه می دهد.
آیت الله بهشتی پس از بازگشت به تهران , از اصلی ترین عناصر روحانیت در سازماندهی تظاهرات و راهپیمائیهای میلیون در سال ۵۶ و ۵۷ بود . او در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ و با سخنرانی بسیار مهم خود در خیابان و میدان آزادی و اعلام خلع شاه از سلطنت , فصل جدیدی در مبارزات علیه دربار منحوس پهلوی گشود. پس از رخ نمودن همین تحول بود که شاه مزدور تصمیم به فرار گرفت و سرانجام مبارزات مردم با رهبری حضرت امام خمینی (ره ) در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. لازم به یادآوری است که شهید مظلوم آیت الله بهشتی در فاصله سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ سه بار توسط ساواک دستگیر و به زندان افکنده شد که آخرین آن روزهای دهه اول محرم ۱۳۵۷ بود . بدین ترتیب , شهید مظلوم بهشتی در میان یاران امام از اساسی ترین خدمات را نسبت به انقلاب اسلامی صورت داده است .
● روحانیت و تصدی مسئولیت در جمهوری اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی
آیت الله شهید بهشتی ضمن اشاره به نقش و حضور روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و همکاری نزدیک و تنگاتنگ میان مردم و روحانیت در شکل گیری و پیروزی این انقلاب , معتقد بودند : « تصدی مسئولیت از سوی روحانیت در جمهوری اسلامی یک وظیفه ای است که حضرت امام خمینی (ره ) بر دوش این قشر نهادند و خواستار انجام آن از سوی روحانیت به بهترین وجه ممکن شدند. »
شهید بهشتی در همین ارتباط می گوید : « تیرماه ۵۸ بود که ۶ یا ۷ ماه از تشکیل و پیروزی انقلاب می گذشت , خدمت امام عرض کردم , مسئولیتهای فراوانی به دوش ماها بوده و اگر اجازه بدهید فعلا کارها دارد راه می افتد ما برویم سراغ آن مسئولیت ها , امام فرمودند نه , شما و دوستانتان حتما باید بمانید و حضور داشته باشید , وظیفه بود. امروز هر روحانی در صحنه اداره کشور حضور دارد , با احساس وظیفه حضور دارد . » (۶ )
● وظایف و کارکردهای اساسی روحانیت از منظر شهید بهشتی
آیت الله شهید بهشتی با اشاره به شان و تکلیف روحانی و روحانیت در نظام جمهوری اسلامی , مهمترین وظیفه این قشر را خدمت به مردم و گره گشایی از کار مردم دانسته اند. ایشان همچنین اظهار می کردند که « این مسئله یک موضوع صنفی نیست , بلکه یک مسئله بنیادی در رابطه با جامعه اسلامی ما است روحانیت یک سلسله وظایف و نقش های دیرینه داشته است . اول اینکه : روحانیت همواره نقش بیان اسلام اصیل را برای جامعه بر عهده داشته است . اگر مردم می خواستند ببینند دینشان , اسلامشان , قرآنشان , کتابشان , سنتشان درباره عقاید اسلامی و احکام اسلامی و اخلاق اسلامی چه گفته به روحانی مراجعه می کردند.
روحانیون کم حرکت تر , آنها بودند که در ایفای این وظیفه می نشستند تا مردم به آنها مراجعه کنند روحانیون پر حرکت تر و مسئولیت شناس تر آنها بودند که به سمت مردم می رفتند تا رسالت خداوند را تبلیغ کنند , ولی به هر حال وظیفه بیان اسلام در درجه اول بر عهده روحانیت بود و نیز وظیفه تحقیق درباره اسلام و اسلام شناسی , مجتهد , صاحب نظر , مرجع کسانی که صلاحیت مرجعیت در زمینه مسائل اسلامی را داشته باشند اینها در درجه اول باید از حوزه های علوم اسلامی و از حوزه های روحانیت بیرون بیایند , آنجا بایستی نشو و نما کنند , ساخته شوند , بزرگ شوند , شناخته شوند . « (۷ )
بنابراین , وظیفه تحقیق درباره اسلام بر عهده روحانیت است و این کار از قشر دیگری , به نحو مطلوب , ساخته نیست .
موضوع بعدی , تهذیب اخلاق است که شهید بهشتی از آن به عنوان وظیفه دیگر روحانیت یاد کرده است :
« روحانیت نقش عمده اش را در این می دید که با سخنش با بیانش , با رفتارش , با معاشرتش , با هدایتش , با تذکرش مردم را به اخلاق پاک دعوت کند. اخلاق جامعه را مهذب کند , جامعه را از آلودگیها دور کند و به کمالات اخلاقی بیاراید. این نقش از وظایف و کارکردهای مهم روحانیت بود . » (۸ )
در ادامه ایشان به کارکردهایی دیگر روحانیت , یعنی روشنگری در جامعه و مبارزه علیه رژیم ظالم و طاغوت , اشاره کرده اند : « کارکرد دیگر روحانیت , روشنگری برای مردم بود در جهت شناساندن انحرافات فکری که بنام اسلام تحویل مردم داده می شود. روحانیون در بیدار کردن مردم نسبت به افکار انحرافی نقش بسیار موثری داشته اند. به مردم می گفتند که آنچه مایه نجات است اسلام اصیل است نه اسلام آمیخته به غیر اسلام . »
● ایشان سپس به ظلم ستیزی روحانیت اشاره کرده اند :
« از وظایف و نقش روحانیت مبارزه با ظلم و ظالم است . تا وقتی که اصل رژیم , رژیم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود , روحانیت با کل رژیم یا با ایادی رژیم در مناطق خودش می جنگید و مبارزه می کرد , حالا هم که اصل نظام , نظام اسلامی است اما هنوز ایادیش , ابزارش , کارکنانش , همه متناسب با نظام اسلامی نیستند; روحانیت هر جا ظلم و ستمی از این بازمانده های طاغوت در اداره ها و موسسات و در جامعه ببیند همچنان با او می جنگد و می رزمد. اینها امتیاز نقش روحانی بوده است در گذشته تا سال .۱۳۴۱ نقش روحانیت در همین هایی که عرض کردم خلاصه می شد به اضافه تحصیل و تدریس در حوزه ها . » (۹ )
دکتر بهشتی همچنین از رهبری دینی و سیاسی امام خمینی (ره ) و تاثیر گسترده آن بر قلم و وظایف و مسئولیت های روحانیت یاد کرده اند :
« سال ۱۳۴۱ یک روحانی برجسته آمد و نقطه عطفی در نقش و کارکرد روحانیت به وجود آورد. تا آن موقع روحانیون به دو بخش تقسیم می شدند یک عده روحانیونی بودند که در سیاست وارد بودند و یک عده هم از سیاست پرهیز می کردند.
اما از سال ۱۳۴۱ , حضرت امام (ره ) با فقاهتش , علمش , اخلاقش , مهذب بودنش , مکارم و ارزشهای والایش , عدالتش به خاطره و یادبود نامطلوب دوره انحطاط و اعتزال روحانیت از ایفای نقش در سیاست پایان داد. از این مقطع به بعد نقش و حضور روحانیت در جامعه و سیاست پررنگ تر شد. امام آمد و گفت روحانی باید مرد سیاست و مبارزه باشد. این وضعیت و نقش پررنگ تر شد و حلقه ارتباطی میان مردم و روحانیت تقویت شد. روحانیت در متن جامعه وارد شد. ورود روحانیت به متن جامعه تا انقلاب اسلامی ادامه یافت و از این مقطع به بعد نیز روند تکاملی و سیر صعودی خود را طی نمود . » (۱۰ )
از این رو و بر اساس دیدگاه شهید بهشتی , وظایف و کارکرد روحانیت از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز متعدد و متنوع گشت و روحانیت در امر قضا , سیاست , امور فرهنگی و حتی اقتصادی وارد شد و خود در خدمت انقلاب اسلامی و اهداف والای آن قرار داد.
