« ​درگاه شیطان5 ربیع الاول - وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیهم السلام - سال 117 هجرى قمرى »

 

روز دانشجو و دانشجوي سياسي


با فرارسيدن 16 آذر و روز دانشجو فرصتي دوباره براي بررسي هويت تاريخي و رسالت ملي و ديني دانشجو ، فرا روي ما قرار مي گيرد . ضمن بزرگداشت ياد و خاطره شهيدان دانشجو و تبريک اين روز به همه دانشجويان هميشه سربلند کشورمان ، نوشتار حاضر ابتدا به بررسي تاريخي 16 آذر ، علل ، اهداف و نقش آن در شکل گيري جنبش دانشجويي پرداخته و رسالت اين جنبش را در شرايط کنوني مورد تحليل قرار مي دهد .[1]
شکل گيري روز دانشجو
بعد از كودتاي 28 مرداد 1332، شاه كه در پي شكست كودتاي اول مورخ 25 مرداد 32 از طريق بغداد به رم گريخته بود، در 31 مرداد به تهران بازگشت و در صدد برآمد تا با كمك اربابان انگيسي و آمريكايي خود قدرت را بيش از پيش قبضه كند. از اين رو نخست وزير دولت كودتا سپهبد زاهدي در نامه‏اي به آيزنهاور رييس جمهور وقت آمريكا ضمن اعلام تلاش براي بهبود وضع بين المللي ايران وتجديد مناسبات سياسي ايران و انگليس ، از آمريكا براي آن چه که «نجات ايران از هرج و مرج اقتصادي و مالي» مي‏ناميد تقاضاي كمك فوري كرد.[2] در شهريور همان سال دولت امريكا موافقت خود را با پرداخت مبلغ 23/4 ميليون دلار بابت كمك‏هاي فني سالانه اعلام و همچنين مبلغ 45 ميليون دلار كمك بلاعوض به ايران اعطا كرد.[3]- بعدها معلوم شد که آمريکائيها 5 ميليون دلار از اين مبلغ را بابت دستمزد زاهدي و اطرافيانش در قبال کودتا پرداخته بودند - اگرچه امريكايي‏ها هدف خود را كمك به دولت جديد ايران براي «اعاده ثبات در كشور» و « پيشرفت اقتصادي» عنوان مي كردند اما واقعيت اين بود كه آنها ارسال كمك‏هاي مالي به دولت كودتا را به منظور سازماندهي دوباره ارتش و دستگاه اداري در جهت مقابله با فشار شوروي در مرزهاي شمالي و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را ضروري مي دانستند. و از سوي ديگر تسلط همه جانبه بر ايران و منابع نفتي آن را تعقيب مي نمودند ؛ از اين رو امريكا تنها پس از امضاي قرارداد كنسرسيوم در 28 شهريور 1332 با پرداخت 3/127 ميليون دلار به عنوان وام به ايران موافقت كرد. در اين راستا رژيم شاه نيز تلاش مي کرد با کمک هاي مالي و اطلاعاتي آمريکا (سيا) ، مخالفان را سرکوب و عمر حکومت نامشروع خود را که مورد نفرت عمومي بود ، تداوم بخشد .
درك كودتاي آمريکايي 28 مرداد براي مردم آزاده و مسلمان ايران سنگين بود. ايام عزاداري ماه محرم آن سال (شهريورماه 1332) ، تهران شاهد برپايي تظاهرات گسترده اي است و تظاهركنندگان علي رغم دخالت مأموران شهرباني و واحدهاي لشكر نظامي ضد شورش پايتخت همچنان به اعتراضات خويش ادامه مي دادند . صبح روز عاشورا نيز پلاكاردهايي متضمن شعارهايي دراعتراض به حاكميت پهلوي دوم، همچنين شعارنويسي بر در و ديوار شهر بر ضد رژيم مستبد و خودكامه انجام مي گيرد.[4]
با آغاز سال تحصيلي و بازگشايي دانشگاه ها در مهرماه، بر اثر خيزش هاي مردمي و تحركات دانشجويي، اوضاع سياسي رو به وخامت بيشتر نهاد. دانشجويان با راه اندازي تظاهرات، پخش اعلاميه و تعطيل كلاس هاي درس، آشكارا خشم و نفرت خود را نسبت به ديكتاتوري حاكم ابراز داشتند. اولين تظاهرات يك پارچه مردم عليه رژيم كودتا در روز تاريخ 16 مهر 1332 اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداري از تظاهركنندگان اعتصاب كردند. تظاهرات به قدري سنگين بود كه كودتاچيان وارد معركه شدند و طاق بازار را بر سر بازاريان خراب كردند و دكان‏هاي آنان را به وسيله مزدوران خود غارت كردند.[5] همان روز دانشجويان به برپايي تظاهرات آرام در محيط دانشگاه مبادرت كردند. متعاقب آن، فرمانداري نظامي سراسيمه و وحشت زده چند افسر را به همراه چند دستگاه كاميون پر از سربازان تفنگدار به سوي دانشگاه گسيل داشت. سربازان مسلح در جاي جاي دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه جا را زير نظر قرار دادند. دراين روز نيروهاي نظامي دست به اقدام كم سابقه اي زده و در داخل محيط دانشگاه مبادرت به دستگيري شماري از دانشجويان به اتهام اخلال در امنيت عمومي و برهم زدن نظم، نمودند.آنچه روز شانزدهم مهرماه روي داد، نخستين واكنش همه جانبه دانشگاه و دانشگاهيان (استاد و دانشجو) در برابر دولت كودتا بود.[6]
در 16 آبان سال 32 دولت كودتا به رغم آگاهي از حاكم‌بودن احساسات ضد انگليسي بر افكار عمومي، براي تجديد روابط ايران و انگلستان كه در جريان ملي سازي نفت قطع شده بود، مخفيانه شروع به مذاكرات كرد. و در 14 آذر 32 تصميم دو دولت را مبني بر «مبادله بدون تأخير سفير» اعلام داشت .[7] از همان روز اعلام رسمي تجديد روابط ايران و انگليس كه با وعده ورود قريب الوقوع «دنيس رايت» به عنوان كاردار سفارت انگليس در تهران همراه بود ناآرامي‏ها و تظاهرات پراكنده‏اي در چند نقطه پايتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پيوست و در پس آن عده‏اي از معترضين در دانشگاه و بازار دستيگر شدند.[8] همزمان با بروز اين ناآرامي‏ها، روز 17 آذر براي ورود نيكسون معاون رييس جمهور امريكا به تهران تعيين و اعلام شد.
نيكسون در واقع به ايران مي‏آمد تا تا نتيجه سرمايه گذاري بيست و يك ميليون دلاري را كه سازمان جاسوسي آمريكا، سيا، در راه كودتا و سرنگوني دولت مردمي مصدق هزينه كرده بود، از نزديك مشاهده کرده و نتايج تحولات اخير را كه به تعبير آيزنهاور «پيروزي سياسي اميدبخشي را در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي نموده است» ببيند. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند كه هنگام ورود نيكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و استکبار جهاني نشان دهند.
رژيم شاه براي مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نيكسون نيروهاي نظامي خود را در دانشگاه مستقر كرد؛ روز 15 آذر يكي از دربانان دانشگاه شنيده بود كه تلفني به يكي از افسران گارد دانشگاه دستور مي‏رسد كه « بايد دانشجويي را شقه كرد و جلوي در بزرگ دانشگاه آويخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نيسكون صداها خفه گردد و جنبنده‏اي نجنبد. » رژيم دراقدامي كم سابقه، نيروهاي لشكر دو زرهي را به دانشگاه اعزام كرد .صبح شانزده آذر، دانشجويان هنگام ورود به دانشگاه با درك و شم سياسي خود هوشيارانه سعي داشتند كمترين بهانه اي به دست بهانه جويان ندهند اما جو كاملاً ملتهب بود. ساعت اول بدون حادثه مهمي گذشت و چون بهانه‏اي به دست جلادان نيامد به داخل دانشكده‏ها هجوم مي‏آورند؛ از پزشكي، داروسازي، حقوق و علوم سياسي عده زيادي و حتي استادان را دستگير كردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند.
رئيس وقت دانشگاه تهران براي اينكه جلوي ناآرامي‏ها را بگيرد، كل دانشگاه تهران را تعطيل كرد. حضور نظاميان در صحن دانشكده فني باعث شد كه بين نظاميان و دانشجويان، زد و خورد شود. عده‏اي از سربازان، دانشكده فني را به صورت كامل محاصره كرده بودند تا كسي از ميدان نگريزد. هنگامي كه دانشجويان در حال خروج از دانشكده بودند به يكباره با يورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنيزه مواجه شدند كه بر اثر آن عده اي از دانشجويان مجروح گرديدند. برخي دانشجويان در واکنش به اين اقدام سبعانه نيروي نظامي، به شعار دادن روي آوردند . رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند به كلي غافل گير شدند و در همان لحظه اول عده زيادي هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفي بزرگ نيا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدي شريعت رضوي كه ابتدا هدف قرار گرفته به سختي مجروح شده بود بر زمين مي‏خزيد و ناله مي‏كرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچي حتي يك قدم هم به عقب برنداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده يكي از جانيان گارد شاهنشاهي با رگبار مسلسل سينه او را شكافت.[9]
بدين گونه سه آذرخش شهيد به نام‏هاي شريعت رضوي، قندچي و بزرگ‏نيا سينه شب را مي‏شكافند و جاودانه تاريخ ايران زمين مي‏شوند. شهيد چمران كه خود شاهد اين واقعه بوده در ر ابطه با حادثه 16 آذر مي گويد: « وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم مي بينم، صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مي شنوم. دانشكده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد به راي العين مي بينم.»[10] دانشجو و دانشگاه در آن فضاي سرد و غم انگيز و آكنده از رعب و وحشت، به مسئوليت خود در قبال جامعه و آرمان هاي عدالتخواهانه و استقلال طلبانه مردم خود، به صراحت هرچه تمامتر عمل كردند و ياد آن روز و آن شهيدان، به عنوان روز دانشجو در دفتر تاريخ اين سرزمين براي هميشه ثبت شد. «آن سه تن ماندند تا هر كه را مي آيد بياموزند، هركه را مي رود سفارش كنند، آنها هرگز نمي روند، هميشه خواهند ماند، آنها «شهيد»ند، اين «سه قطره خون» كه بر چهره دانشگاه ما همچنان تازه و گرم است…»[11] درست روز بعد از واقعه 16 آذر و در جو خفقان و وحشت، نيكسون معاون رييس جمهور امريكا به ايران آمد و در همان دانشگاهي كه هنوز به خون دانشجويان بي گناه رنگين بود دكتراي افتخاري حقوق دريافت كرد.
بدين گونه حادثه 16 آذر 1332، بعنوان نماد استکبار ستيزي ، مبارزه با استبداد و عدالت خواهي دانشجويان در تاريخ ايران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم كوشش رژيم و ساواك، در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي سراسر کشور مراسم و تظاهراتي به ياد شهيدان آن روز برپا مي گرديد. 16 -آذر و جنبش دانشجويي
روز 16 آذر 1332 به عنوان مبدأ جنبش دانشجويي ايران ثبت گرديد ؛[12] زيرا قبل از اين تاريخ علي رغم گذشت 19 سال از تاسيس دانشگاه شاهد جرياني مستقل ، مردمي ، خود جوش و فراگير توسط دانشجويان نمي باشيم . در سالهاي اوليه تأسيس دانشگاه تهران (1313ش) در زمان رژيم دست‌نشاندة رضاشاه ، دانشگاه هنوز چهره اي مردمي نداشت ، و بيشتر در اختيار طبقات متوسط به بالاي جامعه بود و عده اي از اين افراد نيز براي تحصيل به خارج اعزام مي شدند . از سال 1320 به بعد ، مصادف با اشغال ايران توسط قواي بيگانه (شهريور 1320) و عزل رضا شاه و روي کار آوردن محمدرضا توسط اشغالگران ، شاهد بازگشت اين فارغ التحصيلان هستيم که مصادر را اشغال مي کنند . اما اين ها ايدئولوژي خاصي دارند ، اول اينکه پايگاه اقتصادي ، اجتماعي آنها پايگاه متوسط به بالاي جامعه است . دوم بورسيه نظام هستند ، سوم اينکه تحت تاثير شرايط تاريخي و فکري عصر خويشند . در اين مقطع فضاي عمومي دانشگاه تحت سيطرة سكولاريسم، آشكارا دين‌ستيز و بيگانه از فرهنگ مذهبي و مردمي است و لذا شاهد يک حرکت خود جوش دانشجويي نمي باشيم . اگر هم جنب و جوشي به چشم مي خورد ، بيشتر تحت تاثير جريانات بيروني است[13] ؛ از يك سو تحت سيطرة گرايش ماركسيستي- استالينيستي تابع دولت شوروي [كه حزب توده نمايندة اصلي آن در سطح جامعه بود] قرار داشت و از طرف ديگر گرايش‌هاي ناسيوناليستي – ليبراليستي متأثر از جبهة ملي بود. البته جريانات مذهبي هم بودند ، اما مذهب هنوز به يک ايدئولوژي غالب تبديل نشده بود ؛ فضاي حاكم بر نيروهاي داراي تمايلات مذهبي بيشتر تحت تأثير گرايش‌هاي روشنفكري تجددزده و التقاطي قرار داشت و از حضور تفكر اسلام فقاهتي و تأثيرپذيري از بينش اصيل مبارزه گراي شيعي خبر چنداني نبود. گرايش ضعيف و در حال شكل‌گيري متمايل به انديشه‌هاي مذهبي در ميان دانشجويان اين دوره فاقد انسجام و بينش تئوريك اصيل بود و عمدتاً حول مبارزه با تبليغات آشكار الحادي ماركسيست‌ها و بهائي‌ها شكل گرفته بود . [14]
در چنين فضايي عوامل مختلفي جريان دانشجويي را تا حدودي دچار ركود و سكون ساخته بود از قبيل ؛ 1. وقوع كودتاي 28 مرداد 2 . شكست نهضت ملي كردن نفت 3 . آشكار شدن وادادگي ، سازش كاري و در موارد بسياري خيانت‌پيشگي رهبران ناسيونال- ليبراليست جبهة ملي و ماركسيست‌هاي دست‌نشاندة حزب توده 4 . در پيش‌گرفتن رويكرد خشن سركوب‌گرانه و خونين رژيم پهلوي دوم عليه مردم. از اين رو خيلي ها ديگر احساس يأس مي کردند و به تدريج زمينه براي يک سلطه تمام عيار و فراگير استکبار جهاني فراهم مي گرديد؛ اما به ناگاه تظاهرات خونين ضدآمريكايي در 16 آذر 1332 چون جرقه‌هايي درخشان ، در آسمان حيات جنبش دانشجويي خودنمايي کرده و به عنوان نقطه عطف و نماد هويت جنبش دانشجويي مبدل مي گردد. هرچند 16 آذر مصداق بارز يک جنبش اجتماعي نبود ، اما علاوه بر ويژگي بارز استبداد ستيزي و مقابله با استکبار جهاني ، خصلت هايي از يک جنبش اجتماعي داشت ؛ اول اينکه در عرصه غير رسمي و مردمي بود ، دوم اينکه در قالب گفتمان غالب مبارزه نمي کرد.[15]
بعد از اين دوران جنبش نوپاي دانشجويي تا سال 1341 به دو دليل با رکود نسبي مواجه گرديد؛ از يکسو حكومت پهلوي متعاقب جنايت 16 آذر ، ساواك را تاسيس كرد و با شدت بخشيدن به اقدامات اطلاعاتي و پليسي تمام اقدامات دانشگاه را تحت كنترل درآورد. به گونه اي كه تا سال 1339 جنبش دانشجويي عملاً به محاق سكوت كشانده شد و فعاليت هاي آن از صدور اعلاميه و اطلاعيه فراتر نرفت . و مهمتر آنکه به خاطر برخي تجربيات پديدآمده از حركت‌هاي جبهة ملي دوم که موجب قطع اميد اغلب دانشجويان از وعده‌ها و شعارهاي ملي‌گرايانه و ليبرالي جبهه ملي و مجموعة ناسيونال – ليبراليسمها شد ، با ركود نسبي مواجه مي گردد. به خصوص كه تدريجاً ماهيت وابستة برخي چهره‌هاي مهم اين جريان و ارتباط دست‌نشاندگي آنها با امپرياليسم آمريكا و سازشكاري با رژيم مستبد پهلوي آشکار مي‌گردد. در سال 1339 با قدرت‏گرفتن كندي در آمريكا و فشار وي بر شاه جهت اجراي برنامه‏هاي آمريكا در ايران - به منظور جلوگيري از گسترش امواج انقلابي در كشورهاي وابسته- فضاي نسبتا آزادي در كشور ايجاد شد. با اين وجود، ضعفهاي گسترده ساختاري، اتخاذ تاكتيك هاي نامناسب و عدم استقلال دانشگاه از جريانات بيروني ازجمله دلايلي بود كه جنبش دانشجويي نتوانست بر صحنه معادلات سياسي اين دوره تاثير چنداني داشته باشد.
در سال 1341 به دنبال مخالفت شديد حضرت امام (ره) با لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي رژيم شاه و درخواست ايشان از علما و مردم مسلمان ايران براي ادامه مبارزه ، در دانشگاه تهران و تبريز تظاهرات وسيعي به حمايت از علماي قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام مي شود.[16] با دستگيري حضرت امام (ره) در 15بامداد خرداد 1342 توسط رژيم و انتقال ايشان از قم به تهران ، شورش عظيمي در تهران و قم برخاست، به گونه اي كه پليس مجبور شد دانشگاه تهران را تعطيل كند.[17] از اين روز که آغاز حركت روحانيت مبارز شيعه به رهبري امام خميني (ره) و با همراهي توده‌هاي مردم و وقوع سركوب خونين 15 خرداد 1342بود ، جنبش دانشجويي ايران ميل بيشتري به سمت مبارزة راديكال و صريح ضدسلطنتي و ضدآمريكايي پيدا كرد. سخنراني هاي حماسي و تاريخي امام (ره) به تدريج فضا را از فضاي روشنفکري نسل اول مي گيرد . مبارزات استکبار ستيزانه و ضد استبدادي دانشجويان با مبارزات ديني و مذهبي مردم پيوند مي خورد . و با ناكامي ايدئولوژي هاي چپ و راست در به حركت درآوردن ساير اقشار جامعه ،ايدئولوژي ديني به عنوان راهكار مناسب مبارزه در ميان جوامع جوان و دانشگاهي مطرح و مورد توجه قرار مي گيرد.
در 13 آبان 1343، رژيم پهلوي حضرت امام (ره) را به خاطر مخالفت با تصويب لايحه كاپيتولاسيون ، دستگير و به تركيه تبعيد كرد و واكنش‌هاي مردمي را سركوب و عده زيادي را به شهادت رساند. اين حوادث تغييرات مهمي را در نگرش و رفتار جنبش دانشجويي برجاي مي گذارد و از سال 1344 به بعد در جهت مقابله با خشونت هاي رژيم ، جوّ سياسي دانشگاه‌ها راديكاليزه مي شود و گروههايي براي مبارزه چريکي به وجود مي آيد به گونه‌اي كه در مقطع زماني 1343 تا اواسط دهة 1350، جنبش دانشجويي اصلي‌ترين پايگاه جذب نيرو و سربازگيري براي جنبش اعتراضات مسلحانة ماركسيستي و مذهبي‌‌هاي داراي انحرافات التقاطي [مجاهدين خلق] گرديد. هرچند به علت خفقان شديد تا سال 1347 و 1348 ، فعاليت‌ها و تشكل‌هاي سياسي علني در محيط دانشگاه‌ها وجود نداشت و تحرك سياسي قابل توجهي در سطح دانشگاه‌ها ديده نمي شود. و دانشجويان مذهبي عمدتاً در هيئت‌ها و انجمن‌هاي ديني، كه مسائل قرآني، اخلاقي و ديني در آن‌ها مطرح بود، با يكديگر ارتباط داشتند.[18]