● آسیب شناسی روحانیت و عملکرد آن در درون نظام از دیدگاه شهید بهشتی
پیوند میان روحانیت و مردم و نزدیکی میان این دو , نقش بسیار مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی و تداوم آن داشته است . آنچه که روحانیت را امروز آسیب پذیر می کند و موجب کاهش توان و کمرنگ کردن نقش آن در اجتماع و امور سیاسی , فرهنگی و اجتماعی کشور خواهد شد , ایجاد فاصله میان روحانیت و مردم و دوری این قشر از توده مردم است . شهید بهشتی همواره بر این مطلب تاکید می کردند :
« دشمن برای حذف روحانیت از صحنه و بازگرداندن آن به انجام وظایف گذشته و قبل از سال ۱۳۴۱ و پیروزی انقلاب اسلامی , سعی دارد تا بین روحانیت و مردم فاصله ایجاد کند و ضمن ایجاد سو تفاهمات و بدبینی در بین مردم نسبت به روحانیت و ایجاد بحران اعتماد میان این دو به هدف خود , یعنی حذف روحانیت در امور سیاسی و در متن جامعه اسلامی , دست یابد. در این راستا , توطئه علیه روحانیت آغاز شده است ; توطئه ای که میان مردم و روحانیت بار دیگر فاصله بیفتد همان قصدی که زمان رضاخان بود می خواهد تکرار کنند. زمان رضاخان کار را به جائی رسانده بودند که روحانی اگر سید بود به احترام سیادتش ممکن بود در ماشین سوارش بکنند , اگر سید نبود سوار ماشین نمی کردند و می گفتند که شوم است . همان سیاست شوم را الان دارند تکرار می کند . » (۱۱ )
ایشان سپس به پاکسازی روحانیت از عناصر منحرف اشاره کرده اند :
« در لباس روحانیت عناصر ناصالح وجود دارند. باید به دست خود روحانیت حساب اینها روشن شود و کنار زده شوند. آسیب دیگر بحث جدایی دین از سیاست است . با طرح موضوع جدایی دین از سیاست بیگانگان تلاش دارند تا روحانیت را از صحنه اداره جامعه و سیاست غایب سازند. هدف از دور ساختن روحانیت از صحنه سیاست این است که کارهایشان را بکنند. »
بیگانگان برای رسیدن به این هدف , بحران ناکارآمدی مدیریت دینی را در جامعه تبلیغ می کنند و سعی در القای این موضوع دارند که مدیریت دینی توان پاسخگویی به خواست ها و مطالبات مردم و حل مشکلات ملت را ندارد.
بینش مدیریت دینی از یک سو مدیریت و رهبری افراد آشنا به مکتب را درنظر دارد و از سوی دیگر مشارکت همه مردم در تصمیم گیریهای سرنوشت ساز و پیمودن مسیر تکامل را برای افراد و جامعه تضمین می کند. بینشی که مورد قبول و تاکید شهید بهشتی است و ایشان فلسفه اعتقاد به چنین بینشی را در تعریفی که از جامعه اسلامی دارند بیان می کنند. از نظر شهید بهشتی « جامعه اسلامی , جامعه انسان مدنیت یافته , انسان شکل گرفته , انسان هدایت شده , نظام هدایت شده و نظام همراه با نقش تعیین کننده و حکومت آگاه عادل » است . (۱۲ )
محور مهم دیگری که از راه های تامین هدف متعالی و نهایی مدیریت و رهبری دینی و مورد تاکید شهید بهشتی است , رابطه میان مدیریت و ارزش ها است . شهید بهشتی با قاطعیت تاکید می کند که حضور قوی مدیریت و رهبری دینی در اداره جامعه و کنترل همه جانبه آن , تنها راه جلوگیری از وارد شدن ضربه بر ارزشها و زیانهای ناشی از آن است . مهمتر آنکه شهید بهشتی , عدالت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را از عدالت اخلاقی و معنوی جدا نمی داند و معتقد است تا عدالت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تحقق نیابد نمی توان انتظار تبلور ارزشها و تجلی معنویت و اخلاق در رفتار مردم و روابط اجتماعی را داشت . (۱۳ )
اما امروز تلاش هایی برای ناکارآمد جلوه دادن مدیریت دینی در حال انجام است . این تلاشها با هدف ترویج بدبینی نسبت به روحانیت و حذف آن از تحولات جامعه صورت می گیرد. این آسیبی است که باید آن را شناخت و در رفع آن کوشید.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اعلام سال ۱۳۸۷ به عنوان سال شکوفائی ونوآوری, قوای سه گانه نظام و همه دستگاهها، نهادهای مسئول وخصوصا جامعه تبلیغی روحانیون را با تلاش صورت گرفته از سوی بیگانگان برای ناکارآمد جلوه دادن مدیریت دینی در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور آگاه و بیدار ساختند. این مساله را همه دستگاهها و نهادهای مسئول باید جدی بگیرند و خدمت به مردم و پاسخگویی به مطالبات مشروع مردم را در همه زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … را درصدر برنامه ها و اولویت های کاری خود قرار دهند و به این ترتیب , در عمل نشان دهند که دین اسلام و رهبری دینی و ایدئولوژی اسلامی می تواند به خوبی از عهده مدیریت و اداره جامعه برآید.
پی نوشت ها:
۱ ـ دکتر منوچهر محمدی , انقلاب اسلامی , زمینه ها و پیامدها , (تهران : دفتر نشر و پخش معارف , ۱۳۸۰ ) , ص .۱۰۷
۲ ـ همان , ص ۱۰۷
۳ ـ آشنایی با افکار و اندیشه های شهید مظلوم بهشتی , شماره ۸۰ , (تهران : سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی . ۱۳۸۰ ) , ص .۳۳
۴ ـ او به تنهایی یک امت بود , (تهران , واحد فرهنگی بنیاد شهید , ۱۳۶۱ ) , ص .۳۰۲
۵ ـ جاودانه تاریخ , شماره ۸ , (تهران , انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی , ۱۳۸۰ ) , ص .۴۳
۶ ـ جاودانه تاریخ « آشنایی با افکار و اندیشه های شهید مظلوم آیت الله بهشتی » . شماره ۵ , (تهران : سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی , ۱۳۸۰ ) , ص ۵۳
۷ ـ جاودانه تاریخ , شماره ۷ , (تهران : سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی , ۱۳۸۰ ) , ص .۱۳۳
۸ ـ همان , ص .۱۳۴
۹ و ۱۰ ـ همان , ص .۱۳۹
۱۱ ـ او به تنهایی یک امت بود , پیشین , ص .۳۰۸
۱۲ ـ ربا در اسلام , (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی , ۱۳۶۹ ) , صفحه .۶۳
۱۳ ـ نقش انبیا و پیامبران در هدایت و عدالت , مجموعه گفتارهای شهید مظلوم بهشتی , (تهران , انتشارات ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر , ۱۳۶۲ ) , ص .۱۴
امیرالمومنین على عليه السلام:
اِلزَمِ الرِّضا؛ يَلزَمكَ الغَناءُ وَالكَرامَةُ
پيوسته رضايتمند باش تا توانگرى و كرامت همواره با تو همراه باشد.
عيون الحكم والمواعظ، 86
بسم الله الرحمن الرحیم
به صورت خلاصه میتوان شش وظیفه اصلی را برای طلاب و روحانیون متصور بود.
1- تحصیل معارف دینی
2- تحقیق در معارف دینی
3- تبلیغ دین
4- تربیت دینی
5- دفاع از دین
6- تمدن سازی نوین اسلامی
البته همان طور که واضح است، وظیفه ششم، یعنی تمدن سازی نوین اسلامی، در بر دارنده تمام وظایف فوق الذکر است و همان هدف اصلی و اساسی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی، آن را به عنوان افق پیش روی ملت ایران، در نظر گرفته است.
عناصر اصلی استحکام حوزه به مثابه قاعده نظام
عزیزان! طلاب جوان! فضلا! توجه کنید که حوزه علمیه ـ همان طور که امام (ره) مکرر فرمودند ـ قاعده نظام جمهوری اسلامی است و همه چیز روی این قاعده بنا شده و دوام خواهد یافت. این قاعده باید محکم باشد. استحکام این قاعده، با تضمین سه عنصر اصلی امکانپذیر است، و هر کدام از آنها نباشد و یا کم باشد، این قاعده متزلزل خواهد شد، و اگر قاعده متزلزل شد، طبیعتاً همه آنچه که بر او سوار است، تکان خواهد خورد.
ما بحث آینده بلند مدت نظام اسلامی را میکنیم. شما در ذهنتان چهل سال بعد را تصویر کنید و ببینید که جمهوری اسلامی در آن سالها چگونه بر تمام دنیای ظلمانی مادّی آن روز پرتو خواهد افکند؛ «المتر کیف ضرب اللّه مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها»[1]. دل مؤمن، به کمتر از این پیشرفت قانع نیست؛ «من ساوی یوماه فهو مغبون»[2]. امسالمان با سال گذشته نمیتواند مثل هم باشد؛ باید جلوتر رفته باشیم. پس شما چهل سال دیگر را در نظر بگیرید و ببینید جمهوری اسلامی چه هویت درخشانی ایجاد کرده و چه خیمه عظیمی بر فراز فکر و ذهن بنیآدم در سرتاسر جهان زده است.