در چنين فضايي شاهد يک جريان مذهبي هستيم که در آن متفكران ديني نظير مرحوم جلال آل احمد ، دکتر شريعتي و مطهري ، شهيد مفتح، شهيد بهشتي ، مقام معظم رهبري و… ديدگاههاي خود را مطرح مي کنند و به تدريج صبغه جريانات دانشجويي کشور بيشتر مذهبي مي شود . با گسترش انديشه‌هاي اسلامي در قالب و بياني نو و سرشار از پيام‌هاي مبارزه‌جويانه ، جبهة ملي ، ناسيوناليسم و باستان‌گرايي رژيم پهلوي به حاشيه رانده شدند و از نفوذ حزب توده به شدت كاسته شد.[19] از اين مقطع به بعد هرچه به انقلاب اسلامي نزديک تر مي شويم گفتمان غالب جنبش دانشجويي صبغه مذهبي و مردمي بيشتري به خود مي گيرد و دانشگاه از نقشي تعيين کننده تر در مبارزه با استبداد و استکبار برخوردار مي گردد تا اينکه در 22 بهمن 1357 براي اولين بار در تاريخ معاصر ايران،اعتراضات خروشان عدالت‌طلبانة دانشجويي به درياي پرعظمت مبارزات انقلابي مردمي گره مي خورد و تحت رهبري حضرت امام (ره) به پيروزي مي رسد و با به ثمر نشاندن خون دانشجويان شهيد و هزاران مسلمان آزادي خواه ،سرفصل تازه‌اي را در حيات جنبش دانشجويي ايران مي گشايد. جنبش دانشجويي و جمهوري اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي علي رغم تغيير شرايط، نه تنها مسئوليت دانشجو و دانشگاه خاتمه نيافت، بلكه با توجه به مقتضيات و نيازهاي زمانه و افزايش و پيچيدگي دشمني هايي كه از داخل و خارج متوجه مردم و كشور است، بيشتر هم شد ؛ جنبش اصيل دانشجويي پس از فروريختن نظام ديكتاتوري پهلوي و برقراري نظام مقدس جمهوري اسلامي، به تعقيب آرمانهاي بلند خويش در مبارزه با استکبار و عدالت طلبي پرداخت و در 13 آبان 1358 كانون فتنه استكبار را نشانه مي رود و با تسخير لانه جاسوسي و پايين آوردن پرچم امريكا، شمارش معكوس مرگ يك ابرقدرت را در سطح جهان فرياد مي کند . در شرايط پيش آمده پس از انقلاب ، پاسداري از نظام نوپاي اسلامي ، تلاش براي آباداني و پيشرفت بخش هاي مختلف کشور و مقابله با توطئه هاي گوناگون استکبار جهاني و ايادي داخلي آن ، از افتخارات ارزشمند جنبش دانشجويي محسوب مي گردد ؛ آن روز « مهمترين‌ آرمان‌ دانشجويي‌ حفظ‌ سرزمين‌ بود. بهترين‌ دانشجويان‌ ما در هويزه‌ زير تانك‌ها له‌ شدند. بسياري دانشجويان به‌ دورترين نقاط كشور براي‌ سازندگي‌ و رفع‌ محروميت‌ رفتند و فدا شدند؟ در كردستان‌ چقدر جوان‌هاي‌ ما آب‌ كشيدند، راه‌ كشيدند، محروميت‌زدايي‌ كردند و در راه‌ بسط‌ عدالت‌ تلاش‌ كردند و بعد هم‌ شهيد شدند؟ »[20]
در حقيقت جنبش دانشجويي که تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل اينکه بيشترين‌ عمر خود را صرف‌ « تقابل » و مبارزه با نظام‌ سياسي‌ و ايجاد انقلاب‌ نموده بود ، بعد از پيروزي انقلاب خود را برخوردار از نظامي اسلامي ، مستقل ، مردمي ، عدالتخواه و استکبار ستيز و خادم مردم مي بيند ؛ از اين رو با تغيير شرايط وارد عرصه‌ « تعامل» با نظام و مشاركت‌ سياسي‌ مي شود .[21] هرچند متاسفانه‌ برخي جريانات وابسته يا گروههايي که تامين منافع خود را با استقلال کشور و جنبش دانشجويي و تحقق عدالت در تضاد مي بيينند ؛ با ايجاد فضايي مسموم تلاش مي کنند تا جنبش دانشجويي را به تقابل با نظام اسلامي بکشانند ، به تعبير دکتر احمدي نژاد ؛ « سعي‌ مي‌كنند اين‌ ويژگي‌ را به‌ محيط‌ دانشگاه‌ تحميل‌ كنند كه‌ ما به‌ گروهي‌ مي گوييم‌ جنبش‌ دانشجويي‌ كه‌ ضدنظام‌ است. اين‌ تعريف‌ غلط‌ است. كي‌ چنين‌ چيزي‌ را گفته؟ و كي‌ گفته‌ حالا چون‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ تثبيت‌ شده‌ ديگر دانشجو هيچ‌ نقش‌ پيشتازي‌ ندارد. من‌ عرض‌ كردم‌ عدالت‌ خواهي‌ و استكبار ستيزي. امروز بايد توجه‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ اصلاً‌ حفظ‌ استقلال‌ و دست‌ يابي‌ به‌ استقلال‌ نهايي‌ و حقيقي‌ جز با محو نظام‌ سلطه‌ امكان‌پذير نيست. چون‌ نظام‌ سلطه‌ ماهيتش‌ به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ نوع‌ استقلالي‌ را نمي پذيرد. هيچ‌ نوع‌ نظام‌ مردمي‌ حقيقي‌ را نمي‌ پذيرد… خوب‌ ما اگر آزادي‌ حقيقي‌ مي‌ خواهيم، آزادي‌ حقيقي‌ در يك‌ مبارزه‌ مستمر است. اگر مردم‌ سالاري‌ مي‌ خواهيم‌ لازمه‌اش‌ عدالت‌طلبي‌ است. عدالت‌ اگر نباشد اصلاً‌ مردم‌ سالاري‌ حرف‌ مفت‌ است. ازبين‌ خواهد رفت. امروز در كجاي‌ دنيا مردم‌سالاري‌ داريم؟ شبكه‌هاي‌ رسانه‌اي‌ متكي‌ به‌ باندها و احزاب‌ قدرت‌ و ثروت، همة‌ حكومت‌ها را در دنيا تخته‌ كرده‌اند. يك‌ نظام‌ مردمي‌ حقيقي‌ هست، خودشان‌ هم‌ اقرار مي‌كنند. اين‌ را حتي‌ دوست‌ و دشمن‌ ولو با كينه‌ و با بغض‌ مي‌گويند؛ بالاخره‌ اين‌ نظام‌ پايگاه‌هايش‌ مردمي‌ است. امروز مهمترين‌ رسالت‌ جنبش‌ دانشجويي‌ عدالت‌خواهي‌ است… و اتفاقاً‌ در اينجا زمينه‌ براي‌ پيشتازي، نوآفريني‌ و ابتكار بسيار زياد است. و غير از دانشجو هم‌ نمي‌تواند. همان‌ طور كه‌ ديديم‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ به‌ اعتقاد من‌ قوي‌ترين‌ و عميق‌ترين‌ خطابشان‌ را خطاب‌ به‌ حركت‌ و جنبش‌ دانشجويي‌ ابراز فرمودند با محوريت‌ عدالت‌ خواهي.»[22]
هويت و گفتمان جنبش دانشجويي پيش از آنكه دشمني يا دوستي با نظام هاي سياسي باشد، در هر حال، عدالتخواهي است. اگر دأب و دغدغه نظام عدالت و عدالتخواهي نبود، بايد به آن اعتراض كند، و درگير شود و اگر مانند نظام برآمده از انقلاب اسلامي، عدالت بود بايد به حمايت از آن برخيزد. بهترين صورت اين كمك مي تواند، نقد و طرح صحيح مسائل و مطالبه آگاهانه و منطقي نيازهاي مردم و آرمان هاي جامعه باشد و صدالبته «مطالبه كردن با دشمني كردن فرق دارد» و اين توقعي است كه مردم انقلابي ايران از همه اقشار به ويژه دانشجويان به عنوان قشري تحصيلكرده، فعال و زمان شناس دارد:«من بارها گفته ام كه از آن روزي بايد ترسيد كه جوان ما، دانشجوي ما، در دانشگاه انگيزه طرح مسئله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه ي ملت ما بايد اين باشد كه اين روحيه مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمينه هاي گوناگون را در نسل جوان كشورمان -بخصوص جوان علمي- گسترش دهيم. (رهبر فرزانه انقلاب، 18/7/1368)
جنبش دانشجويي ايران بر خلاف ساير جنبش هاي دانشجويي سه آرمان مهم دارد ؛ استقلال طلبي ، استکبار ستيزي و عدالت خواهي و تحقق اين آرمانهاي مقدس جز با « آگاهي از راه و آگاهي از دشمن »[23] امکان پذير نيست . در غير اين صورت همانگونه که تجربه هاي مکرر تاريخي نشان داده ، جنش از اهداف و آرمانهاي خويش منحرف و ابزاري براي استکبار جهاني و جريانات سياسي قدرت طلب مبدل مي گردد . هرگاه جنبش دانشجويي به جناح‌هاي سياسي بپيوندد، از هويت واقعي و تاريخي خود، كه حمايت از مردم بوده است، فاصله مي گيرد. از اين رو دانشجو لازم است «سياسي‏» بوده و از بينش و تحليل سياسي قوي و مشارکت سياسي سازنده برخوردار باشد ؛ ولي از «سياست‏بازي‏» و افتادن در دام جنجال هاي سياسي و جناحي بپرهيزد . چنانکه يكي از شاخصه‌هاي بارز 16 آذر1332، تشخيص و تحليل درست و ايفاي نقش صحيح جريان دانشجويي در راستاي مصالح ملي در آن برهه از زمان بود. در شرايط کنوني نيز دانشجو با سرلوحه قرار دادن آرمانهاي اسلامي و ملي خويش، وظيفه دانش پژوهي، تعمق، نو آوري علمي و تلاش در جهت اعتلاي اقتصادي و فرهنگي كشور را هرگز از منظر خويش دور نخواهد ساخت . مقام معظم رهيري در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد مي فرمايد : « در پايان فقط چند توصيه به دانشجويان عزيز بكنم: در محيط دانشگاه، محيط دانشجوئي، نقد منصفانه و متقابلاً نقدپذيري‏متواضعانه هر دو لازم است. جوان، آن هم دانشجو، در محيط علمي بايد ذهنش و زبانش باز باشد؛ نقد كند؛ البته منصفانه باشد. نقد را با عيبجوئي و با عصبانيت و با بهانه‏گيري نبايد اشتباه كرد؛ اما نقادي بايد كرد. در عين حال نقدپذير هم بايد بود. ديگران هم اگر از ما به عنوان دانشجو، به عنوان تشكل دانشجوئي نقد كردند، بپذيريم؛ يعني تحمل كنيم؛ بپذيريم به معناي تحمل كردن است. يك توصيه‏ي ديگر: در محيط دانشگاه، تحمل و مداراي سياسي لازم است. تشكلهاي دانشجوئي نسبت به هم مداراي سياسي داشته باشند؛ تحمل سياسي داشته باشند. درگير كردن مجموعه‏هاي دانشجوئي با هم، نقشه‏ي خطرناكي است كه كشيده شده است؛ اين نقشه را كشيده‏اند. بايد مراقب باشيد. مي خواهند تشكلهاي دانشجوئي را به جان هم بيندازند. ما همين اواخر شاهد بوديم كه در چندتا دانشگاه داشتند اين كار را ميكردند. البته دانشجويان عاقل و با شعور و بلوغِ سياسي نگذاشتند اين اتفاق بيفتد. اما نقشه اين است. راه مواجهه‏اش هم همين است كه مجموعه‏هاي دانشجوئي، افراد دانشجوئي و تشكلهاي دانشجوئي، حالت مدارا و تحمل داشته باشند. يك توصيه‏ي ديگر، مسأله‏ي حفظ اصول وروحيه‏ي آرمانگرايي است. شما محافظه‏كار نشويد. ممكن است گذشت سن، بعضي‏ها را محافظه‏كار كند؛ اما موتور حركت، جواني است. جوان ما نبايد محافظه‏كار شود. جوان بايد آرمانگرا باشد. از آرمانها كوتاه نيائيد. آرمانها را بخواهيد، قله‏ها را بطلبيد، تا يقين بكنيم كه به نيمه راه لااقل خواهيم رسيد. البته اگر قله را بطلبيد، بنده يقين ميكنم به خود قله هم خواهيد رسيد. روحيه‏ي آرمانگرايي را كه از جمله‏ي مصاديق روحيه‏ي آرمانگرايي، تمسك به اصول و مباني فكري است، از دست ندهيد. توصيه‏ي بعدي، مسأله‏ي خودسازي اعتقادي و علمي؛ و اعتقادي و عملي است، كه بعضي از دانشجويان عزيز هم اينجا تذكر دادند. «عليكم انفسكم»؛ آن نگاه اسلام به انسان در خطاب فردي را هميشه در نظر داشته باشيد. خودتان را حفظ كنيد؛ «عليكم انفسكم». جاده‏اي كه انسان را به خدا و نورانيت ميرساند، جاده‏ي ترك محرمات و بجا آوردن واجبات است. واجبات را اهميت بدهيد، گناهان را پرهيز كنيد؛ تهذيب يعني اين. چون دلهاي شما جوان است، نوراني است، آلودگي بحمداللَّه در دلها و روحهاي شما نيست، خداي متعال كمك خواهد كرد؛ تفضل خواهد كرد. توصيه‏ي بعدي، مسأله‏ درس خواندن و پرداختن علمي است. حقيقتاً درس بخوانيد. حقيقتاً بايد در محيطهاي دانشجوئي، جستجوي دانش باشد. آدم مي‏بيند در بعضي از ميحطهاي دانشجوئي، دانشجو به معناي واقعي دانش، جو نيست؛ يعني در جست و جوي دانش نيست؛ يك چيز حفظي و سر هم بندي است؛ نگذاريد اين جوري شود. حقيقتاً جوينده‏ دانش باشيد و دانش را فقط خواندنِ متن و فراگرفتن متون ندانيد. الان در جمع اساتيد، قبل از اينجا، مطرح مي‏كردم؛ دانشجو بايستي پرسشگر، متعمق، اِشكال كننده‏ به استاد، جستجوكننده‏ از زوايا و گوشه كنارهاي بحث علمي بار بيايد.»[24]
آري، امروز روزگار ديگري است ولي رسالت دانشجو همچنان ادامه دارد و انتظارات از دانشگاه و دانشجو كماكان باقي است. به بيان رهبر فرزانه انقلاب: «آن چيزي كه ما از محيط دانشجويي مان انتظار داريم، پيشرفت علم، پيشرفت انديشه سياسي، عمق انديشه ديني و ايمان ديني، عمق معرفت ديني و روشن بيني ديني، دست يافتن به قلمروهاي جديد؛ هم در زمينه علم، هم در زمينه سياست، هم در زمينه معرفت ديني در محيط دانشجويي است؛ البته به كمك راهنمايان هر بخشي. شما براي كار علمي بايد استاد داشته باشيد، براي كار معرفت ديني بايد استاد داشته باشيد، براي كار سياست هم همينجور است. كار را شما مي كنيد؛ او راهنمايي مي كند. دانشگاه ما و محيط دانشجويي ما بايستي در همه اين عرصه ها پيشرفت هاي حقيقي و چشمگيري كند و اين پيشرفت ها را ان شاءالله خواهد كرد.»[25] بسمه تعالي
دانشجوي سياسي[26] پيشگفتار
مشاركت‌ سياسي‌ يکي از مهمترين‌ و اساسي‌ترين‌ مطالبات دانشجويي کشور است؛ و مقام معظم رهبري همواره بر ضرورت فعاليت سياسي دانشجويان و شرکت فعال و مثبت آنان در مباحث سياسي تاکيد دارند . بر اين اساس«تبيين دقيق سياسي بودن دانشجو ، ضرورت و ويژگي ها و حدود آن در نظام اسلامي» ، موضوع اصلي نوشتار حاضر مي باشد . که در اين زمينه تلاش مي شود از مباحثي پيرامون چيستي مشارکت سياسي و عوامل و سطوح مختلف آن ، زندگي سياسي دانشجويان و عوامل و زمينه هاي موثر برآن ، کارکردها و نقش دانشگاه و دانشجو ، آموزه هاي اسلامي پيرامون ضرورت و چگونگي مشارکت سياسي و … استفاده شود. يکم. تبيين سياسي بودن دانشجو
دانشجوي سياسي مطلوب در نظام اسلامي ، به کسي اطلاق مي شود که در دانشگاه به درجه بالايي از بينش و درک سياسي رسيده و در قبال سرنوشت خود ، جامعه ومسائل سياسي حساسيت لازم را داشته باشد. سياسى بودن دانشجو بدين معناست كه يك دانشجوي متعهد تنها نبايد در محور مسائل فردى وشخصي خود متمركز باشد. واز رويدادهاي جامعه وجهان غافل گرديده ونسبت به آن بي تفاوت باشد. بلكه بايد با اصول و مبانى منطقي ومعقول به تحليل حوادث و رويدادهاى جهانى و داخلى بپردازد و موضع مناسب و قاطع اتخاذ نموده و حساسيت لازم را دارا باشد. آنگونه که حضرت امام (ره) ، همواره از دانشجويان و دانشگاهيان انتظار داشتند كه همچون ناظرى بصير و آگاه، هوشمندانه و متعهدانه عملكردها و تصميم‏گيرى‏ها را مد نظر گيرند و با نقادى دلسوزانه خطا و لغزش احتمالى را گوشزد نمايند و همچون مشاوران و كارشناسانى امين، مساعدت خويش را از دست‏اندركاران و مجريان امور دريغ نكنند . همچنين در رخدادها و مراحل حساس و تعيين‏كننده‏اى همچون انتخابات، همراه با ديگر بازوان فكرى جامعه، با ارائه ملاك‏ها و معيارهاي صحيح ، مردم را براى مشاركت و حضور مؤثر در سرنوشت‏خويش مدد رسانند و در جهت‏گيرى‏ها و خلق بسترهاى اجتماعى – فرهنگى تسهيل‏كننده راه تحكيم مقاومت ملى و انقلابى در برابر جهان‏خواران، امت اسلام را حامى و هادى باشند و به مدد قدرت فنى و دانش خويش در تشخيص و افشاى ترفندهاى دشمنان، لحظه‏اى درنگ به خود راه ندهند .[27] حضرت آيه الله خامنه‏اى نيز تصريح مي نمايند: «مسئوليت‏بزرگ دانشجويان بسيجى تحليل درست، بررسى كارشناسانه و ريشه‏يابى مسائل اساسى كشور و جهان اسلام و حضور هوشيارانه، بانشاط و فعال در صحنه است.» [28]
مشارکت سياسي
مهمترين‌ و اساسي‌ترين‌ خواست‌ دانشجوي سياسي، مشاركت‌ سياسي‌ است ؛ مشارکت سياسي (Political Participation) ، در اصطلاح سياسي، به معناي تلاش شهروندان ، براي انتخاب رهبران خويش ، شرکت موثر در فعاليت ها و امور اجتماعي و سياسي و تاثير گذاشتن بر صورتبندي و هدايت سياست دولت ، مي باشد. [29] در واقع مشارکت سياسي ، مجموعه اي از فعاليت ها و اعمالي است که شهروندان به وسيله آن ، در جست و جوي نفوذ يا حمايت از حکومت و سياست خاصي هستند.[30] افراد يك جامعه به سه گونه مختلف با نظام سياسي رابطه دارند ؛ 1. بعضى صرفا به سائغه حمايت و حفاظت از دولت عمل نموده رفتار خود را بر اساس نيازها و تقاضاهاى حكومت تنظيم مى كنند و در واقع مشاركت حمايتى (Support participation ) دارند؛ 2 . برخى در تلاش براى اصلاح يا تغيير نظام يا حداقل تصميم و جهت نظام حكومتى هستند؛ 3 . و برخى ديگر نيز، بر خلاف دو گروه فوق، مواضع انفعالى(Passive)و يا بى طرفانه دارند. بعضى از نويسندگان سه نوع رفتار سياسى فوق را به دو دسته عام مشاركت فعال و مشاركت انفعالى تقسيم كرده اند.[31]
سطوح مشارکت سياسي
مشارکت سياسي شهروندان ، مفهومي داراي سلسله مراتب است ؛ از سطوح متعددي تشکيل شده و تعيين کننده ميزان شدت و ضعف مشاركت‏سياسى افراد مي باشد .[32] در يک جمع بندي مهمترين اين سطوح عبارتند از: 1 . راى دادن و شركت در گزينش و انتخاب مسؤولين سياسى و اجتماعى؛ 2 آزادى بيان و شركت در تشكل‏هاى فعال سياسى و نقد و ارزيابى عملكرد نهادها، مسؤولين و ساختار حكومتى ؛ 3 . نامزد شدن جهت پست‏ها و كرسى‏هاى سياسى و فعاليت آزاد انتخاباتى ؛ 4 . دخالت و مشاركت در تغييرات و اصلاحات درون‏ساختارى ؛ 5 . اقدام و عمل براى تغييرات بنيادين نهادها و ساختارهاى نظام حكومتى .