قاعدهای که ما از آن صحبت میکنیم، قاعده بنای محکم و استواری است و سه عنصر قطعی در وجود و ذات خودش لازم دارد، که البته هریک از آن سه عنصر بر اموری متوقف است و بر او نیز اموری مترتب میباشد:
اولین عنصر، فقه است. فقاهت را به همان معنای پیچیده و ممتازی که امام (ره) برای ما معنا میکردند و بهخصوص در بیانات دو، سه سال اخیرشان بر آن تأکید داشتند، معنا میکنیم؛ یعنی ترکیبی از متد علمی و دقیق فقاهتی و به تعبیر امام(ره) فقه جواهری. فقه صاحب جواهر، به معنای دقت و اتقان کامل در قواعد فقهی و استنتاج منظم فروع از همان قواعدی است که در فقه و اصول مشخص شده است.
این فقاهت، دو رکن دارد، که رکن اول آن، اصول معتدل و قوی و آگاه به همه جوانب استنباط است، و رکن دوم، تطور فقه میباشد و همان چیزی است که امام در معنای اجتهاد و مجتهد و فقیه میفرمودند و تأکید داشتند که مجتهد و فقیه باید با دید باز بتواند استفهامها و سؤالهای زمانه را بشناسد. سؤال، نصف جواب است. تا شما سؤال زمان را ندانید، ممکن نیست بتوانید در فقه برای آن جوابی پیدا کنید. بنابراین، فهم سؤال و ترتیب جواب مناسب برای آن، مهم است.
عنصر دوم، تهذیب و اخلاق است. روزی به اتفاق جمعی از فضلای بزرگ در خدمت امام(ره) بودیم. در آن محفل، از حوزه قم صحبت شد. یکی از بزرگان اساتید و علمای اعلام قم که مورد احترام و قبول همه ما هستند، در آن جلسه به امام عرض کردند که شما نسبت به قم، توجه و عنایت داشته باشید. آن روز امام(ره) فرمودند که این چیزها لازم نیست؛ شما اگر فقط به ابقای دو عنصر در حوزه قم توجه کنید، همه چیز حل خواهد شد: اول، فقاهت است ـ که گمان میکنم تعبیر ایشان این بود که مواظب باشید شعله فقاهت فروننشیند ـ و دوم، اخلاق و تهذیب است.
ما اگر مهذب باشیم، خواهیم توانست هستی خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قرار دهیم؛ ولی اگر مهذب نباشیم، آنچه که داریم، در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد.
تاریخچه حوزههای علمیه و سرگذشت شگفتانگیز علمای بزرگ و اسلاف درخشان ما، حامل تجربههای بسیار زیادی در این زمینه است که تهذیب چه قدر اثر میگذارد. نزدیکترین تجربهای که ما در اختیار داریم، وجود همین شخصیت عظیمی است که امروز دنیا را به خود متوجه کرده است.
امام(ره) مدرّسی منزوی در قم بودند. درسشان در مسجد سلماسی که داخل یک کوچه ـ نه در مرکز حوزه ـ قرار گرفته بود، ارایه میشد. خانه ایشان هم در انتهای همان کوچه واقع شده بود؛ یعنی برای رفت وآمد به مسجد محل درس که روزی دوبار انجام میگرفت، حتّی احتیاج به دیدن خیابان نداشتند و طبیعتاً همیشه مسیر خانه به مسجد و مسجد به خانه را طی میکردند. ایشان علی الظاهر منزوی بودند؛ ولی در حقیقت مدرّسی بزرگ و قطبی جذاب برای طلاب و فضلای جوان و سرشار از خصلتها و صفات خوب به شمار میآمدند. اعتقاد من این است که اخلاص و صفای باطن و رابطه معنوی و پیوند مستحکم بین قلب او و خدای مقلب القلوب، موجب شد که این مرد بتواند از انزوای ظاهری خود خارج شود و دست نیرومندی برای دگرگون کردن بنیاد ارزشهای مادّی در سطح جهان شود.
به راستی بنیان ارزشهای مادّی در دنیا لرزیده است. رهبر کمونیست کشوری دوردست با قدرت مادّی بالا و دارای پیشرفتهای زیاد میگوید: خواهش میکنم کتابی در باره اسلام بدهید تا مطالعه کنم! قبل از پیروزی انقلاب، شما نمیتوانستید بزور دست جوانی که باد مارکسیسم به دماغش خورده بود، یک جلد کتاب اسلامی بدهید و بگویید این کتاب را مطالعه کن! ما با زحمت زیاد و هزار کلام شیرین، تعدادی جوان را گرد هم جمع میکردیم، تا چند کلمه از مبانی اسلام را به صورت شفاهی و یا کتبی به گوش و دل آنها برسانیم؛ ولی باز هم نمیرسید. در آن روزها همه ما ـ حوزههای علمیه، علما و مدرّسان و فضلا ـ بودیم، ولی عملاً به نتیجه دلخواه نمیرسیدیم. سرانجام به برکت قیام امام(ره)، ملت ایران و دنیا تکان خوردند و دگرگونی عظیمی در افکار و اندیشههای مردم و جوانها به وجود آمد.
امروز نماینده مجلس یک کشور مادّی که هفتاد سال برمبنای ماتریالیسم دیالکتیک اداره شده است، به من میگوید: به برکت امام شما، در پارلمان کشورم سخنرانیها با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع میشود. شخصیتهای معروف فکری دنیا نیز نسبت به آنچه که در مشت این مرد بزرگ بود و بر دنیا عرضه میکرد، احساس عطش میکنند. بنابراین، با حرکت آن رهبر عزیز، بنیاد ارزشها و قراردادها و مسلّمات مادّی تکان خورد و دگرگون شد.
مسأله این نیست که ما چند شرابخانه را در مملکتمان بستیم و نگذاشتیم فلان منکر انجام بگیرد؛ اینها ظواهر کار و پدیدارهای قضیه است؛ عمق کار خیلی از اینها بیشتر است. به برکت قیام این مرد، دنیا و ایران تکان خورد. هرچند ما نقش ملت ایران را در انقلاب، نقش اول و درجه یک میدانیم، اما چه کسی این ملت را این گونه هدایت کرد؟ چه کسی این همه سرچشمه را در آنها به جوشش در آورد و این همه استعداد را زنده کرد؟ آیا غیر از آن روح بزرگ و آن انسان عظیم، کس دیگری بود؟
عظمت کار او، به ارتباطش با خدا و تهذیب نفس او برمی گردد. امام(ره) یک انسان مهذب بود. دشمنان داخلی و خارجی او نیز این ویژگی را قبول داشتند و اعتراف میکردند که او آدم مؤمنی است. آن گروگان امریکایی که چهارصد و چهل و چهار روز در ایران اسیر بوده و طبیعتاً همه آن ماجراها را از چشم امام میدیده است، مصاحبه میکند و میگوید: من از کسانی نیستم که از فوت امام خوشحال شوم. او ارزشهای اخلاقی مخصوص خودش را داشت و هیچ کس در حد او نبود.
عنصر سوم، آگاهی سیاسی است. آگاهی سیاسی به مثابه چشمی است که اگر نداشته باشیم، آن دو عنصر دیگر در حرکت به ما کمک نخواهند کرد. باید سه عنصر اصلی قاعده را حفظ کرد.[3]
شرایط پیشبرد اهداف انقلاب
هریک از شما عزیزان باید همتتان این باشد که از ذخیره ارزشمندی که در این دو میدان به دست آوردهاید، در راه پیشبرد انقلاب به سمت اهداف عالی و گسترش این فکر در سطح عالم و تعمیق آن در داخل جامعه، استفاده کنید. البته این کار، مقدماتی دارد:
شرط اول، درس خواندن و خوب خواندن است. من از قبل از پیروزی انقلاب، به رفقای طلابمان میگفتم: بیمایه فطیر است. باید مایه داشته باشید، باید درس بخوانید. آن عالم مبارزی که ذخیره قابل توجهی به دست آورده است، میتواند مفید باشد. امام بزرگوار ما که توانست با آن دست قدرتمند خود، دنیایی را متحول کند، این حرکت عظیم را به برکت علم انجام داد. اگر امام(ره) عالم نبود، نمیشد. کار امام که شوخی نبود. بعد از صدر اسلام، اصلاً با هیچ حرکت دیگری قابل مقایسه نیست. چه کسی دیگر چنین حرکت عظیمی را انجام داده است؟ اگر این ابعاد را بخواهیم بیان کنیم، خودش یک ساعت طول میکشد. امام، این حرکت عظیم را به برکت علم انجام داد.