از آن‏جا كه ميزان تحقق سطح پنجم مشاركت‏سياسى در مقايسه با سطوح ديگر بسيار اندك مى‏باشد و معمولا مشاركت‏سياسى، دخالت‏ها، فعاليت‏ها و مشاركت‏هاى درون ساختار و نظام سياسى است، لذا واژه «مشاركت‏سياسى‏» غالبا در يكى از چهار سطح نخست مشاركت‏به‏كار مى‏رود .[33]
عوامل مشارکت سياسي
عوامل متفاوتى در ميزان مشاركت‏سياسى افراد و جوامع مختلف، تاثير گذار مي باشند.[34] بر اساس مدارک و شواهد فراوان ، مشارکت سياسي در تمام سطوح ، بر طبق پايگاه اجتماعي- اقتصادي ، تحصيلات ، شغل ، جنسيت ، سن ، مذهب ، قوميت ، ناحيه و محل سکونت ، شخصيت و محيط سياسي يا زمينه اي که در آن مشارکت صورت مي گيرد ، فرق مي کند.[35] اين عوامل معمولا در محورهايى نظير وضعيت اقتصادى، سيستم سياسى، فرهنگ سياسى، آداب و رسوم و باورهاى دينى و مذهبى جمع بندى مى‏گردد.[36]
دانشجويان و سياست
بررسي رابطه دانشجويان با سياست و شناسايي عوامل و زمينه هاي موثر بر آن ، از ابعاد مختلف قابل تحليل و ارزيابي است ؛ از ديدگاه ماركوزه،‌ هابرماس. فوكو ، دانشجويان داراي سه ويژگي و خصيصه اصلي هستند كه مي‌توانند پتانسيل و ظرفيت جنبش‌هاي اجتماعي جديد باشند:1. خصيصة سنتي؛ دانشجويان جوان هستند و جواني براي خود ويژگي‌هايي دارد. عمده‌ترين ويژگي جواني اين است كه جواني سن هيجان‌ها و انرژي‌هاي متراكم است كه مي‌خواهند اين انرژي متراكم و هيجان انباشته را در جايي تخليه كند و لذا سن دانشجويي سن مقتضي تحرك و حركت‌هاي انقلابي است.2. ويژگي معرفتي؛ چون دانشجو با معرفت‌ها و اطلاعات تازه سر و كار دارد و از لحاظ روشي نيز متُد انتقادي و تحليلي را دنبال مي‌كند،‌ لذا به وضع موجود رضايت نمي‌دهد و با آن درگير است. پرسشگر و انتقادگر است و اين ويژگي باعث مي‌شود كه دانشجو به عنوان محور اصلي تحركات اجتماعي شناخته شود. 3. دانشجو محافظه‌كار نيست؛ كساني مثل ماركوزه و ديگران مي‌گفتند كه طبقات اجتماعي به علت وابستگي به كار، شغل و درآمد، محافظه‌كاراند اما دانشجو چون كار و اشتغال ندارد، محافظه‌كار نيست؛ آرمان‌خواه است؛ و در راه آرمانش هزينه مي‌كند و به هزينه كردن،‌ راحت‌ رو مي‌آورد.[37]
از نظر اقتصادي و اجتماعي ، دانشجويان در جوامع معاصر گروههاي حاشيه نشيني هستند که در طي دوران دانشجويي جايگاهي در درون شيوه توليد و متن روابط اقتصادي جامعه ندارند و به عنوان نيروي کار فوق العاده آينده از منابع بخش عمومي يا بخش خصوصي ارتزاق مي کنند . از منظر اجتماعي ويژگي هاي زندگي دانشجويي عبارتند از: دور افتادگي از خانواده ، احساس گسيختگي و آزادي در انتخاب راه زندگي ، زندگي دسته جمعي در خوابگاهها ، زندگي نامطلوب جنسي و تراکم انرژي جنسي- حياتي ، دور افتادگي از متن واقعي زندگي اجتماعي[38] . چنين شرايطي در کنار بهره مندي از سن جواني توام با شور و هيجان و تحرک ، وارد شدن در جرگه روشنفکري به دليل آغاز به تحصيلات عالي و آشنايي نزديک و نسبتاً نظام مند با مسائل اجتماعي و سياسي ، بهره مند بودن از فرصت تحليل هاي دسته جمعي خوابگاهي پيرامون شرايط اجتماعي و سياسي داخلي و جهاني و…، جنبش هاي دانشجويي را در وضعيتي قرار مي دهد که اغلب خصلتي آرمانگرايانه پيدا مي کنند.[39] اساساً نوع زيست دانشجويي به گونه اي است که زمينه اي مساعد براي پيدايش جنبش هاي اجتماعي ضد سنتي ، عدالت خواهانه و آرمانگرايانه ، پديد مي آورد .[40] در حقيقت تجمعِ بخشى از نيروهاى آگاه جامعه كه از سطح تحصيلى نسبتا بالا و روحيه كنكاش و بررسى علمى برخوردارند، وضعيت‏سياسى، اقتصادى، فرهنگى و روند مناسبات اجتماعى را در معرض نقادى دانشجو و دانشگاه قرار مى‏دهد . ذهن نقّاد و حسّاس دانشجو، وى را به تفكر و تامّل نسبت‏به مشكلات جامعه مى‏كشاند؛ به اين معنى كه ميزان مشكلات موجود در جامعه بر ميزان شدت و يا كاهش انتقادها و اعتراض‏ها و فعاليت‏سياسى دانشجويان تاثير دارد . هر چه مشكلات اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى بيشتر باشد، ميزان اعتراض‏ها و انتقادهاى دانشجويان نيز بيشتر و راديكال‏تر خواهد بود و بر عكس، چنانچه ميزان مشكلات بزرگ در جامعه كمتر باشد، جنبش‏هاى دانشجويى نيز اصلاحات و انتقادهاى محدودترى را خواهند داشت .[41]
از منظر فرهنگي و سياسي نيز در جوامعي که نظام ارزشي ، اجتماعي و سياسي آنان آميختگي تنگاتنگي با دين و آموزه هاي ديني داشته باشد ، و دخالت در سياست را از وظايف فردي و اجتماعي بداند و نظام حاکم نيز بر مشارکت و حساسيت دانشجويان در امور سياسي تاکيد داشته و زمينه هاي مناسب را فراهم آورد ؛ دانشجويان انگيزه بيشتر و جدي تري در قبال تحولات سياسي داشته و بر ارتقاي کمي و کيفي مشارکت سياسي آنان به شدت تاثير گذار مي باشد.
دوم . ضرورت سياسي بودن دانشجو
در مورد سياسى بودن دانشجو و اين که آيا لازم است دانشجو علاوه بر فعاليت هاي علمي و پژوهشي خويش ، مشارکت سياسي داشته باشد ؛ سه تفكر وجود دارد:
1 . عده‏اى مخالف سياسى بودن دانشجو و هرگونه فعاليت سياسي او هستند . و به فرموده مقام‌ معظم‌ رهبري‌ :«در محيط‌ دانشگاه، بعضي‌ها حوصله‌ حركت‌ ندارند؛ مي‌گويند بگذار كارهاي‌ را بكنيم، درسمان‌ را بخوانيم، زودتر اين‌ ورق‌ پاره‌ را بگيريم‌ و مثلاً‌ دنبال‌ كاري‌ برويم… اينها مشمول… بيداري، خيزش‌ و حركتي‌ كه‌ عنوان‌ دانشجويي‌ دارد نيستند.» [42]
2. برخي دانشجوى سياسى پيرو و کاملاً فاقد درک و بينش سياسي را مى‏خواهند تا به عنوان ابزارى افكار آنها را در سطح دانشگاه تبليغ كند و به اصطلاح به عنوان «توپخانه ومهمات سياسي »[43] عمل نمايد. ترويج کنندگان چنين تفکري عموماً جريان هاي سياسي ، احزاب و باندهايي هستند که تنها در صدد کسب قدرت ، به هر وسيله بوده و با استفاده از جايگاه مهم دانشگاه و موقعيت حساس دانشجويان ، اهداف نامشروع و غيرقانوني خود را حتي با ناديده گرفتن امنيت ومنافع ملي ، در جهت تضعيف نظام اسلامي و مردمي کشورمان تعقيب مي نمايند.
3 . دسته سوم با رويکردي واقع بينانه به جايگاه دانشگاه و دانشجو و نقش مهم آن در ساختارهاي اساسي کشور ، بر ارتقاي سطح بينش و تحليل سياسي دانشجويان ، حفظ استقلال و مشارکت سياسي مناسب با نقش و کارکردهاي دانشجويي ، تاکيد و اهتمام دارند. مهمترين دلايل
در يک جمع بندي مهمترين دلايل ضرورت سياسي بودن و لزوم مشارکت سياسي دانشجو عبارتند از:
يکم. آموزه هاي اسلامي
در نگاه دينى و با مراجعه به نصوص و مبانى اسلامى، مشاركت سياسى و حساسيت به امور جامعه ، به عنوان يک حق ، وظيفه و تکليف همگاني ، مورد اهتمام آموزه هاي ديني مبين اسلام مي باشد كه در آموزه هاي متعددي نظير مقام خليفه الهي انسان ، بيعت با حاکم ، امر به معروف و نهى از منكر ، عنصر مشورت، پاسخگوئي واليان و حاكمان به مردم و نظارت بر قدرت سياسي و … ، تبيين گرديده است.[44] بر اساس جهان بيني اسلامي و آيه شريفه « اِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرضِ خَليِفَه»[45] ؛ انسان ، جانشين خدا در زمين و موجودي آزاد و خود مختار است؛ و اين آزادي و اختيار آن گاه که با آگاهي و قدرت قرين گردد ، مسئوليت را به بار مي آورد. از اين منظر انسان در برابر خدا ، خود ، انسان هاي ديگر و طبيعت مسئول است. شهيد صدر در تفسير آيه فوق مي نويسد : «خلافت انسان درقرآن، در حقيقت شالوده حكومت انسان بر هستى است و حكومت ميان مردم، همه از ريشه همان خلافت سرچشمه مى‏گيرد… حق حاكميت‏ملى نيز به عنوان خليفه الله بودن انسان‏ها مى تواند مشروع و قانونى باشد.»[46] اين مسئوليت از سويي سبب مي شود که انسان در قبال سرنوشت ، کمال و سعادت خويش احساس وظيفه کند و از سويي ديگر چون به تعامل و تاثير و تاثّر خود با اجتماع واقف است خود را نسبت به اجتماع مسئول بداند. پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد:« اَلَا کُلُّکُم رَاعٌ وَ کُلُّکُم مَسئُولٌ عَن رَعيتِه ؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به يکديگر مسئول هستيد .» علامه محمد تقى جعفرى، آموزه دينى شورا و مشورت را نشانه جايگاه خاص مردم در تعيين سرنوشت‏شان مي داند.[47] برخي مفسرين نيز، نقش اراده و اختيار انسان در تعيين سرنوشت‏سياسى خويش را فراتر از بحث‏شورا، به كليه مباحث اجتماعى قرآن و فقه سياسى تسرّى مى‏دهند.[48]
از سوي ديگر ، مشروعيت‏حكومت دينى امري الهي بوده و بستگى به قبول و نفى مردم ندارد؛ اما در عين حال، مقبوليت‏حكومت كه از رهگذر رضايت عمومى و مشاركت همگانى در قالب بيعت مردم با رهبر جامعه محقق مى‏يابد،همواره مورد اهتمام پيشوايان دينى بوده و در فقه سياسى اسلام مورد توجه و بحث قرار گرفته است . [49] چنانکه حضرت على(ع) هنگام بيعت مردم با وى، حق حاكميت و تعيين حاكم را از حقوق اختصاصى و مسلم مردم عنوان نموده و مي فرمايد: «اى مردم! تعيين حاكم جزء حقوق شماست و كسى نمى‏تواند بر مسند حكومت‏بنشيند، مگر آن كه شما او را انتخاب كنيد. من به عنوان حاكم، تنها امين و كليد دار شما هستم.»[50] و حضرت امام (ره) نيز تصريح مى‏كند: « از حقوق اوليه هر ملتي است که بايد سرنوشت و تعيين شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد.»[51]
و بالآخره اينکه يکي ديگر از مهم‏ترين حقوق دولت‏بر مردم و از وظايف سياسى افراد در جامعه، مسؤوليت نظارت و نصيحت زمامداران و حكومت اسلامى است.[52] بنا براين از منظر دينى و با مراجعه به نصوص ومبانى اسلامى، مشاركت سياسى فعّال و حساسيت نسبت به سرنوشت خود و جامعه ، نه تنها يک حق، بلكه يک ‏تكليف حتمى ، ضرورى و ‏«ارزشي مطلوب» براي دانشجويان و عموم جامعه است.[53]
دوم. حقوق اساسي
اصول متعدد قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مشارکت سياسي آحاد مردم به رسميت شناخت شده و راهكارهاي تحقق آن در نظر گرفته شده است.[54] چنانكه در اصل پنجاه و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مي خوانيم: «حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچ كس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند، يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را از طرقي كه در اصول بعد مي آيد اعمال مي كنند». دراصل ششم نيز آمده‏است: «در جمهورى اسلامى ايران، امور كشور بايد به اتكاى آراى عمومى اداره شود؛ از راه انتخابات، رئيس‏جمهور، نمايندگان مجلس شوراى‏اسلامى، اعضاى شوراها و نظاير اينها يا از راه همه پرسى». و اصل بيست و ششم قانون اساسي اين گونه مقرر مي دارد: «احزاب، جمعيت‏ها، انجمن‏هاى سياسى و صنفى و انجمن‏هاى اسلامى يا اقليت‏هاى دينى شناخته شده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازين اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نكنند. هيچ كس رانمى‏توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكى از آنها مجبور ساخت. »

سوم . کارکردهاي اجتماعي
تبيين کارکرد هاي دانشگاه به عنوان يکي از مهمترين بخشهاي ساختار فرهنگي کشور و نقش که دانشجو در اين زمينه به عهده دارد ؛ به خوبي مبين ضرورت مشارکت سياسي دانشجويان مي باشد ؛ از ديگاه انديشمندان علوم اجتماعي و سياسي که به تبيين و بررسي ساختار هاي نظام اجتماعي ؛ کارکرد و رابط آن ها با يکديگر پرداخته اند ، و به نظريه « ساختارگرا کارکردي » مشهور است ؛ دانشگاه کارکرد و نقش موثري برساير ساختار هاي جامعه ايفا مي نمايد . چنانکه تالكوت پارسونز ، با ترسيم يك نظام سلسله مراتبي سيبرنتيك ، معتقد است كه كارويژه نظام فرهنگي، كنترل و نظارت از طريق توليد دانش و اطلاعات است ؛ که با ايفاي نقش فرهنگي مطلوب خويش ، نظام سياسي را جهت دهي و هدايت نموده و براي نظام اقتصادي نيز قابليت هاي لازم را تامين و نيروي انساني مورد لزوم را تربيت كند و ظرفيت انطباق نظام را با محيط افزايش دهد. و براي نظام اجتماعي نيز الگو و راهنماي عمل خواهد بود. به عبارت ديگر کارکرد نظام اجتماعي ، حفظ انسجام و ثبات يك جامعه است و کارکرد نظام سياسي تحقق اهداف تعهد آور يك نظام است و نظام اقتصادي به دنبال انطباق نظام با محيط اطراف مي باشد و دانشگاه محلي است که ظرفيت انطباق با محيط اعم از فيزيكي و اجتماعي را افزايش داده و موجبات تسلط و كنترل بر آن به منظور رفع نيازهاي انساني را فراهم مي سازد. و همچنين نقش مهمي در اهداف سياسي و استراتژي نظام سياسي و تامين الگوي ثبات اجتماعي را برعهده دارد.[55] بر اين اساس دانشگاه جزيره اي مستقل از جامعه نيست و ضمن تاثيرپذيري از نظام سياسي ، توانايي مهمي در تاثيرگذاري بخشهاي مختلف آن دارد . زماني تحصيل کرده يک محيط علمي قادر خواهد بود براي سامان دادن به مديريت نظام اجتماعي،سياسي ، اقتصادي و…؛ کارايي علمي مطلوب و موثري داشته باشد که همگام با کسب دانش هاي روز، نسبت به موضوعات اساسي کشور و نحوه مديريت آن ، حساسيت لازم را داشته باشد و از نزديک با مشکلات و مسايل اجتماعي جامعه خود نيز آشنا شود و عملاً مشکلات را شناسايي کند .و راه رسيدن به اين مقصود ، حضور و مشارکت فعال دانشجويان در دل اجتماع است ؛ و در صورت آگاهي از مناسبات فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و به تبع آن احساس مسئوليت براي هدايت جامعه و انسان است که نهايتاً يافتن راه درمان درد ها با استمداد از آموخته ها و تجربيات نظري وعلمي براي دانشجو ميسر مي شود.[56]
از سوي ديگر يکي از کارکردهاي دانشجويان ، ايفاي نقش الگو براي هم سن وسالان خويش بوده و از توانايي قابل توجهي در تاثيرگذاري بر اطرافيان و خانواده هاي خود برخوردارند. و مهم تر آنکه بسياري از دانش آموختگان دانشگاه ، وارد بازار کار ، عرصه اجرايي و مديريتي کشور خواهند شد ؛ از اين رو نوع رفتار و جهت گيريهاي آنان در قبال مسائل سياسي کشور ، از اهميت بسزائي برخوردار مي باشد.
چهارم . توسعه و کارآمدي نظام
امروزه مشارکت و همياري در زمينه هاي گوناگون اجتماعي از ملاک هاي توسعه ، پيشرفت و کارآمدي نظام محسوب مي گردد. هر اندازه مردم و به خصوص طبقات تحصيل کرده ، در تصميم سازي ها ، و تصميم گيريها و به عهده گرفتن مسئوليت ها سهم بيشتري داشته باشند، توسعه ، پيشرفت و کارآمدي بيشتر خواهد بود. ارتباط مشاركت سياسى با بحث توسعه سياسى به حدى است؛ كه برخى از متفكران، پارامتر اصلى توسعه سياسى را مشاركت سياسى دانسته و بر اين اساس نظام‏هاى سياسى را تقسيم كرده‏اند.[57]

سوم . ويژگيهاي دانشجوي سياسي
دانشجوي سياسي مطلوب ، در جهت انجام مشارکت سياسي خود در سطح دانشگاه و جامعه اسلامي از خصوصيات ممتازي برخوردار مي باشد ؛ برخي از ويژگي ها عبارتند از :
1 . کسب بينش و تحليل سياسي
مشاركت سياسى و حساسيت نسبت به امور سياسى نيازمند داشتن بينش و آگاهي هاي سياسي دقيق، تحليل صحيح و منطقي قضايا و تفسير و تأويل رفتار شخصيت‏ها، دولت ها و جريانات ، شرايط داخلي و بين المللي مي باشد. چنانکه امام علي (ع) مي فرمايد : « مَن عَرَفَ الاَيام لَم يغفل عَن الِاستِعدَاد ؛[58] کساني که آشنايي با شرايط و اوضاع زمانه دارند، از فراهم کردن و کسب آمادگيهاي لازم غافل نمي شوند.» مقام معظم رهبري نيزدر اين زمينه مي فرمايد: « يك نكته اساسى … كه من هميشه در مواجهه با دانشجويان، روى آن تكيه ميكنم؛ و آن، پيدا كردن قدرت تحليل مسائل و جريانهاى مهم كشور است. سياست در دانشگاهها - كه بنده هميشه روى آن تأكيد كرده ام - به اين معناست. ما دو كار سياسى داريم: سياست زدگى و سياست بازى؛ اين يك جور كار است. اين را من به هيچ وجه تأييد نميكنم؛ نه در دانشگاه و نه در بيرون دانشگاه؛ بخصوص در دانشگاه. يكى هم سياستگرى است؛ يعنى حقيقتاً فهم و قدرت تحليل سياسى پيدا كردن؛ كه يكى از وظايف تشكلهاى دانشجويى اين است. من تأكيد ميكنم، تشكلهاى دانشجويى …نوع برنامه ريزى و كار را به كيفيتى قرار دهيد كه دانشجو قدرت تحليل سياسى پيدا كند؛ هر حرفى را به آسانى نپذيرد و هر احتمالى را به آسانى در ذهن خودش راه ندهد يا رد نكند؛ اين قدرتِ تحليل سياسى، خيلى مهم است. ما غالباً چوب اين را خورده ايم؛ نه ما، بلكه ملتهاى ديگر هم بر اثر خطاها و خبطهايى در فهم سياسى شان، گاهى مشكلات بزرگى را از سر گذرانده اند. اين، يك مسئله مهم است.»[59] بر اين اساس داشتن قدرت تحليل سياسي و قبل از آن آگاهي صحيح و دقيق از پديده‏هاي اجتماعي و اتخاذ موضع آگاهانه ، صحيح ، بجا ، مناسب و برخاسته از مباني اسلامي، و عدم تبعيت از هواى نفس ، از ديگر ويژگي‏هاي دانشجوي سياسي است.[60]
2 . ارتقاي معرفت ديني و معنويت
دانشجوي سياسي همواره در صدد ارتقاي سطح معرفت ديني و معنويت خويش و محيط دانشگاه و جامعه است. از اين منظر يک دانشجوي سياسي وظيفه دارد تا پس از شناخت مباني فکري اسلام، به خودسازي و تهذيب نفس خود که از مهمترين زمينه هاي رشد و توسعه سياسي فرد و جامعه است، بپردازد ؛ و پس از آن است که مي تواند به فرهنگ و جامعه خود، خدمت کند. چنانکه مقام معظم رهبري با تاکيد بر «عمق بخشيدن به معرفت دينى» در بين دانشجويان » ، مي فرمايد: «بايد كار معرفتى عميق انجام بگيرد… براى اينكه ما بتوانيم به اين آينده هاى مطلوب برسيم، احتياج به نسل جوانِ باهمتِ پُرانگيزه ى مؤمنِ تلاشگرِ كاردانِ راه بلد داريم. يكى از شرايط اصلى اش مؤمن بودن و متقى بودن است؛ اينكه مي گوييم تشكلهاى اسلامى و محيطهاى دانشجويى، معارف و معرفت اسلامى را در خودشان عمق ببخشند، براى اين است كه بتوانند اين بار سنگين را بر دوش بگيرند و به منزل برسانند؛ والّا نميشود. اين نكته و حرف اصلى ما با مجموعه هاى دانشجويى است.»[61] 3 . آرمانگرايي
دانشجوى سياسي به واسطه بيدارى و آگاهى ديني وخصيصه آرمان خواه خود ، همواره در پى زنده كردن آرمان‏هاى مقدس انساني و اسلامي است . گاهى به واسطه گذشت زمان و ظهور نسل جديد، ارزش هايي همچون عدالت‏خواهى، آزادى‏خواهى و مساوات‏طلبى وبرابرى انسانى، آزادى، مبارزه با تبعيض و انحصارطلبى و استکبار، كم‏رنگ و بعضا فراموش مى‏شوند ، در اين جاست که دانشجوى سياسي مى‏تواند ارزش‏ها و آرمان هاي مقدس را متذكر شده و جامعه را از حركت‏هاى واپس‏گرايانه رهايى بخشد . بر اين اساس رهبر معظم انقلاب، دانشجويان و حركت‏هاى دانشجويى را به آرمان‏گرايى رهنمون ساخته، و چنين مى‏فرمايد: «طبيعت دانشجو، آرمان‏گرايى است؛ بايد هم آرمانگرا باشد . اگر آرمان‏گرا نباشد، اين حركت متوقف خواهد شد . در زمينه علم هم بايد آرمان‏گرا باشد . در زمينه جامعه و مسائل جارى خودش هم بايد آرمان‏گرا باشد . اصلا آرمان‏گرايى جوان، مايه پيشرفت است . اگر آرمان‏گرايى را در جوانان خفه كردند و كوبيدند و از بين بردند - يا زشت‏شمردند - اشكال بزرگى متوجه خواهد شد . اين نبايد باشد .» و در جايي ديگر تذکر مي دهند : « ممكن است دسترسى به يك آرمان ميسّر هم نباشد، اما رها كردن آن آرمان هم، جايز نباشد. لذا نگاه آرمانىِ شما و توقعاتى كه ناشى از اين نگاه هست، اين براى ما مطلوب است؛ اين را ميخواهيم و بايد باشد.»[62]
4 . پرسشگري و انتقاد
بي ترديد پرسشگري و انتقاد سازنده لازمه تفكر ، پويايى و پيشرفت است. دانشجو در دانشگاه مى‏آموزد كه در برابر هر چه مى‏شنود و مى‏بيند چون و چرا بگذارد . اما و اگر كند، بپرسد و علت‏يابى كند . هر خواسته يا نكته‏اى را بى‏دليل نپذيرد و با شك به امور بنگرد . دانشجو در دانشگاه فرامى‏گيرد كه در مقابل هر رويدادى، مكث و تامل كند . در پس هر حادثه، ريشه‏ها و علل آن را ارزيابى كند و هر اتفاقى را تجزيه و تحليل نمايد . اين روحيه، كه خصيصه ارزشمند اذهان زنده و فعال است، به دانشجو هويت مستقل فكرى مى‏بخشد و او را در زمره قشر روشنفكر و منتقد جامعه قرار مى‏دهد .[63] از اين رو دانشجوي سياسي به عنوان فعالترين و حساس ترين عضو دانشگاه ، پرسشگر بوده و زبان انتقادى و طلبکارانه دارد. و به فرموده مقام معظم رهبري « نبادا كسى تصور كند كه اگر اين زبان انتقادى حتّى يك كمى تلخ هم باشد، حالا بنده كه اينجا نشسته ام، ناراحت خواهم شد، نه؛ اتفاقاً خودِ اين زبان انتقادى هم برخاسته ى از همان نگاه و توقعات آرمانى است؛ راضى نبودن به آنچه كه داريم، معنايش ميل و گرايشِ رسيدن به آن چيزى است كه نداريم و اين درست همان چيزى است كه ما ميخواهيم.»[64] از اين رو دانشجويان بايد انتقادات و نظرات انقلابى خود را به دور از هر گونه مصلحت انديشى و با صداقت كامل مطرح كنند، زيرا اگر دانشجو مصلحت‏انديش باشد، مسئولين جامعه به طريق اولى در تصميم‏گيرى‏هاى خود نيز مصلحت‏انديش مى‏شوند . 5 . توليد علم ، نو آوري و خلاقيت