شرط دوم که بلافاصله مطرح میشود، تقوا، ورع، خودسازی، درون سازی، مجاهدت نفس، غلبه بر شیطان درونی و باطنی است که در وجود ما هست و شما خوب میتوانید با آن مبارزه کنید. شما تجربه کردید، شما با این شیطان کشتیها گرفتید، پشت او را بارها به زمین رساندید؛ این را نگه دارید و حفظ کنید. مبادا آنچه در دوران سختی به دست آمده، در دوران رفاه آسان از کف برود؛ خیلی مواظب باشید. اگر این تقوا و غلبه بر نفس نباشد، آن علمی هم که گفتیم، سودمند نخواهد افتاد، بلکه مضر خواهد شد؛ مثل سلاحی در دست آدم ناباب. و باز در این جا من باید به امام عزیزمان (رضوان اللّه تعالی علیه) مثل بزنم. او واقعاً مثال اعلای تقوا و بدون یک ذره اغماض، مراقب و مواظب از خود، از نفس خود و از حرکات خود بود. این، تقواست.
شرط سوم، کسب آگاهیهای لازم است. انسان از ناآگاهی خیلی ضربه میخورد. گاهی انسان، عالم و متقی هم است، اما ناآگاه است و سرش کلاه میرود. آگاهیهای لازم را به دست آورید و روزبه روز خود را با این سه عنصر اصلی بسازید، تا هریک از شما بتوانید برای آینده این انقلاب و این حرکت عظیم، مشعلی باشید.[4]
باید درس بخوانید. آدم این لباس را بپوشد و درس نخواند، یک چیز بیمعنی است؛ درست شبیه این است که آدم چیزی را غصب کند. این لباس ـ به قول معروف ـ یک انیفرم و لباس متحدالشکلی است؛ متعلق به طایفه خاصی است؛ آن طایفه چه کسانی هستند؟ علمای دین. پس، باید این عنوان علما بر آدم صدق کند؛ والّا اگر صدق نکند که بیخود است.
می دانید که علم تنها هم کافی نیست. اگر علم باشد و تقوا نباشد، صد رحمت به آن جایی که علم نیست! علم بیتقوا، چیز بسیار خطرناکی است.
امروز شما اگر عالم هم باشید، بسیار باتقوا هم باشید، اما زمانتان را نشناسید، آن وقت آسیبپذیر و لغزشپذیر و کمفایده خواهید بود؛ آن طوری که دیگر حکایتش فصل مفصلی است؛ «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لاتَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس».[5] ما کسانی را دیدیم که عالم هم بودند، بیدین هم نبودند، اما در دورانی که میتوانستند برای اسلام و مسلمین مفید واقع بشوند، مفید واقع نشدند؛ بعضاً حتّی خدشهها و ضررهایی هم وارد کردند! پس، شد علم و تقوا و آگاهی سیاسی و اجتماعی؛ که این آگاهی، سلاحی است که در اختیار شما قرار دارد. با این سه خصوصیت، باید سربازان خط مقدم هم باشید. بله، اگر طلبهای با این خصوصیات، واقعاً سرباز خط مقدم انقلاب و اسلام بود، ارزشش خیلی بالا میرود و خیلی شیوایی پیدا میکند.[6]
امروز فرضا اگر پیغمبر مکرّم (ص) بنا بود در این دنیای بزرگ و پیچیده حضور داشته باشند ـ که این فرض بعیدی هم نیست؛ یعنی فرض نزدیک به واقعیت است ـ لابد برای این که کارهای خودشان را انجام بدهند … سازمانی لازم داشتند. … اگر آن بزرگوار در این زمان میخواستند چنین سازمانی درست کنند، این سازمان شما بودید. امروز روحانیت باید خودش را در این موضع ببیند. چون بنا نبود کارها با امور غیبی و با معجزه پیش برود؛ بالاخره باید از طرق عادی و با زبان انسانها کارها انجام میگرفت؛ بنابراین از سازمانی استفاده میکردند که امروز نام آن «روحانیت» است. روحانیت خودش را با این اندیشه و با این نگاه به جایگاه خود بسازد؛ لذا باید حداکثر علم و تقوا را برای خودش فراهم بکند؛ این وظیفه اصلی روحانیت است.[7]
کارآمدی در پیاده کردن احکام اسلامی
امروز حوزههای علمیه ما، روحانیای باید تربیت کند و هدفش از تربیت روحانی این باشد که بتواند بخشی از این بنای عظیم را مثل یک ستونی بر دوش بگیرد. جمهوری اسلامی قابل اتساع است؛ نه به معنای توسعه ارضی و توسعهطلبی ارضی، بلکه به معنای اتساع کیفی. ما به سمت عدالت، به سمت معنویت، به سمت اخلاق، به سمت پیاده شدن احکام اسلامی در صورتی میتوانیم پیش برویم که روحانیون قوی، عالم، متقی، شجاع، آگاه داشته باشیم. تربیت طلبه، تکثیر طلاب علوم دینی با این هدف باید انجام بگیرد. و شما برادران و خواهران عزیز توجه بکنید که وقتی هدف این شد، این یک امرِ متعالی است؛ این یک امرِ فراتر از مسائل شخصی و صنفی است.[8]
آن چیزی که من اصرار دارم در حوزه علمیه قم مورد توجه قرار بگیرد، ترسیم همین آینده است؛ یعنی طلبه گیج نماند که میخواهد چه کار کند؛ یا اهداف درجه دو و فرعی برای او شکل اهداف اصلی را پیدا نکند.[9]
طلبه جوانی که در این حوزه درس میخواند، باید به یاد آورد که در جایی دارد درس میخواند که علمای بزرگ تاریخ قبل از او در آنجا درس خواندهاند. شیخ بهاییها و میردامادها و ملاصدراها و فقها و مراجع بزرگوار و نامدار ـ مثل کسانی که از آنها اسم بردیم ـ در همینجا درس خواندند. آنها مثل شما طلبهای جوان بودند و در این فضای مساعد و مناسب رشد کردند. دختران جوانی که طلبه هستند نیز توجه کنند که این حوزه، تنها حوزهای بود که در یک دوره، یک مجتهد و فقیه و فیلسوف زن ـ خانم امین ـ در آن پرورش یافت.[10]
اگر شما که برای روشن نگه داشتن فروغ معنویت و فضیلت و دین کمر بستهاید، غایب باشید، همه این پیشرفتها بیارزش خواهد شد؛ بلکه به ضد ارزش تبدیل خواهد شد. اهمیت حوزههای علمیه، این جا معلوم میشود. با این نگاه، کار شما از همه کارهایی که انجام میگیرد، مهمتر است. وجود یک مجموعه روحانی عالم، روشن بین، روشنفکر، شجاع، پارسا، پاکدامن، دارای آگاهی وسیع و برخوردار از خشیت الهی، در جامعهای که در حال پیشرفت است، نویدبخش این است که این پیشرفتها در جهت گمراهی و ضلالت هر چه بیشتر، و در فرآیند تاریخی در جهت سقوط به کار نخواهد رفت؛ این نقش شما جوانهای طالب علم و محصل علوم دینی است؛ این را قدر بدانید؛ خیلی مهم است.[11]
[1] ابراهیم: 24.
[2] ر.ک: معانيالأخبار، ص 342.
[3] مراسم بیعت هزاران تن از طلاب قم و بیست کشور جهان 22/03/1368.
[4] دیدار با روحانیون و طلاب آزاده 05/08/1369.
[5] الکافی، ج1، ص26.
[6] مراسم عمامه گذاری گروهی از طلاب و اهدای جوایز به طلاب نمونه حوزه علمیه قم، در سالروز میلاد حضرت مهدی(عج) 30/11/1370.
[7] دیدار با مجمع نمایندگان طلاب 02/09/1379.
[8] دیدار با علما و طلاب استان فارس 11/02/1387.
[9] دیدار با مجمع نمایندگان طلاب 02/09/1379.
[10] دیدار با طلاب و روحانیون اصفهان 08/08/1380.
[11] دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیهاللّه مجتهدی 21/03/1383.