با توجه به اهميت توسعه علمي که مبناي توسعه پايدار و همه جانبه در کشور است، وظيفه اول و حرفه اي دانشجوي سياسي ارتقاي سطح علمي، تحقيقاتي و پژوهشي مي باشد. دانشجو بايد در مقام شناسايي و برجسته نمودن مطالبات و خواسته ها و نيازهاي واقعي جامعه بر آمده ، با استفاده از تحرک ، شادابي و پويايي دوران جواني خويش در مسير ارايه راه حل هاي علمي و خلق ايده هاي نو براي نيل به مطالبات و خواسته هاي مردم گام بردارند. مقام معظم رهبري در اين باره مي‏فرمايد: «يکي از فرايض حتمي براي اين نسل، عبارت از تقويت بُنيه علمي کشور است. اگر علم نداشته باشيم، اقتصادمان، صنعتمان، حتي مديريت و مسائل اجتماعي مان عقب خواهد ماند. براي مقابله با آنها (دشمنان) علم لازم است. اگر بخواهيد از لحاظ علمي پيش برويد بايد جرأت نوآوري داشته باشيد، استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجير، جزم‏گيري تعريف‏هاي علمي القا شده و دائمي دانستن آنها خلاص شوند… آن وقتي که علم با هدايت، ايمان و عواطف صحيح و معرفت روشن بينانه و آگاهانه همراه شود، معجزه‏هاي بزرگي مي‏کند و کشور ما مي‏تواند در انتظار اين معجزه‏ها بماند.»[65] بر اين اساس حرکت در مسير نظريه‌پردازي و نظريه‌سازي علمي ضرورت مي يابد. به عنوان نمونه لازم است تا روي موضوع عدالت اسلامي ، مفهوم ، مصداق و حوزة كاربردي آن نظريه پردازي و کار دقيق علمي انجام شود. و در اين زمينه دانشجويان ضمن دعوت از افراد و کارشناسان مختلف اعم ازمخالف و موافق، به دور از هرگونه جانبدارى و تعصب، به بحث و جدال علمى و استدلالى بپردازند 6 . هوشياري و حساسيت
يکي از رسالت هاي دانشجويان، دقت و کند و کاو پيرامون پديده هايي است که در دانشگاهها به صورت جرياني، جناحي و غير واقعي مطرح مي شود . دانشجوي سياسي با هوشياري، صفا، صداقت و فراست خود هدف از طرح برخي مسايل سياسي و جريان سازي هاي انحرافي که به دنبال بي تفاوت نمودن دانشجويان ، يا کشاندن آنان به صف مخالفين و معترضين و تبديل دانشجو به عنوان پياده نظام جريان هاي سياسي ، هستند را ، به خوبي در مي يابد و مواضع مناسب را اتخاذ مي نمايد. رهبر فرزانه انقلاب در اين زمينه مي فرمايند : « مجموعه هاى دانشجويى - كه پايه ى اسلامى و پايه ى معرفتى دارند - در داخل دانشگاه، كارى نكنند كه رقابتهاى آنها يا معارضه هايى كه به نام رقابت انجام مي گيرد، به تضعيف قواى اين مجموعه هاى مؤمن بينجامد. اين مجموعه ها همديگر را حفظ كنند. من نمي گويم همه يك جور فكر كنند، همه يك جور سليقه داشته باشند؛ نه ممكن است، نه لازم؛ ليكن از معارضه و تضعيف يكديگر جداً خوددارى كنند. امروز … دشمن به طور ويژه، بر روى جريانهاى دانشجويى، سرمايه گذارى مي كند؛ تا بتوانند در محيطهاى دانشجويى نفوذ و رخنه كنند و براى خودشان سربازانى را در آنجا تدارك ببينند. اين كار با نامهاى مختلف دارد انجام ميگيرد. امروز سرويسهاى جاسوسى امريكا و اسرائيل حتّى حرفى ندارند كه به تشكلهايى در دانشگاههاى ايران كمك مالى بكنند كه اين تشكل به حسب ظاهر، وابسته ى به توده ايهاى سابقند…يعنى براى معارضه ى با جريان دانشجويى اصيل و سالم - كه همان جريان اسلامى و پايبند به معنويت و مفتخر به ايرانى بودن خود است - حاضرند زير هر نامى، دانشجو را فعّال كنند؛ زير نام توده اى، سلطنت طلب و نامهاى گوناگون. شماها بايد متوجه باشيد.»[66] 7 . مستقل بودن
از آنجا كه در مشاركت سياسي مباحثي نظيركسب قدرت، اعمال نفوذ و… مطرح مي‏باشد دانشجوي سياسي بدون ملاحظه نفوذها و فشارهاي بيروني و خواست مراكز قدرت، هدف و مسير خود را به صورت مستقل و متناسب با نقش و جايگاه دانشگاه شناسايي و ترسيم نموده و به اتخاذ سياستها و خط‏مشي هاي خويش مي پردازد ؛ و اجازه نمي دهد تا گروه‎ها و افراد فرصت‏طلب ، فرصتِ نفوذ در دانشگاه و تغيير اهداف جريان هاي اصيل دانشجويي را پيدا نمايند. جريان اصيل دانشجويي با تكيه بر عوامل سنجيده و خودآگاه تنها به جوشش و پويايي دروني دانشگاه و پيشرفت و کارآمدي نظام اسلامي فکر نموده و سخنگو و نماينده منافع عمومي مردم مي باشد نه ابزار گروههاي سياسي . بر اين اساس دانشگاه به عنوان نهادي که متعلق به همه مردم است به هيچ وجه قابل مصادره توسط هيچ يک از احزاب و گروهها و جريانات سياسي نيست . چرا که در اين صورت دانشگاهها تبديل به باشگاههاي سياسي مي شوند. جريان اصيل دانشجويي که برخاسته از واقعيات و دانشگاه باشد به واسطه دارا بودن شجاعت، صداقت و نجابت به هيچ وجه حاضر نخواهد بود که با گره خوردن با قدرت و ثروت، منزلت، اعتبار و نقش خود را تنزل دهد.[67]

8 . رعايت اصول اخلاقي و ارزشهاي ديني
رفتارها ، نوع کنش و واکنش دانشجوي سياسي ‏براساس رعايت اصول اخلاقي ، ارزشهاي ديني ، احترام متقابل ، ادب سياسى و عقلانيت‌ مفاهمه‌اي‌ كه‌ لازمه‌ فرهنگ‌ سياسي‌ مشاركتي‌ ديني است ، مي باشد. در واقع ، رعايت اصول اخلاقي و ارزش هاي ديني، حفظ حريم كرامت وجودي همة افراد مي باشد و از اين رو لازم است تا رفتار سياسي دانشجويان ، بر اساس نُرم ها و هنجارهاي اجتماعي و ديني ضابطه‏مند انطباق يابد. و از آنجا که قشر فرهيخته و دانشجوي ايراني نيز برخاسته از متن چنين جامعه‏اي است ؛ مي‏توان احترام به اصول اخلاقي ، ارزش ها و باورهاي ديني و حركت در اين مسير را از آنان در تمامي فعاليت هاي سياسي و اجتماعي انتظار داشت. 9 . قانون مداري
حاکميت قانون در تمامي ارکان نظام و سطوح مختلف جامعه ، از اهداف و آرمان هاي مهم دانشجوي سياسي است ، بر اين اساس يکي ديگر از ويژگي هاي دانشجوي سياسي ، آگاه بودن از چهارچوبهاي قانوني و حقوقي فعاليت هاي سياسي و رعايت اين ضوابط در کليه فعاليت هاي خويش مي باشد. بديهي است التزام به رفتار قانوني از يك‏سو نمايانگر مشروع پنداشتن نظامها و از سويي حاكي از عقلانيت رفتاركنندگان است و هر نوع حركتي خارج از ضوابط پذيرفته شده و قانوني ، نظير خشونت و عدم تحمل سياسي و…، نه تنها با واكنش لايه ها و سطوح مختلف جامعه مواجه خواهد شد ؛ بلکه آثار زيان باري را نيز براي دانشگاه ، مجموعه هاي دانشجويي و نظام اسلامي به دنبال خواهد داشت. بررسي حوادث تاريخي نيز به خوبي بيانگر اين واقعيت است كه بيشترين خطر و آفت براي نهضتهاي الهي و مردمي ، اقدامات غير قانوني و افراط و تفريط هاست. از اين رو نظام اسلامي همواره با حركتهاي خودسرانه و غير قانوني مخالف بوده و رهبر معظم انقلاب در اين زمينه مي فرمايند: «بارها گفته ام ، باز هم تكرار مي كنم، من معتقدم كه جوان مملكت بايستي در همه ميدان ها حضور و آمادگي داشته باشد، منتها با انضباط، اين گونه حركاتي كه ملاحظه شد، كساني به دانشگاه حمله كنند، ناشي از بي انضباطي است با هر نامي انجام بگيرد، غلط و محكوم است. اگر با نام دفاع از دين هم انجام بگيرد، غلط است اگر با نام دفاع از ولايت هم انجام بگيرد، غلط است. مگر من بارها نگفته ام كه در اجتماعاتِ كساني كه مخالفند هيچ كس نبايد رفتار خشونت آميز داشته باشد. چون اين كار دشمن را خوشحال مي كند…».[68] جمع بندي
سياسي بودن دانشجو و مشارکت سياسي دانشجويان با توجه به مولفه هايي نظير جايگاه ، نقش و کارکردهاي مهم دانشجو در سطح نظام سياسي و جامعه از يک سو و توجه به آموزه هاي اسلامي پيرامون ضرورت و ضوابط مشارکت سياسي و بالآخره حدود و مقررات قانوني ، تبيين و لزوم آن اثبات مي گردد. حد لازم سياسي بودن به معناي حساسيت در برابر سرنوشت خود و جامعه خويش ، داشتن بينش و تحليل سياسي پيرامون مسائل داخلي و خارجي و جريان هاي موجود و در مرحله بعد تلاش فکري و عملي براي بهبود و پيشرفت کشور از طريق فرايندهاي مختلف علمي و پژوهشي ، سياسي ، فرهنگي و…مي باشد. از اين رو «افراط کاري سياسي» و يا «انفعال و بي تفاوتي سياسي» مغاير حقوق ، وظايف و جايگاه دانشجو بوده و کاملاً با آموزه هاي اسلامي ، اصول نظام ، منافع و امنيت ملي ، استقلال ، توسعه و پيشرفت مادي و معنوي کشور در تضاد و ناسازگاري است . اين موضوع را با سخن مقام معظم رهبري در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، به پايان مي رسانيم :
« مسئوليت شما سنگين است؛ هم بايد درس را بخوانيد، هم محيط سياسى تان را بشناسيد، هم روى محيط سياسى اثر بگذاريد و هم خودتان را از لحاظ فكرى و روحى آماده كنيد براى فردايى كه بلاشك وزن اين نظام متكى به معنويت - يعنى نظام جمهورى اسلامى - در معادلات جهانى بين المللى، ده برابر امروز خواهد شد. مطمئن باشيد كه ما چنين روزى را در پيش داريم و شما جوانهاى امروز، آن روز را خواهيد ديد. على القاعده آن روز ماها نيستيم؛ اما شماها هستيد و خواهيد ديد آن روزى را كه وزن و ثقل و اهميت جمهورى اسلامى در معادلات جهانى - چه از لحاظ سياسى، چه از لحاظ علمى و چه از لحاظ بيان افكار سازنده - ده برابر امروز است. بايد خودتان را ان شاءاللَّه براى آن روز آماده كنيد.»[69]

پی نوشت:

[1] - - روز دانشجو و دانشجوي سياسي ،عليرضا محمدي ، http://www.porseman.org/
[2] . باري روبين ، جنگ قدرت ها در ايران ، ترجمه محمود مشرقي ، تهران: آشتياني ، 1363 ، ص 84 ؛
[3] - عبدالرضا هوشنگ مهدوي ، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي ، تهران: البرز ، 1375 ، ص 222 .
[4] - بررسي اجمالي جنبش دانشجويي از 28 مرداد تا 16 آذر 1332، فرصت حسيني ، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران .
[5] - سه يار دبستاني- روايتي از وقايع 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران ، پايگاه اطلاع رساني مرکز اسناد انقلاب اسلامي .
[6] - بررسي اجمالي جنبش دانشجويي از 28 مرداد تا 16 آذر 1332، پيشين .
[7] - سياست خارجي ايران در دوران پهلوي ، پيشين .
[8] - 16 آذر تولد مرگ بر آمريكا ، محسن حيدري ، شريف نيوز .

[9] - سه يار دبستاني ، پيشين.
[10] - ر.ک : خاطرات شهيد چمران .
[11] - دكتر علي شريعتي، با مخاطب هاي آشنا .
[12] - علي اديب، نقش دانشجو در تحول اجتماعي، تهران: مركز نشر فرهنگي رجاء، 1363، ص 25.
[13] - گفتارهاي انتقادي ، عماد افروغ ، تهران : سوره مهر ، 1385 ، ص 399 .
[14] - ر.ک : جنبش دانشجويي ، شهريار زرشناس ، باشگاه انديشه ، 1384 .
[15] - گفتارهاي انتقادي ، پيشين ، ص 400 .
[16] - ريشه هاي فعاليت هاي سياسي دانشجويان، محمّد حريري اميري، تبريز: ميهن، 1351، ص 67.
[17] - جنبش دانشجويي و انقلاب فرهنگي، محمّد عباس زادگان، تهران: تشيع، 1359، ص 102.
[18] - انقلاب اسلامي و جنبش دانشجويي ، مرتضي شيرودي ، مجلة معرفت، ش 98، ص 29 – 38 .
[19] - : جنبش دانشجويي ، پيشين .
[20] - برگرفته از : مصاحبه با دکتر احمدي نژاد پيرامون ماهيت و آسيب شناسي جنبش دانشجويي ، مجله زمانه ماهنامه انديشه و تاريخ سياسي معاصر ايران، شماره 3.4 .
[21] - ‌جنبش‌ دانشجويي‌ ايران؛ مطالبات‌ و آسيب‌ها ، غلام حسن قيمي ، نشريه زمانه .
[22] - مصاحبه با دکتر احمدي نژاد پيرامون ماهيت و آسيب شناسي جنبش دانشجويي ، پيشين .
[23] - ر.ک : راز ماندگارى جنبش دانشجويى چيست؟ ، حسن ابراهيم زاده ، مجله پرسمان ، پيش شماره 4 .
[24] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد ، 25/2/1386 .
[25] - انتظار از دانشجو ، سيدمحمدسعيد مدني ، روزنامه کيهان ، 15/9/1386 .
[26] - عليرضا محمدي ، http://www.porseman.org/
[27] - ر.ک : جنبش دانشجويى، اميدها و بيم‏ها، عسگرى آملى ، پگاه حوزه شماره 106 .
[28] - خلاصه بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمعى از اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاههاى سراسر كشور ، 25/11/1379.
[29] - ر.ک : فرهنگ علوم سياسي ، علي آقا بخشي ، تهران : نشر چاپار ، 1383 ، ص 522 .
[30] - Lester W.Milbrath. poltical participation، Rand Mc. Nally college publishing company، 1977،P.2. ؛ ر.ک : مفهوم مشارکت سياسي ، داود فيرحي ، فصلنامه علوم سياسي ، ش 1 ، ص 44.
[31] - حسين سيف زاده، تحول از مشاركت منفعلانه به مشاركت فعالانه: تإمل نظرى، فصلنامه دانشكده حقوق و علوم سياسى، تيرماه 1373، شماره 32، ص193ـ165 .
[32] - ر. ک : مايکل رايش ، جامعه و سياست ، ترجمه منوچهر صبوري ، تهران : سمت ، 1383 ، صص 124-130.
[33] - تاثير مشروعيت در مشاركت‏سياسى ، سيد محمدناصر تقوى ، فصلنامه حكومت اسلامى، ش 20 .
[34] - ر.ک : مشاركت سياسى: فرآيندها و برآيندها ، مرتضى شيرودى، رواق انديشه ، ش 41 .
[35] - جامعه و سياست ، پيشين ، ص 131 .
[36] - Robert E.Dows , Political Sociology , London , 1986, P. 296.
[37] - جنبش دانشجويي و تأثير بر تحولات اجتماعي ، سيد عباس صالحي ، باشگاه انديشه ،16/2/1382 .
[38] - ر.ک : جامعه شناسي سياسي ، حسين بشيريه ، تهران : نشر ني ، 1378 ، ص 260 .
[39] - تاريخ جنبش دانشجويي ايران ، دکتر محمد باقر خرمشاد (مقدمه) ، تهيه و تنظيم حسين قويدل معروفي ، انتشارات نجم الهدي ، 1385 ، ص 37 .
[40] - جامعه شناسي سياسي ، پيشين ، ص 261 .
[41] - ر.ک : جنبش دانشجويى، اميدها و بيم‏ها، پيشين .
[42] - بيانات‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ در جمع‌ دانشجويان‌ دانشگاه‌ صنعتي‌ شريف، آذر 1378 .
[43] - روزنامه شرق، 16 آذر 1383 .
[44] - ر.ك: دين و دولت، علي رباني گلپايگاني؛ نظام سياسي اسلام، محمد جواد نوروزي؛ فصلنامه كتاب نقد، ش20و21، جامعه برين، سيد موسي مير مدرس؛ مجله حوزه و دانشگاه، ش1
[45] - آيه 30 سوره بقره .
[46] - جهت آگاهي بيشتر ر.ک :سيدمحمدباقر صدر ، خلافت انسان و گواهى انبيا، ترجمه دكتر جمال موسوى، تهران : انتشارات روزبه، 1359، صص‏1-10 .
[47] - محمد تقى جعفرى، حاكميت‏خداوندى و حكمت اصول سياسى اسلام، مجموعه مقالات دهمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى مجمع جهانى، تهران: مجمع جهانى اهل بيت،1377، ص 314 .
[48] - محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، ج 4، ص 22.
[49] - مبانى فقهى مشاركت‏سياسى ، سيد عبد القيوم سجادى ، فصلنامه علوم سياسي ، ش 8 . [50] - مبانى حاكميت مردمى در اسلام و انديشه امام خمينى (مجموعه مقالات حكومت دينى در انديشه امام)، ج 1، ص‏367.
[51] - امام خميني (ره) ، صحيفه امام ، ج 3 ، ص 42 .
[52] - ر. ک : مبانى فقهى مشاركت‏سياسى ، پيشين .
[53] - براي آشنايي بيشتر ر. ک : بررسي تتطبيقي نظريه هاي ولايت فقيه ، شريف لک زايي ، قم : پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي ، 1385، صص 139 - 181 ؛ مبانى دينى مشاركت سياسى، محمد منصورنژاد ، فصلنامه حکومت اسلامي ، ش 37 .
[54] - ر.ك: اصول 1، 3، 6، 7، 19، 20، 21، 23، 24، 26، 27 و …
[55] - جهت آگاهي بيشتر ر. ک: مدرنيته و نظريه هاي جديد علم سياست ، سيد حسين سيف زاده ، تهران : نشر دادگستر ، 1379 ، صص 149 – 155 .
[56] - خبرگزاري مهر ، گفت وگو با مهندس محمد رضا طوراني نايب دبير مجمع اسلامي دانشجويان و دانش آموختگان ايران ، ۱۳۸۲/۰۷/۰۵ .
[57] - عبدالعلى قوام، توسعه سياسى و تحول ادارى، تهران : نشر قومس ،1373، صص‏12- 8 .
[58] - الحياه ، محمدرضا حکيمي ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، ج 1 ، ص 135 .
[59] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، 25/ 07/ 85 .
[60] - ر. ک : شناخت و تحليل سياسي ، جواد منصوري ، مشهد : انتشارات آستان قدس رضوي ، 1372 . ، صص 120 – 133 .
[61] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، 25/ 07/ 85 .
[62] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، 25/ 07/ 85 .
[63] - جنبش دانشجويى، اميدها و بيم‏ها ، پيشين .
[64] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، 25/ 07/ 85 .
[65] - ديدار دانشجويان، دانشگاه صنعتي اميرکبير 9/2/79 .
[66] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، 25/ 07/ 85 .
[67] - خبرگزاري مهر ، گفت وگو با مهندس محمد رضا طوراني، پيشين .
[68] - روزنامه جمهوري اسلامي، بيانات مقام معظم رهبري ، 22تير 1378، ص 2 .
[69] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى ، 25/ 07/ 85 .


موضوعات: اخبار
   سه شنبه 16 آذر 1395


فرم در حال بارگذاری ...