امام خميني خطاب به طلاب
شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد، و انبیا آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید؛ جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است
” مکتب باید زنده بماند:
نبادا ما پاهایمان را انحرافى برداریم؛ قدمهاى انحرافى برداریم و مکتبمان را بد منعکس کنیم، اسلام را بد معرفى کنیم. آنچه مهم است این است که مکتب به قدرت خودش باقى باشد، ولو ما همه از بین برویم. ما شیعه ائمه اطهار هستیم. ائمه اطهار(عليهم السلام) اکثراً یا کشته شدند یا [مسموم] شدند؛ لکن مکتبشان محفوظ بود. امام حسين (عليه السلام) کشته شد، مکتبش محفوظ بود. بلکه مکتب را زنده کرد. با این کشته شدن مکتب را زنده کرد. سید الشهدا دیدند که مکتب دارد از بین مىرود. قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیر المؤمنین (عليهما السلام) در مقابل معاویه، قیام انبیا در مقابل قدرتمندان و کفار مسئله این نیست که بخواهند یک مملکت [را] بگیرند. همه عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست، مقصد آنها این نیست، که کشورگشایى بکنند. اینهایى که از اسلام تعریف مىکنند که کشورگشایى کرد، اینها اسلام را نمىشناسند چه است.
صحیفه امام، ج8، ص: 336
” قلمهای دشمن میخواهد مکتب را بد جلوه دهند:
و خدایا، به فریاد اسلام برس! امروز [مبادا] که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود: یا از اعمال من و شما؛ یا از اعمال کمیتهها؛ یا از اعمال دادگاهها؛ یا از اعمال ادارات و وزارتخانهها، و امثال ذلک. رژیم سابق براى ما خطر نداشت. رژیم سابق ادعا نمىکرد که من [اسلامى هستم] ادعایش را مىکرد، لکن کسى از آن قبول نمىکرد. رژیم سابق خطرى نداشت.
خیال نکنید که بروید یک حرفى بزنید، و چیزى نشده. خیر، هر یک از شما مسئولیت دارید، و مسئولیت بزرگ. خیلى بزرگ. امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست. مکتب ما بسته به اعمال روحانیین است. اگر روحانیین سابق خداى نخواسته یک حرف خلاف، یک کار خلاف مى کردند، مردم خودِ او را یک طعن و لعنى مىکردند، ولو یک دستهشان هم مىگفتند روحانیون این جورند. آخرش این بود که مىگفتند روحانیون این جور [هستند]؛ اما رژیم رژیم اسلامى نبود. نمىگفتند رژیم اسلامى. نمىگفتند مکتب اسلام اینطورى است. امروز قلمهاى دشمنهاى ما در خارج، و گاهى در داخل، برداشته شده است، قلمفرسایى مىشود که مکتب ما را بد جلوه بدهند ..
صحیفه امام، ج8، ص: 337
اول خودسازی:
شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد، و انبیا آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید؛ جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختى هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز مىدارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارک و تعالى انسان را به مقام انسانیت مىرساند. انبیا هم براى همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت ..
علم و عمل دو بال پرواز:
شما آقایان اهل علم، که بعضى لباس […] ملبس به لباس علم هستید، و بعضى، یا اکثراً ان شاء اللَّه بعد ملبس خواهید شد، ان شاء اللَّه این مراتب را طى بکنید.
امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسهها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهاى بشر از این تعلقات است
صحیفه امام، ج8، ص: 268
اشتباه روحانیان به حساب نظام نوشته میشود:
الآن ما در تمام سطح ایران مىبینیم که یک نابسامانیهایى هست، یک اختلافاتى هست، یک کارهایى هست که نباید بشود. چیزهایى که برخلاف رضاى خداست، برخلاف دستور پیغمبراکرم است، برخلاف دستور اسلام است، در همه سطح کشور واقع مى شود. نه همه مىکنند؛ لکن در تمام سطح کشور هستند اشخاصى که همچه کارهایى مى کنند. و خوف این است که این به پاى اسلام نوشته بشود؛ به پاى جمهورى اسلام نوشته بشود؛ و در خارج بگویند این هم نظام اسلام و این هم جمهورى اسلام، که مثل سابق است با اختلاف افراد. همان طورى که سابق مىریختند توى خانههاى مردم و مى گرفتند و هیچ تحت قاعدهاى نبود الّا قاعده جباریت و ظلم، حالا هم بىمیزان مثلًا در بعضى جاها مىروند خانه مردم [را بازرسى] مىکنند؛ این پاى اسلام حساب بشود. اگر پاى خود ما حساب مىشد، خوب، مسلک مسلک صحیح؛ لکن آنهایى که مىخواهند در این مملکت باشند آنها دارند خلاف مىکنند، مثل کارهاى رژیم سابق، آن را پاى اسلام حساب نمىکردند. آنها یک دستهاى بودند که کارهایى مىکردند، و روى رژیم طاغوتى بود. این به مسلک ما هیچ ضررى وارد نمىآورد؛ به مملکت ما ضرر وارد مى آورد؛ اما مسلک ما محفوظ مىماند، و آنها را خلاف اسلام مىدانستند؛ خلاف رژیم اسلامى مىدانستند. لکن اگر امروز خداى نخواسته در طبقات مردم، خصوصاً در طبقات روحانیین که آنها در رأس هستند و آنها نماینده اسلام هستند، اگر خداى نخواسته بعض اشخاص ملبس به لباس روحانیین یک کارى بکنند به اسم روحانى، یک کارى بکنند به اسم کمیته کذا، و این کار برخلاف موازین شرعیه باشد، این را دیگر نمىآیند حساب کنند به اینکه این رژیم طاغوتى است؛ مىگویند رژیم اسلامى است و این هم کارهایش! این هم حرفهایى است …..
صحیفه امام، ج8، ص: 273
راه خوب و خطرناک:
من امیدوارم که شما آقایان، که در این راه قدم برداشتید و در مدرسه دینى و علمى وارد شدید، بعدها از ذخایر این امت و از مبلغین اسلام باشید. راه، راه خوبى است، و خطرناک. راه خوبى است که راه انبیاست. انبیا هم براى تربیت بشر آمدهاند؛ و علماى امت هم مربیان بشر باید باشند. پس شغل، شغل انبیاست. و راه، راه انبیا و خطرناک است. که اگر ما به وظایف محوله به خودمان عمل نکنیم، غیر از این است که دیگران نکنند. اگر یک بقال، یک کارمند، یک شخصى که سِمِه روحانیت ندارد، یک کار زشتى خداى نخواسته انجام بدهد، این براى خودش عیب است؛ اما اگر شما ان شاء اللَّه روحانى شَدید و هر کدامتان در یک بلدى یا در یک مملکتى ان شاء اللَّه سرشناس شدید و مروج دین اسلام، اگر خداى نخواسته انحرافى در شما پیدا بشود، این انحراف انحرافى نیست که مثل سایر مردم باشد ..
صحیفه امام، ج8، ص: 273
آیت الله باید الهی باشد:
شما نشانه خدا هستید؛ نشانه اسلام ان شاء اللَّه خواهید بود؛ و کسى که نشانه خدا و نشانه اسلام است، باید همه حرکاتش، همه سکناتش، همه اعمالش، همه گفتار و کردارش الهى باشد؛ روى موازین الهى باشد. مردم به روحانیون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پیغمبراکرم، که اینها نمایندگان پیغمبراکرم و امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستند
ولهذا راه، راه پرخطرى است، و راه شریفى. جدیت کنید که از این راه پر خطر خوب عبور کنید، که این صراط است. صراط مستقیم الهى از اینجا شروع مىشود ..
صحیفه امام، ج8، ص: 262
یک روحانی یک ملت را نجات می دهد یا تباه میکند:
جِسْر جهنم از دنیا تا بهشت امتداد دارد. و شما الآن در بین راه هستید و در صراط هستید. توجه کنید که این راه را منحرف نشوید. مستقیم این راه را تا بهشت ان شاء اللَّه، تا سعادت ان شاء اللَّه. و توجه داشته باشید که شما در آتیه، ان شاء اللَّه در آتیه، مربى مردم هستید؛ و مربى مردم باید خودش منزه باشد، مهذب باشد. توجه داشته باشید که آخوند شغلش بزرگترین شغلها و مسئولیتش بزرگترین مسئولیتهاست. یک شخص روحانى مى تواند یک ملت را نجات بدهد؛ و یک شخص روحانى مىتواند یک ملت را به تباهى بکشد. توجه داشته باشید که مبادا از آن اشخاص بشوید که یک ملت را به تباهى بکشید. از آن اشخاص باشید که یک ملت را به سعادت برسانید؛ یا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند. با ارشاد شما مردم هدایت بشوند. نکند که یکوقت با عمل شما، با قول شما، با رفتار شما، یک اعوجاجى در مردم پیدا بشود؛ یک انحرافى پیدا بشود. این انحراف براى شما ضررش زیاد است. شما ان شاء اللَّه بعد که هر یک، از علماى اعلام شدید، توجه کنید که در خلال تحصیل علم، تقوا تحصیل کنید، مهذب بشوید، اخلاقتان را مهذب کنید، اعمالتان را مهذب کنید. باید بر طبق کتاب و سنت باشد که شما خودتان کتاب و سنت بشوید؛ یعنى کتاب و سنت عملى. روحانى باید طورى باشد که مردم وقتى که او را دیدند به یاد رسول خدا بیفتند. و شما این بار را به دوش گرفتید، و باید این بار را به سلامت به آخر برسانید و مردم را هدایت کنید. خداوند شما و دوستان شما و رفقاى شما، که در آن مدرسه و در سایر مدارس هستند، همه را سلامت و سعادت عنایت کند؛ و همه شما را خداوند از علماى اعلام مهذب که براى خدا قدم برداشتید قرار بدهد ..
صحیفه امام، ج8، ص: 263
تشریفات با حوزه نمیسازد:
نظر من همان است که قبلًا کِراراً گفتهام: من با این تشریفات مخالفم، و براى حوزه علمیه مضر مىدانم. اساسْ اسلام و تحصیل است که با این نحو زیاده رویها منافى است.
صحیفه امام، ج20، ص: 278
طلبه و اندیشه امام
بی تردید حوزههای علمیه پس از سه دهه كه از پیروزی انقلاب مبارك اسلامی و برپایی نظام اسلامی میگذرد بیشترین نیاز را به شناخت انقلاب و نظامی كه سلسله جنبان آن حضرت امام خمینی میباشد و شناخت درست و جامع شخصیت امام و مبانی اندیشه فقهی سیاسی و اجتماعی از یك سو و رویكردهای كلی ایشان در حوزه تفسیر عرفان فلسفه و اخلاق دارند. سیره عملی ایشان نیز دفتر مبارك دیگری است كه باید به روی حوزهها همواره باز بماند. اگر جامعه و نظام رهین رهبری فكری و مبارزاتی حضرت امام میباشد حوزهها و روحانیت دوچندان مرهون آن بزرگ مرد است. اما واقعیت این است كه به رغم تعلق خاطری كه حوزویان از جمله طلاب جوان به حضرت امام خمینی دارند در حوزهها شاهد تلاش سازمان یافته و چشمگیری در شناخت شخصیت جامع و مبانی فكری و سیره عملی ایشان نیستیم. حوزهها و بویژه طلاب خود را در خدمت انقلاب و نظامی میدانند كه براساس مبانی فكری و فقهی حضرت امام «قده» شكل گرفته است اما آیا تناسبی میان نوع و سطح آشنایی آنان با مبانی اندیشه امام و سطح نیازهای كنونی آنان در این زمینه وجود دارد
پیداست شناخت اندیشه جامع امام را نمیتوان با درس توضیح المسائل یا حتی تحریرالوسیله محقق ساخت. كارهایی كه در حوزه برای آشنایی طلاب و فضلا با اندیشههای حضرت امام میشود نوعا فردی و مقطعی و محدود به حتی سلیقهای است. این در حالی است كه در سطح مدیریت كلان حوزه و مدارس و اساتید معظم باید به این مهم توجه شایسته و برنامه ریزی شده گردد. وقتی نظام متمركز آموزشی در سطح مدارس از سوی مدیریت محترم عهده دار برنامه ریزی است باید از همان جایگاه به این مهم توجه كافی گردد و لااقل چنان ساعات و حجم درسی طلاب به واسطه دروس مرسوم متراكم نگردد كه فرصتی برای آشناسازی طلاب با شخصیت علمی و فكری و فقهی حضرت امام «قده» توسط مدیران مدارس و اساتید حوزه باقی نماند. اینك پس از سه دهه آیا پاسخ شایستهای برای این سئوال هست كه چند متن آموزشی موثری برای شناخت مبانی اندیشه امام و زمینههای مختلف تدوین شده است چه میزان استاد در این زمینه وجود دارد كه بتواند طلاب را با مبانی اندیشه و دیدگاههای حضرت امام آشنا كنند مشكل از كجاست و چه ملاحظاتی وجود دارد
اینك فرصتی برای واكاوی علل این نقیصه بزرگ نیست ولی هرچه هست به راستی یك كاستی مشهود در حوزههای علمیه بویژه حوزه مباركه قم است كه بحمدالله ظرفیتها و شایستگیهای بسیاری در خود دارد. آیا به راستی میتوان طلبهای را كه با مبانی فكری و دست كم فقهی حضرت امام آشنا نباشد طلبه «جامع الشرایط» به شمار آورد آیا برای طلاب جوان و به انگیزه شكلگیری درست هویت طلبگی و روحانی آنان الگویی جامعتر و موثرتر و ملموستر و نزدیكتر در دوره معاصر از حضرت امام میتوان ارائه كرد آیا توقع از بزرگان اساتید و فضلای سخت كوش و خوش فكر حوزه برای آشناسازی طلاب جوان و نسلهای تازه وارد در حوزهها با شخصیت علمی و عملی امام «قده» امری دور از دسترس و خواستهای بی مورد است
تردیدی نیست در دورانی كه حوزهها بویژه طلاب عزیز بیش از هر چیز به الگوی جامعی مانند حضرت امام نیازمندند اگر تلاش در خوری برای شناساندن ایشان نشود و به ادعاها و شعارها و حداكثر ابراز احساسات بسنده گردد عالمان و فاضلانی در خور عصر و جامعهای كه در آن به سر میبریم و باید گفت عصر امام خمینی است نمیتوان تربیت كرد. آشنایی با شخصیت جامع و پای بندی به مبانی فكری حضرت امام «قده» ضرورتی انكارناپذیر است كه طلبه «جامع الشرایط» نمیتواند فارغ از آن باشد; این امر را دست كم نگیرید.
روزنامه جمهوری اسلامی 19/09/1386 صفحه حوزه
سيد ضياء مرتضوي
تعريف طلبگي
بر طبق تعالیم اسلام، روحانیت سِمَت و مقامی نیست که در سایه آن روحانیون امتیازات مادی کسب کنند یا حرفهای که نظیر حرفههای دیگر یک دسته آن را پیشه و وسیله امرار معاش خود قرار دهند. روحانیت در اسلام به معنی آراسته بودن به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی دینی و واجبات کفایی است. بی آنکه علم و تقوا سرمایه دنیاطلبی گردد.
ولایت، رهبری، روحانیت، شهید سید محمد حسین بهشتی، ص 139.
زندگینامه حضرت معصومه (سلام الله علیها)
زندگی حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به دو دورة مهم تقسیم میشود : تولد و کودکی در مدینه , حضرت در راه ایران و قم.
تولد و کودکی در مدینه
حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ یکی از بانوان با فضیلت و با شخصیت خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میباشد. پدر بزرگوار او حضرت «موسی بن جعفر» امام هفتم شیعیان میباشد. مادر گرامی حضرت معصومه «نجمه» مادر بزرگوار امام رضا ـ علیه السّلام ـ میباشد. نجمه از بانوان با فضیلت و از اسوههای تقوا و شرافت و از مخدرات کم نظیر تاریخ بشریت است.[1]
درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ آن چه مسلم است این است که زمان تولد آن حضرت پیش از سال یکصد و هفتاد و نه هجری بوده است زیرا بنابر نقل شیخ کلینی در شوال 179 هارون الرشید امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ پدر حضرت معصومه ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به بغداد برد و در آن جا در ماه رجب 183 از دنیا رحلت فرمود.[2] و بنابر مدت عمر حضرت معصومه که از 23 سال کمتر است، نمیتواند بعد از سال 179 باشد چون در آن سالها پدرش در زندان بود. پس تاریخ ولادت آن حضرت به طور دقیق مشخص نیست ولی طبق اسناد به دست آمده ولادت آن حضرت را در مدینه در سال 173 نقل میکنند.[3]
درباره تعداد فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ و این که چند تن از آنها فاطمه نام داشتهاند اختلاف است. شیخ مفید تعداد آنان را سی و هفت تن ذکر کرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر که دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند. فاطمةالکبری و فاطمة الصغری.[4] حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا ـ علیه السّلام ـ از دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ فاضلتر و دارای مقامی شامختر میباشد.
با گذشت ایام، حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ هم دوران خردسالی را پشت سر گذاشت. و در این سالها محل رشد آن حضرت خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت رو به رو ساخت. ولی بیش از ده بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایة تسلی او برادرش امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود که ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نموده. حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ دوری یک ساله فراق برادر را تحمل کرد.
حضرت معصومه در راه ایران و قم
یک سال بعد از رفتن حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ به سرزمین خراسان یعنی در سال 201 هـ حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ خواهر حضرت رضا، برای زیارت برادر از مدینه به مقصد خراسان حرکت کرد یا به موجب نقلی که چندان اعتبار ندارد طبق دعوت برادر رهسپار خراسان شد. چون آن حضرت با همراهانش وارد ساوه شد، بیمار و رنجور بود[5] و میدانست در آن نزدیکی شهری است به نام قم که مردم آن از دوستداران اهل بیت اطهار هستند. از این امر چنین استنباط میشود که آوازه تشیع مردم قم و علاقه شدید ایشان به اهل بیت به مدینه هم رسیده بود.
در هر حال، حضرت پرسید میان ما و قم چند فرسخ فاصله است. گفتند: ده فرسخ و حضرت دستور حرکت به سوی قم را صادر کردند. در اینجا معلوم نیست که آیا مردم قم از آمدن حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ به ساوه اطلاع یافته و به استقبال آن حضرت رفتهاند و با تجلیل و احترام به قم آوردهاند، یا خود او به طرف قم حرکت کرده است. طبق نقل کتاب قم، روایت صحیح و درست این است که چون خبر به آل سعد رسید با هم اتفاق کردند که از او درخواست کنند به قم بیاید. از میان ایشان، موسی بن خزرج بن سعد اشعری بیرون آمد، و چون به شرف ملازمت حضرت فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به در سرای خود فرود آورد.[6] از این نقل معلوم میشود که حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ به طرف قم حرکت کرده بود و موسی بن خزرج در اثنای راه به وی رسیده بوده است.
محل سرای موسی بن خزرج و حجرهای که حضرت معصومه در آن به عبادت میپرداخته اکنون معین و زیارتگاه است. گویا در این سخن اختلافی نباشد که حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ مدت هفده روز در آن محل توقف داشته و پس از آن رحلت فرموده است. بنابر نوشته کتاب قم، بعد از غسل دادن و کفن کردن و نمازگزاردن برجسد مطهر او، موسی بن خزرج آن حضرت را در زمینی در بابلان (همین محل فعلی) نیمه دوّم قرن چهارم که به او تعلق داشت دفن کرد و بر سر تربت او سایهبانی درست کرد.
نویسنده کتاب قم مینویسد:
روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابوبه از محمد بن حسن بن احمد بن الولید و او از راویان دیگر، که چون حضرت فاطمه وفات یافت بعد از غسل و تکفین او را به مقبره بابلان بردند و در کنار سردابی گذاشتند. آل سعد (اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند در این باب که چه کسی سزاوار است در سرداب رود و فاطمه را بر زمین بگذارد و به خاک سپارد که در این هنگام از جانب ریگستان دو سوار که جلو دهان خود را بسته بودند بدان جا آمدند چون به جنازه فاطمه رسیدند، از اسب پیاده شدند و بر او نماز گذارده و در سرداب رفتند و جسد مطهر او را دفن کردند و برهیچ کس معلوم نشد که آن دو سوار که بودند.[7]
بدون هیچ اختلافی سال وفات آن حضرت را یقیناً 201 هـ نقل کردهاند ولی در این که در چه روز و ماهی از این سال بوده اختلاف میباشد که بعضی دهم ربیع الثانی را قوی میدانند.[8]
حضرت معصومه (س) و قم
گویا آوازة تشیع مردم قم در زمان حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ، تا به مدینه رسیده بوده و حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ از وجود این شهر و ارادت و محبت مردم آن، نسبت به خاندان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اطلاع داشته است.
وضع قم از نظر شهری آن طور که یعقوبی نوشته است، دو قسمت بوده که به مجموع این دو قسمت قم میگفتهاند و رودخانه از میان آن دو میگذشته است.[9] امّا بخاطر دفن حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ در این شهر و به واسطه موقعیت ممتاز فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ در میان دیگر امامزادگان، به کلی وضع این شهر تغییر یافت. نخست این که شهر قم به تدریج از شمال شرقی، به جنوب غربی که محل دفن آن حضرت بود کشیده شد، به طوری که حرم فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ که در فاصلهای از شهر قرار داشت امروز در مرکز شهر و در آبادترین قسمت آن واقع است. تأثیر دیگر حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به قم، توجه پادشاهان و امراء و طبقات گوناگون مردم به این شهر و کوچ بسیاری از افراد اطراف برای اقامت در آن است.
دیگر این که، قم دارای جنبة مذهبی مخصوص شد و مرکز روحانیت شیعه قرار گرفت و عدهای از بزرگان علمای شیعه از آن جا برخاستند یا در آن اقامت کردند که امروزه به برکت این بانوی بزرگ، قم به یک مرکز بزرگ علمی، فرهنگی و پژوهشی دنیا تبدیل شده و صدها مدرسه علمی و مراکز تحقیقاتی و کتابخانههای مجهز مشغول فعالیتهای علمی و فرهنگی در حوزه اسلام و تشیع میباشد.[10]
دیگر، مسافرت دهها هزار نفر در هر سال از نواحی ایران و کشورهای دیگر است که وجود حرم مطهر و گنبد طلا و کاشیکاری و گلدستههای زیبا و تاریخی، این شهر را جزء شهرهای توریستی ایران قرار داده که همواره هر سال جهانگردان بسیاری به آن رفت و آمد میکنند.
آری، قم، شهری که از نظر آب و هوا و مناظر زیبای طبیعی در سطح بسیار پایینی قرار دارد و از آب و هوای خشک و گرم کویری برخوردار است و از رونق اقتصادی و زیستی ناچیزی برخوردار بود. به برکت این بانوی بزرگوار به شهری علمی، فرهنگی و اقتصادی تبدیل شد که امروزه از نظر علمی حرف اوّل را در جهان اسلام میزند و از نظر اجتماعی و زیست شهری، به یکی از کلان شهرهای ایران تبدیل شده به طوری که به استانی مستقل تبدیل گردید. و به خاطر هجوم شیفتگان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به این شهر، از رونق اقتصادی پویا و بالایی برخوردار است. خلاصه قم امروزه همچون ستارهای درخشان در آسمان جهان اسلام میدرخشد که این نور برگرفته از نور ولایت و امامت میباشد.
شخصیت و فضایل حضرت معصومه (س)
حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ دارای شخصیتی رفیع و والا مقام میباشد بطوری که ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ از این بانو، با جلالت و تکریم یاد کردهاند و حتی پیش از ولادت آن حضرت، بلکه پیش از ولادت پدر بزرگوارش، نام او بر لسان بعضی از ائمه ـ علیهم السّلام ـ آمده و از مقام والای او سخن گفتهاند که به بعضی از آنها اشاره میشود.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «اَلا اِنَّ قم حَرَمی و حرم وَلدی من بعدی…»[11] بدانید قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زنی از فرزندان من در این شهر در میگذرد که او دختر موسی است…».
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی دیگر پیش از اینکه این فرزند گرانقدر متولد شود از فضیلت زیارت و مدفن او سخن میگوید و شیعیان را به اهمیت آن توجه میدهد و میفرماید «شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون میشود، به نام فاطمه هر کس او را زیارت کند بهشت برای او ثابت میشود…»[12]
همه این بیانات حاکی از شأن و عظمت و فضیلت این بانوی مکرم اسلام میباشد. بیشک این فضایل و خصوصیات اخلاقی این بانوی بزرگ است که او را دارای چنین مقام و منزلتی نموده است چون امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ دارای 37 فرزند بود که در میان آنها این بانوی مکرم است که مثل ستارهای درخشان میدرخشد و در میان فرزندان امام کاظم ـ علیه السّلام ـ بعد از امام رضا ـ علیه السّلام ـ هیچ کدام هم سنگ او نمیباشد. حال به خصوصیات و فضایلی اشاره میکنیم که باعث عظمت و درخشش او در میان دیگر امامزادگان شده است.
شرافت خانوادگی
او ماه تابانی است که از برج امامت طلوع کرده در آغوش امامت تربیت یافته، قنداقه امامت را نیز در دامن خود پرورش داده است زیرا او دختر امام، خواهر امام و عمه امام است. همة نیاکان او مشعلداران امامت، پرچمداران هدایت، اسوههای فضیلت و استوانههای ولایتند. و مادر بزرگوارش از بانوان با فضیلت و از اسوههای تقوی و شرافت و از زنان کم نظیر تاریخ بشریت است.
بدیهی است که تأثیر شخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمیتوان انکار کرد این ویژگی در وجود حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ نیز بروز یافت و از هر دو طرف فضایلی را به ارث برد و میتوان سر برتری آن حضرت بر دیگر فرزندان موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ را در همین نکته یافت. البته این نمیتواند به معنای تأثیر نداشتن تلاش و کوشش آن حضرت در این راه باشد بلکه علاوه بر همة شایستگیهای فردی که در وجود خویش به وجود آورده بود از این عوامل نیز به عنوان مکمل و پشتوانه ترقی و تکامل معنوی اخلاقی و علمی سود میبرد.
عبادت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ
بنا به تصریح قرآن هدف از خلقت انسان چیزی جز عبادت و بندگی خداوند نیست کسانی که به این هدف مهم پی بردند در راه رسیدن به عالیترین مرحله آن سر از پا نمیشناختند.
یکی از عالیترین نمونههای عبادت و بندگی خدا از خاندان ولایت و امامت، کریمه اهل بیت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ میباشد. او با عبادت و شب زندهداری هفده روزهاش در واپسین روزهای عمر شریفش در مدت اقامتش در منزل موسی بن الخزرج، گوشهای از یک عمر عبودیت و خضوع و خشوع آن زاده عبد صالح خدا در برابر ذات پاک الهی است.[13]
محدثه بودن آن حضرت
از ویژگیهای حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ این بود که علوم اسلام و آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آگاهی داشت و آن حضرت از جمله روایت کنندگان حدیث بود و چندین حدیث است که در سند آنها نام حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ به چشم میخورد که علامه بزرگوار امینی در کتاب شریف الغدیر به بعضی از آنها استناد میکند مانند، عن فاطمه بنت علی بن موسی الرضا حدثتنی… «من کنت مولاه فعلی مولاه»[14]. نقل این احادیث حاکی از مقام علمی والای آن بانو میباشد.
لقب معصومه ـ سلام الله علیها ـ
مقام عصمت که عالیترین مقام معنوی و پاکی است، درجاتی دارد، و در وهله اوّل بر دو گونه است: 1. معصوم از خطاء
2. معصوم از گناه.
حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ مانند حضرت زینب ـ علیها السّلام ـ در یکی از درجات عصمتند، گر چه در درجات چهارده معصوم ـ علیهم السّلام ـ نباشد.
روایت شده حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ فرمودند «من زار المعصومة بقم کمن زارنی»[15] کسی که معصومه را در قم زیارت بکند مانند آن است که مرا زیارت کرده است. گرچه شواهد و قرائن در مورد مقام عصمت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ بسیار است، ولی سخن فوق از امام معصوم ـ علیه السّلام ـ شاید اشارهای باشد که حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ دارای مقام عصمت بوده است، ضمناً این سخن بیانگر آن است که: این لقب را حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ به فاطمه کبری ـ سلام الله علیها ـ داده است. و گرنه نام آن حضرت معصومه نمیباشد.
شفاعت گسترده
اعتقاد به شفاعت انبیاء و اولیاء از ضروریات مذهب شیعه است و هیچ تردیدی در آن نیست. و بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که در قرآن کریم از آن به (مقام محمود) تعبیر شده است. همانا دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم شفاعت گستردهای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است. 1. خاتون محشر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ 2. شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ . که بعد از حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ نمیرسد. که امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ در این رابطه میفرماید: «تَدخل بِشفاعتها شیعتنا الجنته باجمعهم»[16]. با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت میشوند.
زیارتنامه مخصوص
یکی از شواهد عظمت استثنایی حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ زیارتنامهای است که به خصوص، حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ در شأن او صادر فرموده است. زیرا بعد از فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ تنها زیارتی که از امام معصوم برای یک زن نقل شده، زیارت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ است و هیچ یک از بانوان خاندان عصمت و طهارت زیارت مخصوص از امام ندارد.
مختار اصلانی
پی نوشتها:
[1] . صدوق، عیون الاخبار، ج 1، ص 14؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 302؛ طبری، امامی، دلائل الامامت، ص 309؛ اثباة الهداة، ج 3، ص 233؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 396.
[2] . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، انتشارات ولی عصر، تهران، 1375، ج 2، کتاب الحجة.
[3] . مستدرک سفینه، شیخ علی نمازی، ج 8، ص 257.
[4] . الاِرشاد، محمد بن نعمان (مفید)، انتشارات، ج 2، ص 242.
[5] . کتاب قم، چاپخانه مجلس، تهران، ص 213.
[6] . همان، ص 213.
[7] . کتاب قم، ص 312.
[8] . تاریخ قم، حسن قمی، چ قم، ص 213؛ بحار الانوار، ج 48، ص 290؛ اعیان الشیعه، چ بیروت، ج 8، ص 391؛ انوار المشعشعین، ج 1، ص 208.
[9] . فتوح البلدان، بلاذری، چ نجف، ص 40.
[10] . علی اصغر فقیهی، تاریخ مذهبی قم، انتشارات زائر، ص 104.
[11] . سفینة البحار، ج 2، ص 276.
[12] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 216.
[13] . قم شناسی و گردشگری، ص 292.
[14] . علامه امینی، الغدیر، ج 1، ص 196.
[15] . ریا حین الشریع، ج 5، ص 35.
[16] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 228.
بسمالله الرحمن الرحیم
انّا لله و انّا الیه راجعون
با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم. فقدان همرزم و همگامی که سابقهی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام میرسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهههای زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کمنظیر او در آن سالها، تکیهگاه مطمئنی برای همهی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار میآید. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهههائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بینالحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسهی خناسانی که در سال های اخیر با شدت و جدیت در پی بهره برداری از این تفاوت های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.
او نمونهی کم نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم شاهی و از رنج دیدگان این راه پر خطر و پر افتخار بود.
سال ها زندان و تحمل شکنجه های ساواکم و مقاومت در برابر این همه و آن گاه مسئولیت های خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگ های درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.
با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی شناسم که تجربه ای مشترک و چنین دراز مدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ ساز به یاد داشته باشم.
اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبهی الهی با پروندهای مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همهی ما مسئولان جمهوری اسلامی است.
غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم .
غفرالله لنا و له
سید علی خامنه ای
۱۹ دیماه ۱۳۹۵
دیدار مردم قم با رهبر انقلاب
همزمان با فرارسیدن سالگرد قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم انقلابی قم، هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم این استان، صبح امروز (یکشنبه) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
رهبر انقلاب، فرمودند:
امروز محافل انگلیسی برای منطقه و ایران اسلامی نقشه میکشند؛ یکی از نقشهها تجزیهی کشورهای منطقه است.
میگویند دوران یک عراق، یک سوریه، یک لیبی و یک یمن گذشته است. اسم ایران را نمیآورند چون از افکار عمومی ایران میترسند.
اینها هم مثل محمدرضا که گفت، میخواهند ایران، ایرانستان شود.
۹۵/۱۰/۱۹
روحیه_انقلابی
ان شاالله همه ما مدعیان انقلابی بودن بتوانیم عامل باشیم.
ای جوانان بیدار باشید!می خواهند شما را از اسلام دور کنن
این مردک می نویسد که اسلام افیون جامعه است، شاید چند تا جوان هم از آنها که غفلت دارند از امور، همین طوری قبول بکنند. بیدار بشوید آقا! ای جوان های ما بیدار بشوید! بدانید نقشه ها چه است برای چه شما را می خواهند دور کنند از اسلام؟ برای چه شما را می خواهند به مکتب های دیگر نزدیک کنند؟ اینها خیر شما را نمی خواهند، اینها می خواهند شما را ببلعند. اسلام نمی گذارد شما را ببلعند، روحانیت اسلام نمی خواهد شما را ببلعند.
صحیفه نور جلد ۳ صفحه ۱۲
بیانات امام خمینی(ره) در مورد تبلیغات اجانب علیه اسلام و روحانیت
مورخ ۱۳۵۷/۰۸/۱۴
شعارهايى كه امام زمان (عجل الله تعالى فرجه ) بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد كرد ، امروز شعارهاى مردم ماست؛ شعارهاى يك كشور و يك دولت است . اين خودش يك گام بسيار بلندى به سوى اهداف امام زمان است .
خورشید سپهر رهبری پیداشد
احیا گر فقه جعفری پیداشد
تبریک به مهدی که به عالم امشب
رخسار اما عسگری پیداشد . . .
میلاد خورشیدعالمتاب یازدهم برمنتظران مبارک
امیرالمومنین امام على عليه السلام:
كُن بِالوَحدَةِ آنَسَ مِنكَ بِقُرَناءِ السَّوءِ.
با تنهايى دمخورتر باش تا با همنشينان بد.
عيون الحكم والمواعظ: ص 391
شهدا نیز مثل ما زندگی را دوست داشتند
اما دیدشون نسبت به زندگی با ما خیلی متفاوت بوده.